متن کامل مطلب روزنامه همدلی به شرح زیر است:
«کتاب «ابراهیم در پلاسکو» رمانی اجتماعی و درام از زندگی یکی از شهدای آتشنشان حادثه پلاسکو است که با نگاهی واقعبینانه شخصیت شهید را روایت کرده است.
رمان «ابراهیم در پلاسکو» روایت زندگی یکی از شهدای آتشنشان به نام ابراهیم است که منتظر تولد اولین فرزندش است که قرار است از پیله تن مادرش آزاد شود و نامش پروانه تعیین شده است. اما روز پنجشنبه بیستم دیماه 1395 پلاسکو فرو ریخت و ابراهیم به جای دیدن اولین فرزندش به دل آتشی زد که هیچگاه با او و دوستانش مهربان نبود. روایتگر این داستان محبوبه زارع است که برای نزدیک شدن حال و هوای شخصیتها و فضای روایتش به حقیقت ماجرا نیم نگاهی به مستند «58+» داشته است.
مستندی که روایت آتشنشانان باقی مانده از حادثه پلاسکو است.کتاب روایتی داستانی از چند ساعت و چند روز بعد از آن چند ساعت از زندگی مردی است که روزگاری پرنده فروش بوده است. مردی که با تمام مردم شهر دغدغههای مشترک دارد و در تمام داستان این دغدغهها در ذهنش بازآفرینی میشود.
مردی که با تمام روزمرگیها و دغدغههایی که دارد با تعدادی از مردم شهر، از جنس خودش دل به آتشی میزند که این بار برای ابراهیم گلستان نمیشود.
داستان از سه مرحله آوار پلاسکو میگوید؛ آوار اول، آواری ناگهانی و بیمرام! بیهیچ نشانه و هشداری. دو طبقه از پلاسکو روی هم نشست؛ ابراهیم و دوستانش محبوس در شیشهها و تیرآهنهایی بودند که حرارتش تا عمق وجود را میسوزاند.کمر رضا دوستش زیر تیرآهن شکست. مهرههای کمر حسین هم شکسته بود و گردن عباس زیر یک تیرآهن محبوس بود تمام سعیاش را کرد که دوستانش را نجات دهد و زمانی که همه چیز بر سرش آوار شد. بیدرنگ به عقب برگشت، صدایش را بلند کرد و از عمق جان دوستانش را فریاد زد. هیچ صدایی جز انعکاس بغضی که در حنجرهاش گره خورده بود، پاسخگوی پریشانیاش نشد.آوار سوم پلاسکو به ناگاه و در چند ثانیه تمام شد، فرو ریخت و به کوهی از آهن و آتش و خاکستر تبدیل شد. ابراهیم و دوستانش جای بدی آرمیده بودند.
پهلویش شکافته بود و خونش گرم بیرون میجهید. داستان به لحظات سختش میرسد ابراهیم تمام میشود تمام که نه. جاودانه میشود و همین جاست که فرماندهاش مژده تولد پروانهاش را به او میدهد.
انتهای داستان رنج کیمیایی را نشان میدهد که چند ساعتی میشود اولین فرزندش را فارغ شده است و با پروانهای پیچیده در قنداق رو به روی پلاسکو در انتظار ابراهیم است که از آتش بیرون بیاید. چند روز وحشتناک میگذرد.
ابراهیمی از آتش برنمیخیزد و امید کیمیا به تحلیل میرود تا جایی که دلش به آمدن جنازه و اثری از ابراهیم هم رضایت میدهد.
روز هشتم با همه سوز و تلخیاش از راه میرسد. کیمیا بود و هشت روز سرگردانی در حوالی پلاسکو. صدای صلوات در فضا میپیچید که خبر از بیرون آوردن آخرین جسد از زیر آوار میدهد. کیمیا سرش را به عقب برگرداند. در دورترین نقطه آوار، چشمش به پروانهای افتاد که انگاری به او و قنداقه نوزادش زل زده بود. کیمیا آهی کشید و رو به پروانه گفت: ابراهیم! شهادتت مبارک!کتاب «ابراهیم در پلاسکو» به قلم محبوبه زارع، در 152 صفحه با شمارگان 500 نسخه و بهای 12500 تومان، توسط انتشارات ملورین چاپ و منتشر شده است.
