از فروشگاه های لوکس و پرنور مناطق شمالی پایتخت تا بساط دستفروش های تاناکورا در جنوب تهران راهی نیست. حداکثر یک ساعت فاصله است بین بی تعارف چشیدن طعم فقر و فلاکت و غرق شدن در امکاناتی که حتی در برخی شهرهای کشورهای توسعه یافته دستیابی به آنها رویایی است برای عموم جامعه.
لاکچری ها بخشی از پایتخت را چنان تسخیر کرده اند که گویی در سرزمین دیگری زندگی می کنند. شهر دو شقه شده است. از لذت و زیستن در رفاه و امنیت تا مرگ مدام برای فرار از گرسنگی؛ گاهی نوشیدن یک لیوان نوشیدنی به قیمت حقوق یک ماه زن کارگر مناطق جنوبی آب می خورد.
فاصله شان اما فقط یک ساعت است. قطب بندی فضای شهری خطری جدی است که پایتخت گرفتار آن شده است. اینجا پایتخت است. فقر را نمیتوان با شاهد گرفتن همان چند برج لاکچری در شمال تهران انکار کرد. ثروت را هم نمیتوان با شنیدن ضجه های کودکان کار که از مناطق جنوبی به مرکز شهر آمده اند نادیده گرفت.
تهران هر روز شاهد از دست رفتن عدالت اجتماعی است؛ عدالتی که در خشت به خشت خانه های پوسیده دروازه غار قربانی شده است. همان خشت ها می شوند سنگ نمای ساختمان هایی که آخرین مدل خودروهای اروپایی را در همین تحریمی که دارو پیدا نمی شود پارک کرده اند در پارکینگ های مجهز به دوربین مداربسته شان. آپارتمان های لوکس پایتخت تنه می زنند به آپارتمان سازی های لاس و گاس و نوادا. تفاوتشان اما این است که مجوز ساخت و ساز را در تهران مدیرانی می دهند که مدعی حمایت از عدالت اجتماعی هستند.
بی معنا شدن برابری اجتماعی در پایتخت
آسمان خراش های سر به فلک کشیده و ویال های درندشتی که پایتخت را بلعیده اند را نمی شود انکار کرد آن هم در شرایطی که سقف بالای سر می شود آرزو برای خانوادهای در بخش فقیرنشین پایتخت. برابری اجتماعی و بهرهمندی از امکانات شهری بی معناترین عبارت این روزهای پایتخت شده است. همه این نابرابری ها اما فقط در سیستم عمرانی خصوصی به چشم نمی آید.
شهرسازی عمومی هم به این تفاوتها دامن زده است. ایستگاه های مترو از جوانمرد قصاب تا تجریش تیپ و معماری متفاوتی را به نمایش می گذارند. پارک ها و معماری فضای عمومی شهر از شمال تا جنوب بی شباهت به سائوپائولو نیست. سائوپائولو و بمبئی در گروه پایتخت هایی قرار دارند که مرز فقر و ثروت را پررنگ کشیده اند. تفاوت اما در آن است که اینجا در تهران داعیه برابری اجتماعی و عدالت اجتماعی را در دست داریم.
ادعایی که مدیران شهری سائوپائولو و بمبئی هرگز از آن دم نزده اند. تهران نیز این روزها میرود تا بی شباهت نباشد به پایتخت هایی که سیستم شهرسازی شان فقرا را به حاشیه می راند تا اغنیا جولان گاهشان بیشتر و وسیع تر باشد. نقش آفرینی مدیریت شهری در چنین شرایطی مشهود است و البته سکوت مدیران شهری همواره دامن میزند به بیشتر شدن این شکاف مهلک و خطرآفرین. خیابان ولیعصر شاهدی زنده است بر مرزبندی خطرناک فقیر و غنی پایتخت.
گواه این مرزبندی را از کارتن خوابهای میدان راه آهن تا روشنفکرنماهای میدان تجریش میتوان تماشا کرد. درخت های ولیعصر اگرچه همه ساکن طولانی ترین خیابان خاورمیانه اند اما درخت های جنوب میدان ولیعصر به راحتی قطع شد و درخت های بخش شمالی این خیابان باغ شهر جذابی را ساخت برای شمال شهری ها. مدیران شهری در واکنش به قطع درختان بخش شمالی خیابان ولیعصر داد و فغانشان بلند شد اما صدایی برنیامد که چرا همه درخت های نیمه جنوبی خیابان ولیعصر خشک شده اند.
درآمدها به بودجه عمومی نمی رسد
سهیلا جلودارزاده، نایب رییس کمیسیون اجتماعی مجلس این شکاف را حاصل تشدید فاصله طبقاتی بعد از انقالب میداند و به «جهان صنعت» می گوید: بافت شهری پایتخت به گونه ای است که بر اساس آن شاهد حضور طبقه مرفه ساکن در یک منطقه خاص و اکثریت فقیر در بخش گسترده ای از شهر هستیم. در حال حاضر ساختار شهرداری مناطق حاشیه را نیز بخشی از خود می داند و عوارض شهری این مناطق را نیز دریافت می کند. شرایط فعلی پایتخت اما گواه آن است که این درآمدها به شکل یکسان در همه شهر هزینه نشده و به بودجه عمومی واریز نمی شود.
