دَمِ در ایستاده ام، هنوز تصمیم ورود ندارم، زیر پایم تا دو متر جلوتر فرش دستبافی پهن است که ورودی را به سالن نشیمن وصل می کند.
سمت راست سالن که به سه دری بزرگی رو به بالکن امتداد دارد، پرده های مخملی طلایی و زرشکی رنگی نصب شده و زیر آنها هم دو لایه توری حریر، کل نور خورشید را منحرف کرده است.
نمونه این پرده های گرانقیمت را می توان مقابل پنجره های منتهی به بالکن هم دید.
گلدان های چینی عتیقه ای که نمی توانم قیمت آن را تخمین بزنم؛ چندین دست مبلمانی که سالن 100 متری را پرکرده و لابه لای آنها بوفه ها و میزهای بزرگ و کوچک قرار گرفته است.
تابلوهای نقاشی، تابلوعکس های بزرگ و کوچک و تابلوفرش های متعدد به دیوارهای سالن آویزان شده اند.
خانه پر از انواع وسیله های گرانقیمت است؛ انگار می کنی بیشتر برای دیده شدن و به رخ کشیدن تهیه و تزئین شده است تا اینکه محل آرامش و سکون باشد؛ بماند که از همان ورودی حیاط، با نمای رومی ساختمان، زنگ هوشمند و حیاط گل کاری شده با سنگ فرش ترکیبی می شد به دکوراسیون داخل هم پی برد.
هنگامی که درِ حیاط باز شد؛ اگر حوض کاشی کاری از سِر ضمیر داخل خانه حرف نمی زد، حداقل چند ماشین و موتورسیکلت چندصد میلیونی گویای وضعیت خانه و صاحبخانه بود.
پدیده ای که برخی جامعه شناسان از آن به عنوان خانه های سمساری یاد می کنند؛ آنقدر برای تهیه وسایل تزئینی و گرانقیمت داخل خانه وقت و پول می گذاریم که از اصل موضوع -آرامش و لذت باهم و برای هم زندگی کردن- فارغ می شویم و این پرسش را نمی توانیم پاسخ دهیم که چطور است طی همه سال های گذشته هرچقدر خانه های شیک تر و گرانقیمت تر و پر از وسایل مختلف تهیه کرده ایم، چرا آمار متارکه (طلاق) و مشکلات خانوادگی هم بیشتر شده است؟
البته تب خانه های سمساری و چشم و هم چشمی برای تزئینات و تغییرات مکرر دکوراسیون داخلی منزل تنها معطوف به طبقه مرفه و ثروتمند جامعه نیست که در ابتدای این گزارش به یکی از مصداق های آن پرداخته شد؛ بلکه طبقات توده و متوسط جامعه نیز طی سال های اخیر به این سمت بیشتر کشیده شده اند.
خانواده هایی که اصرار زیادی دارند در یک موعد کوتاه و مشخص حتی کمتر از یکسال دکوراسیون و پرده ها و حتی وسایل تزئیناتی خانه شان باید تغییر کند تا به قول خودشان شاخ فلانی ها را بشکنند.
کسانی که وقتی به مهمانی می روند، موعد پس دادن مهمانی اصرار دارند یک یا چند نوع غذای بیشتر به تعداد غذاهای میزبان بیافزایند؛ چند نوع از انواع سالادها و دسرهای خارجی به مهمانی شان اضافه کنند تا نشان دهند که ما بهتریم و مثلا بیشتر بلدیم.
به باور جامعه شناسان تب خانه های سمساری و چشم و هم چشمی که اینک جامعه را در بر گرفته اگر با همین روند ادامه یابد با تبعات بیشتری دامن جامعه را می گیرد و این مساله روی بسیاری از دیگر مسائل نیز تاثیر می گذارد؛ حتی نوع نگاه به شغل و کسب درآمد.
کم نیستند کسانی که این روزها به دنبال مشاغل و کارهایی می روند که به زعم خودشان یک شبه درآمدهای میلیونی و میلیاردی برایشان به ارمغان آورد؛ آن هم بدون زحمت.
بد نیست نگاهی به آمار مرکز آمار ایران داشته باشیم که می گوید تعداد کسانی که بدون هرگونه شغلی، درآمدهای آنچنانی دارند رو به افزایش بوده است.
بسیاری ممکن است بپرسند مگر می شود شغل و کاری نداشت اما درآمد داشت؛ آری، برپایه آمار مرکز آمار ایران، شمار یک میلیون و 900 هزار بیکارِ دارای درآمد در سال 1384 به چهار میلیون و 800 هزار نفر در سال 1395 رسیده است.
این افراد بیشتر شامل کسانی هستند که سرمایه ای به ارث برده اند یا در یک دلالی یا فعالیتی، میزانی از پول، خانه، مغازه یا ... را به دست آورده اند و آن پول، برایشان پول می آورد؛ آن هم به میزان نسبتا بالا.
