سالن برخلاف تمام برنامه هایی که سر ساعت پر نمی شوند و باید نیم ساعتی منتظر ماند تا صندلی ها یکی پس از دیگری میزبان مهمانان باشند، مملو از جمعیت بود، جمعیتی که اغلب آنان را بچه ها و والدین کودکان مبتلا به سندرم دان و اوتیسم تشکیل می داد.
قرآن ابتدای برنامه را یکی از همین بچه ها خواند و با همان زبان شیرین و سادگی بیانش، نه از صوت و لحن قاریان خبری بود نه از ترتیل، «آیلین آگاهی» پشت تریبون رفت و گفت: کار ساخت این مستند از چند ماه قبل به اتمام رسیده، کاری که ساخت آن هفت ماه زمان برد و مجبور شدیم به شهرهای مختلف سفر کنیم.
وی مجری برنامه نبود، شغل او آموزش موسیقی است، کاری که از ۱۷ سال قبل با تمرکز بر کودکان خاص مانند مبتلایان به سندرم دان و اوتیسم آغاز شده و اکنون بعد جهانی یافته است.
آگاهی پیش از آنکه اکران مستند آغاز شود، اعلام کرد: ابتدا دوست داریم با کار چند نفر از کودکان در نواختن پیانو آشنا شوید تا بدانید که این کودکان چه روندی را طی کرده اند تا به به نقطه ای که در مستند خواهید دید، رسیده اند؛ سپس ارشیا پشت پیانوی سفید رنگ حاضر در گوشه سمت راست سن حاضر شد، نوجوانی که برای نشستن پشت پیانو نیاز به هدایت شخص دیگری داشت اما طی چهار جلسه توانسته بود با همین دستگاه موسیقی ارتباط برقرار کند.
محمد رضا نوجوان دیگری بود که بعد از ارشیا پشت پیانو نشست، پسری که فقط پنج جلسه سر کلاس موسیقی حاضر شده بود.
مستند «دست های آبی» به کارگردانی، تهیه کنندگی و فیلم برداری «عبدالله حیدری» به روی پرده رفت و برای ساعتی که اکران شد، تنها صدایی که توی سالن می پیچید، همان صدای کودکان و نوجوانانی بود که از درد اوتیسم در خود می پیچیدند و صبوری تنها داروی برقراری ارتباط با آنان بود.
اوتیسم یا در خودماندگی، بیماری که شبیه هیچ کدام از معلولیت های ذهنی و جسمی نیست و با وجود تمام پیشرفت های علمی هنوز برای مردم و اغلب متخصصان ناشناخته است، ساعتی فکر تمام کسانی را که در سالن ۳۰۰ نفری محل اکران نشسته بودند مشغول کرد، با دست های آبی باران و ژینا.
باران نقاشی اش را کشید و باران که شروع شد، بوم را گذاشت زیر باران و تابلویی جدید خلق کرد تا استادش به مادر پزشکش بگوید: این هنر را حتی انسان های سالم نیز نمی توانند خلق کنند و این یعنی فرزند مبتلا به اوتیسم تو می تواند یک فرد خارق العاده باشد؛ دختری که دو ماه قبل در فرانسه کنسرت تک نوازی پیانو داشت و امسال به عنوان برترین پیانیست کشور شناخته شده بود.
مارد ژینا گفت: گاهی وقتی حال ژینا بد است، دلم می خواست و می گفتم ای کاش نبود، ای کاش می مُرد، اینطور حداقل برای خودش بهتر بود اما وقتی حالش خوب است، خدا را شکر می کنم که او را دارم و برایش مادری می کنم.
در بخشی از این مستند، پزشک متخصص غربالگری حین بارداری که در آزمایشگاهی فعالیت می کرد سراغ کافه رستوران «دانتیسم» رفت و خبر از مدیر این مکان گرفت و این بار نیز آیلین بود که در برابرش حاضر شد تا بگوید: این کودکان و نوجوانان و تمامی مبتلایان به سندرم دان و اوتیسم می توانند بیاموزند و هنرنمایی کنند فقط کافی است راه برقراری ارتباط با آنان را بیاموزیم چون هرکدام از آنان مانند اثر انگشت انسان ها منحصر به فرد هستند.
