مسیر رسیدن به محل کارم امروز - اول مهر- همزمان با شروع سال تحصیلی با روزهای دیگر فرق داشت چون از کرج به تهران می‌آمدم.
از همان بزرگراه راننده شروع کرد به ناراحتی کردن که از امروز دیگر کارمان درآمد، ساعت‌ها باید پشت ترافیک بمانیم و با عصبانیت هم رانندگی را ادامه داد.
هر جا مقداری راه باز می‌شد سرعت را یکباره زیاد می‌کرد و تا به ماشین جلویی می‌رسید محکم ترمز می‌گرفت؛ من از وحشت دستم را به دستگیره در گرفته بودم و گاهی هم به جای راننده پاهایم را از ترس فشار می‌دادم که مثلا ترمز کنم و ماشین را نگه دارم تا به ماشین جلویی نخوریم.
چندبار خواستم تذکر بدهم اما تامل کردم و گفتم شاید الان وقت مناسبی نباشد و راننده عصبانی‌تر شود؛ با خودم گفتم شاید او هم حق دارد، کارش سخت است و از صبح باید ترافیک را تا شب تحمل کند، یا مجبور است برای اینکه به سرویس بعدی‌اش برسد عجله می‌کند.
هر چه به تهران نزدیک‌تر شدیم بار ترافیک سنگین‌تر بود و البته راننده هم عصبانی‌ و اخموتر؛ وارد شهر که شدیم موجی از دانش‌آموزان را دیدیم که با پدر یا مادر و برخی هم تنها در مسیر مدرسه بودند. به خیابان ستارخان که رسیدیم با ترمز ناگهانی ماشین به خودم آمدم و دیدم راننده با فاصله بسیار کمی جلو مادر و دختری با لباس مدرسه و کیف به دست، ایستاد و شروع کرد به فریاد زدن.
یکی از مسافران گفت: آقا برو خدا را شکر که به خیر گذشت؛ ماشین راه افتاد و من با خودم گفتم چقدر راحت و با یک جمله می‌گذریم و با خودمان فکر نمی‌کنیم چه ترس و وحشتی این بچه و مادر را فراگرفت؛ دانش‌آموزی که روز آغاز تحصیلی را با اضطراب و وحشت شروع می‌کند.
با خودم گفتم کاش می‌شد کمی مهربانتر باشیم، کاش می‌شد شروع روزمان را با این نگاه که امروز بار ترافیک سنگین است، پس ما هم حق داریم که از زمین و زمان طلبکار باشیم، شروع نمی‌کردیم؛‌ کاش به جای استفاده از خودرو شخصی از وسایل عمومی بیشتر استفاده کنیم. کمی زودتر از خواب بیدار شویم و از خودمان بخواهیم نقشی در کاهش ترافیک شهرمان داشته باشیم. 
شاید اگر این تمنا را از خودمان بیشتر و با همدیگر هم مهربان‌تر رفتار کنیم، شهر هم با ما مهربان‌تر شود و با توسعه فرهنگ استفاده از حمل و نقل عمومی، مسئولان متولی هم امکان آن را بیشتر پیدا کنند که با تزریق اعتبارات بیشتر، زمینه توسعه زیرساخت های وسایل حمل و نقل عمومی را بیش از پیش فراهم آورند.
شاید آن روز در خیابان‌های شلوغ پایتخت اگر در ترافیک هم گیر افتادیم دیگر کسی به دیگران نگوید:‌ به کجا چنین شتابان و با چه قیمتی؟

خبرنگار

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.