تنظیم از یحیی معماری
6539
«کتاب «ابراهیم در پلاسکو» رمانی اجتماعی و درام از زندگی یکی از شهدای آتشنشان حادثه پلاسکو است که با نگاهی واقعبینانه شخصیت شهید را روایت کرده است.
رمان «ابراهیم در پلاسکو» روایت زندگی یکی از شهدای آتشنشان به نام ابراهیم است که منتظر تولد اولین فرزندش است که قرار است از پیله تن مادرش آزاد شود و نامش پروانه تعیین شده است. اما روز پنجشنبه بیستم دیماه 1395 پلاسکو فرو ریخت و ابراهیم به جای دیدن اولین فرزندش به دل آتشی زد که هیچگاه با او و دوستانش مهربان نبود. روایتگر این داستان محبوبه زارع است که برای نزدیک شدن حال و هوای شخصیتها و فضای روایتش به حقیقت ماجرا نیم نگاهی به مستند «58+» داشته است.
مستندی که روایت آتشنشانان باقی مانده از حادثه پلاسکو است.کتاب روایتی داستانی از چند ساعت و چند روز بعد از آن چند ساعت از زندگی مردی است که روزگاری پرنده فروش بوده است. مردی که با تمام مردم شهر دغدغههای مشترک دارد و در تمام داستان این دغدغهها در ذهنش بازآفرینی میشود.
مردی که با تمام روزمرگیها و دغدغههایی که دارد با تعدادی از مردم شهر، از جنس خودش دل به آتشی میزند که این بار برای ابراهیم گلستان نمیشود.
داستان از سه مرحله آوار پلاسکو میگوید؛ آوار اول، آواری ناگهانی و بیمرام! بیهیچ نشانه و هشداری. دو طبقه از پلاسکو روی هم نشست؛ ابراهیم و دوستانش محبوس در شیشهها و تیرآهنهایی بودند که حرارتش تا عمق وجود را میسوزاند.کمر رضا دوستش زیر تیرآهن شکست. مهرههای کمر حسین هم شکسته بود و گردن عباس زیر یک تیرآهن محبوس بود تمام سعیاش را کرد که دوستانش را نجات دهد و زمانی که همه چیز بر سرش آوار شد. بیدرنگ به عقب برگشت، صدایش را بلند کرد و از عمق جان دوستانش را فریاد زد. هیچ صدایی جز انعکاس بغضی که در حنجرهاش گره خورده بود، پاسخگوی پریشانیاش نشد.آوار سوم پلاسکو به ناگاه و در چند ثانیه تمام شد، فرو ریخت و به کوهی از آهن و آتش و خاکستر تبدیل شد. ابراهیم و دوستانش جای بدی آرمیده بودند.
پهلویش شکافته بود و خونش گرم بیرون میجهید. داستان به لحظات سختش میرسد ابراهیم تمام میشود تمام که نه. جاودانه میشود و همین جاست که فرماندهاش مژده تولد پروانهاش را به او میدهد.
انتهای داستان رنج کیمیایی را نشان میدهد که چند ساعتی میشود اولین فرزندش را فارغ شده است و با پروانهای پیچیده در قنداق رو به روی پلاسکو در انتظار ابراهیم است که از آتش بیرون بیاید. چند روز وحشتناک میگذرد.
ابراهیمی از آتش برنمیخیزد و امید کیمیا به تحلیل میرود تا جایی که دلش به آمدن جنازه و اثری از ابراهیم هم رضایت میدهد.
روز هشتم با همه سوز و تلخیاش از راه میرسد. کیمیا بود و هشت روز سرگردانی در حوالی پلاسکو. صدای صلوات در فضا میپیچید که خبر از بیرون آوردن آخرین جسد از زیر آوار میدهد. کیمیا سرش را به عقب برگرداند. در دورترین نقطه آوار، چشمش به پروانهای افتاد که انگاری به او و قنداقه نوزادش زل زده بود. کیمیا آهی کشید و رو به پروانه گفت: ابراهیم! شهادتت مبارک!کتاب «ابراهیم در پلاسکو» به قلم محبوبه زارع، در 152 صفحه با شمارگان 500 نسخه و بهای 12500 تومان، توسط انتشارات ملورین چاپ و منتشر شده است.
تنظیم از یحیی معماری
6539
کپی شد