ساعت از هفت عصر گذشته است و ما وارد مرکز تولد دوباره می شویم، خبرنگارانی که قرار است با زندگی چندین زن تازه متولد شده مواجه شوند.
۳۱ مادر که بیش از نیمی از آنان همراه فرزندانشان در مرکز تولد دوباره روزهای خود را برای یافتن سلامتی و بازگشت به زندگی سپری میکنند، قصه های بسیاری برای گفتن دارند، از مصرف شیشه به همراه همسر تا دست به گریبانی با اعتیاد در روزهای بارداری.
زهره، الهام، مریم، میترا و ۱۰ مادر دیگری که در این مرکز حضور دارند و به قول مدیر عامل آن کسی آنان را وادار به ماندن نمی کند و به خواست خود برای بازگشت به زندگی اینجا هستند، مادرانی که گاه فرزندانشان روزهای بسیاری را شاهد مصرف مواد مخدر آنان بوده است.
داستان زهره
زهره یکی از زنان مرکز تولد دوباره شهر تهران است، زنی که ۱۰ سال با همسر خود شیشه مصرف کرد، اما برای تفریح و نه به شکل مستمر، شیشه ای که پیشنهاد خواهر و همسرخواهرش بود، چون فکر می کردند از تریاک بهتر است.
وی مصرف شیشه را همراه همسرش آغاز کرد اما تاثیر این ماده مخدر بر روی وی متفاوت از همسرش بود، ۱۰ سال به شکل تفننی شیشه کشیدند، دو سال تمام ترک کردند و لب نزدند نه به سیگار و نه به هر نوع ماده مخدر دیگر.
زهره اما از روزهایی می گوید که یکی از دوستان معتادش را بعد از سال ها یافت، از روزهایی که خبر یافتن دوستش را به همسرش داد و دیدار با ساقی آشنا از سر گرفته شد اما این بار مصرف شیشه استمرار و شدت یافت و به اعتیاد هر دو ختم شد.
وی می گوید: سه سال تمام با همسرم شیشه می کشیدیم، معتاد شیشه بودیم، فرزندم از موضوع اطلاع داشت، خانه نمی ماند تا شاهد مصرف من نباشد، دختری که تلنگر اصلی برای ترک اعتیاد را به من زد.
زهره زمانی بازاریاب موفقی بود، با همسرش درآمد خوبی داشتند، اما اعتیاد خط به روی همه موفقیت هایش کشید و او را خانه نشین کرد.
وی به خواست خود در مرکز تولد دوباره به سر می برد و می گوید: روزی از دخترم خواستم در خانه بماند تا شاید از ماندنش برای مصرف نکردن مواد خجالت بکشم، نماند و گفت «هر زمان که تو دست از شیشه کشیدی می مانم»، رفت و در را پشت سرش کوباند، دری که انگار بر وجدان خوابیده من کوبیده شد.
زهره از همسرش که سال ها با وی زندگی عاشقانه ای سپری کرده هم می گوید، مردی که اکنون به تبع مصرف شیشه مشکلات روانی دارد.
داستان زهره، قصه مشابه تمام مادرانی است که اینجا را آخرین و اولین سرپناه و نقطه برای بازگشت به زندگی یافته اند.
هیچ زن معتادی بی پناه نمی ماند
مدیرعامل جمعیت تولد دوباره حین بازدید و در جمع خبرنگارانی که مهمان مرکز او هستند، می گوید: این مکان پناهگاهی برای زنان معتاد است.
عباس دیلمی این را هم اضافه می کند که اگر از کسی هزینه ای دریافت می شود، متناسب با وضعیت مالی اوست، اما اگر بدانیم که کسی توان مالی ندارد، ریالی دریافت نمی کنیم.
وی این مرکز را محلی برای درمان زنان، مادران معتاد و بانوان باردار معرفی می کند فضا را به گونه ای برای بازگشت به زندگی و جامعه آنان مهیا می سازد.
دیلمی این نکته را نیز یادآور می شود که این مرکز برای ۶۰ نفر ظرفیت دارد، اما اکنون ۳۱ مادر در اینجا حضور دارد که ۱۸ نفر آنان با فرزندانشان و یک خانم باردار مهمان ما است.
بازگشت به زندگی با مهارت ورود به بازار کار
این مرکز در بخشی از خدماتی که به زنان و مادران معتاد تحت درمان خود ارائه می کند، تلاش دارد تا آنان را با مهارتی آشنا سازد که بتوانند حتی در صورت نداشتند پشتوانه مالی خود را وارد بازار کار کنند و به امرار معاش بپردازند.
دیلمی مدیرعامل جمعیت تولد دوباره تاکید می کند که اینجا هیچ کسی به اجبار حضور ندارد، مراجعان هر زمان که بخواهند می توانند خارج شوند، اما ما تمام سعی خود را به کار می گیریم تا افرادی که اینجا هستند با آمادگی کامل راهی جامعه شوند و بتوانند زندگی خود را از نو بسازند.
ساعت از هشت شب گذشته است و سه پسر بچه روی کاناپه مقابل تلویزیون توی لابی مرکز به تماشای کارتونی نشسته اند، دختری به دست های هم اتاقی مادرش لاک می زند و زنی هم سعی دارد وسط تمامی این هیاهو بخوابد.