همین روند منجر به عمیق تر شدن فاصله طبقاتی می شود. این شکاف طبقاتی هر روز گسترده تر می شود و کارشناسان همواره نسبت به آسیب های اجتماعی حاصل از قطب بندی فضای شهری ابراز نگرانی می کنند.
حسین ایمانی جاجرمی، جامعهشناس شهری درباره نقش آفرینی مدیریت شهری در دوقطبی شدن پایتخت در گفت و گو با «جهان صنعت» می گوید: این چالش خاص نظام های سرمایه داری است و زمانی که اصول حاکم بر مدیریت شهری حاصل تفکر سرمایه داری باشد در فضای اجتماعی به شکل شکاف طبقاتی نمود پیدا می کند. آغاز این شکاف از دهه 40 و حرکت اقشار ثروتمند به بخش شمالی تهران و دوپاره شدن آن بوده است.
ایمانی جاجرمی با تاکید بر اینکه بعد از انقلاب مدیریت شهری نتوانست شهری برای همه بسازد افزود: برنامه ریزی مدیریت شهری تاکنون به شیوهای بوده است که به نظر می رسد توسعه همواره در مناطق شمالی مورد توجه قرار گرفته است. چنین تصمیم هایی از سوی شهرداری موجب قربانی شدن ریه های پایتخت شد. مدیریت شهری با وجود اینکه ابزارهای الزم برای کنترل ساختمان سازی در مناطق شمالی را در اختیار داشته اما همواره نه تنها سکوت کرده بلکه آب به آسیاب شکاف طبقاتی ریخته است.
بی توجهی مدیریت شهری به طرح جامع شهری و طرح تفصیلی
این جامعه شناس شهری در ادامه با اشاره به طرح جامع شهری و طرح تفصیلی می گوید: وجود این دو طرح امکانات لازم برای مدیریت بافت اجتماعی شهر را در اختیار مدیریت شهری قرار داده اما مدیریت شهری با بی توجهی کامل از آن گذشته است. در حال حاضر مسائل اجتماعی قربانی همیشگی بوروکراسی در مدیریت شهری می شوند. این واقعیت را باید پذیرفت که عدالت اجتماعی در حد آرمان های تحقق نیافته باقی مانده است.
وی با اشاره به اینکه واسپاری درآمدزایی به شهرداری خود موجب بیتوجهی نهادها به مسوولیت اجتماعیشان میشود ادامه داد: در چنین شرایطی به جای اینکه دستگاهی در خدمت مردم باشد در خدمت منافع خود قرار می گیرد. این روند اما فقط شهرداری را در ایجاد شکاف طبقاتی زیر سوال نمی برد. دیگر دستگاه ها نیز از این شرایط به نفع خود بهره وری می کنند. شهرداری ها با تمرکز بر اینکه کسب درآمد از توسعه شهر بیش از هر نکته دیگری برایشان اهمیت دارد همواره منافع عمومی شهر و جامعه را قربانی می کنند
شرایط کنونی شکاف طبقاتی در پایتخت به گونه ای است که به نظر می رسد نیازمند بازآفرینی و تغییر سبک مدیریت شهری در کوتاه ترین زمان ممکن است. این بازآفرینی اما نیازمند زیرساخت ها و تغییر سبک تفکر مدیریت شهری است.
ایمانی درباره وجود ظرفیت چنین تغییری معتقد است عموم افرادی که مدیریت شهری را در دست دارند همواره ثابت بوده اند. مدت هاست ایده و تفکر جدیدی در راستای توسعه عدالت اجتماعی اجرا نشده و انتظار هم نمی رود با ادامه این روش شکاف طبقاتی به زودی کاهش پیدا کند.
„جامعه در حال اتمیزه شدن است
به گفته این عضو انجمن جامعه شناسی، فرسایش اجتماعی همواره در حال افزایش است و مساله اتمیزه شدن جامعه هر روز افزایش پیدا می کند. این روال همبستگی اجتماعی را از بین برده و موجب رشد افرادی شده که منافع شخصی را بر منافع عموم جامعه ترجیح می دهند.
تهران و ساخت شهری آن قربانی بی توجهی مدیریت شهری به نیازهای شهری شده است. شکاف طبقاتی موضوعی نیست که با تخصیص بسته های حمایتی ارزاق عمومی کنترل شود.عدالت اجتماعی موضوعی بسیار پیچیده است که نیازمند توجه جدی در همه شاخصه است. توجه به برنامه های آمایش سرزمینی شاید حجم قابل توجهی از مشکلات را کنترل کند، اما این برنامه نیز مانند همه برنامه های مدیریت شهری مورد بیتوجهی قرار گرفته است.
مدیریت شهری به شکلی روشن عدالت اجتماعی را قربانی توسعه ظاهری شهر کرده و این توسعه نمادین تبدیل به ویترینی بزرگ و جذاب برای نمایش ثروت قشر اندکی از جامعه شده است. این بی توجهی به دوقطبی شدن پایتخت بستر رشد آسیب های اجتماعی در مناطق آسیب دیده را فراهم می کند. افزون بر این جامعه دوقطبی شرایطی را فراهم می کند که قضاوت اجتماعی مساله ای عادی و معمول شود. مدیریت شهری در دوقطبی شدن شهر نقشی مهم ایفا کرده و خواسته و ناخواسته ساخت شهر را نیز در مسیری پیش برده که موجب تعمیق این شکاف شده است.
تهرام/8138/
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.