گروهی که آگاهی تشکیل داده بود به کمک وی و آنگونه که در مستند به نمایش در آمد، بارها راهی مکان ها و استان های مختلفی برای برگزاری کنسرت می شوند و هر بار نیز با هنرنمایی خود گروهی را شگفت زده می کنند.
دست های آبی در حال اکران بود و تنها صدایی که می توانست سکوت سالن محو در هنر باران و ژینا را به هم بریزد، صدای کودکان یا نوجوانانی بود که تمامی این برنامه برای آنان بود، بچه های مبتلا به اوتیسم.
«یه دنیا حرف تو سینمه اما سکوت روی لبم»، تیتراژ آخر دست های آبی که پخش می شود، دیگر کسی سکوت را ترجیح نمی دهد و صدای دستان حاضران سالن را پر می کند و همراه ترانه ای می شود که شاگردان آگاهی ساخته اند تا حرف دلشان را در قالب همین شعر بگویند.
آگاهی بار دیگر پشت تریبون می رود و این بار از تهیه کننده و کارگران دست های آبی می خواهد تا روی سن حاضر شود و حیدری نیز همراه می شود و هدف از ساخت فیلمش را نشان دادن توانایی کودکان مبتلا به سندرم دان و اوتیسم اعلام می کند.
ادامه برنامه را می سپارند به دست کودکان و نوجوانانی که میزبان اصلی این برنامه هستند، موسیقی، بازی لیزر و رقص با حضور شاگردان آگاهی.
«همراه تنهاییم بمون، ستاره باش توی شبم»، دکتر مسعود صابری پزشک و خواننده، مجید صالحی بازیگر و همای مستان شاعر و خواننده مهمان برنامه هستند و هر کدام نیز به نحوی این کودکان و نوجوانان را همراهی می کنند تا ستاره ای باشند در شب سکوت آنان.
آگاهی در ادامه برنامه پیام های تصویری دیگر بازیگران و هنرمندانی که به این برنامه دعوت شده بودند اما به سبب مشغولیت کاری در آن حاضر نشدند را پخش می کند و در این میان از هنرنمایی کودکان و نوجوانان اوتیسم و دان نیز با نواختن پیانو و خواندن ترانه های مختلف، رونمایی می کند.
«تو ساده از من رد نشو غوغا میشه تو قلب من»، بیش از سه ساعت از آغاز برنامه گذشته و سالن همچنان مملو از جمعیت است، آگاهی بار دیگر روی سن حاضر می شود و پایان برنامه را اینگونه اعلام می کند که ساخت این مستند هزینه های کلانی به دنبال داشت که خود تهیه کننده همه را تقبل کرد. برنامه ریزی و اجرای این برنامه نیز هزینه های بسیاری داشت که با همراهی مجتمع سینمایی کوروش و تعدادی از دوستان تامین شد، از همین رو برای جبران بخشی از این هزینه ها، در خروجی در، دستگاه پرداختی قرار داده ایم تا هر شخصی به هر میزان که علاقه داشت و دوست دارد این برنامه ها ادامه پیدا کند و به مجموعه #یکسانیم کمک کند.
اعضای مجموعه #یکسانیم گروهی هستند که کودکان دان و اوتیسم را در نزدیکی کافه دانتیسم همراهی می کنند و هر صبح جمعه همراه آنان به ورزش و نرمش می پردازند.
نخواه منو عوض کنی، به سادگیم دست نزن، این ترانه ای که با این شعر با هنرنمایی کودکان اوتیسم ساخته شده بود، در این برنامه بارها یک موضوع را فریاد می زد که باید کودکان مبتلا به این در خود فروماندگی را فهمید و درصدد درک آنان برآمد، نه آنکه از در ترحم وارد شد و به اجبار خواست تا دست های آبی آنان را به رنگ سرخ اجبار درآورد.
تهرام/۳۰۰۱/ ۱۰۰۸