** از خانه به سمساری
دکتر غلامرضا علیزاده، جامعه شناس با گرایش اقتصاد اجتماعی و استاد دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است که با پدیده ای به نام «خانه های سمساری» مواجه شده ایم؛ قبلا جامعه به سمت مصرف بهینه و قناعت سوق می یافت اما گروه های مرجعی که توصیه کننده مصرف بهینه و قناعت بودند، خودشان دچار نوعی بیماری های مصرف گرایی و مصرف زدگی شدند.
به گفته وی پس از انقلاب اسلامی بویژه بعد از پایان جنگ تحمیلی جامعه بشدت قطبی شد.
وی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: آرمانگرایی و گرایش های معنوی، ازخودگذشتگی، انصاف، عدالتخواهی و منافع دیگران را بر منافع خود ترجیح دادن ها به مرور تغییر شکل داد و به صورت نوعی رقابت در جمع آوری ثروت و امکانات تبدیل شد.
علیزاده توضیح داد: افراد سعی می کردند تا آنجاکه می توانند از اشیا و وسایل، خانه را پر کنند و بعد احساس کمی جا می کردند و جای بزرگتر می خواستند، به همین شکل این سیر تشکیل خانه به سمساری در بسیاری از لایه های اجتماعی طی سال های گذشته رشد کرد.
این جامعه شناس گفت: از آنجاکه در جامعه هر قشری سعی می کند به نوعی رفتارهای یک قشر بالاتر از خود (یا قشری را که بالاتر از خود تلقی می کند) را تقلید کند این پدیده به همین شکل همه اقشار و لایه های اجتماعی را در تغییر دادن به امکانات زیستی و جمع آوری اشیا و امکانات برای نشان دادن بهزیستی خود به عنوان یک واقعیت و ارزش وارد هستی اجتماعی و مناسبات خانوادگی کرد.
وی افزود: در این فرآیند ازآنجاکه به دست آوردن این امکانات از طریق حقوق بگیری و انجام یک کار موظف و مشخص دست نایافتنی بود مشاغل دوم و سوم هم وارد شد.
علیزاده گفت: برای تقلید رفتار یک قشر بالاتر از خود چون امکانات و حقوق موجود از یک شغل مشخص امکان پذیر نیست لذا پدیده های رشوه گرفتن، اختلاس و سایر عوامل آسیب شناختی در سازمان های اداری رشد کرد و می بینیم که با این پدیده و فساد اداری چقدر مواجهیم.
** تبی که زود شایع می شود
بهمن آرمان استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی هم نسبت به شرایط کنونی اقتصاد گلایه مند است و حرفی مشابه این ضرب المثل می زند که یکی نان ندارد بخورد، پیاز می خورد تا اشتهایش باز شود.
وی در گفت وگو با خبرنگار ایرنا می گوید: این روزها بسیاری به دنبال راه هایی هستند که با وجود غیراخلاقی و مضموم بودن، آنان را سریعتر پولدار کند و این پولدار شدن پنهانی افراد، ترکیب جمعیتی مناطق مرفه نشین شهرها را نیز متاثر کرده است.
آرمان ادامه می دهد که اگر ترکیب جمعیتی مناطق مرفه تهران به عنوان پایتخت ایران را مبنا قرار دهیم، این ترکیب جمعیتی در طول همین 20 سال گذشته کاملا تغییر یافته است یعنی افرادی گاه جوان که توانسته اند از طریق روابط ناسالم، رانتخواری و بسیاری از مسائل آلوده به فساد درآمدی داشته باشند تا در مناطق مرفه تهران زندگی کنند.
آمار و نظر کارشناسان هم می گوید که طی سال های گذشته تب خانه های سمساری رواج یافته و خانواده های متوسط هم تمایل دارند خانه را پر از اسبابی کنند که ثروت و توانایی مالی آنان را نشان می دهد، می خواهند ماشین های لوکس و آخرین قیمت را بخرند و حاضرند برای رسیدن به چنین زندگی چندنوبته و چند نفره کار کنند.
**همه شبیه به هم؟
«رضا بافی» روانشناس نیز معتقد است: زندگی مردم در قاره آسیا اینگونه به سر می شود که حتما نباید در خانه جای خالی باشد و برای پر کردن فضاهای خالی خرید می کنند به گونه ای که به همدیگر نشان دهند.
وی که مدرس دوره های خودشناسی نیز است می گوید: در قدیم چشم و هم چشمی کمتر بود و این وضع کنونی خانه ها و خریدهای بی سرانجام حاصل چشم و هم چشمی هاست.
به گفته این روانشناس، از گذشته مردم به هم نگاه می کردند و دوست داشتند شبیه هم باشند.
وی معتقد است که علت اولیه این مشکل به نوع و مدل اجتماعی ایران بر می گردد زیرا ایران کشوری بوده که عمدتا زندگی مردم آن از طریق کشاورزی و دامداری می گذشته و همه کارها و وسیله هایشان نیز شبیه هم بوده است؛ این افراد در دروه جدید و وقتی وارد شهری زندگی می شوند فکر می کنند در شهر هم باید مانند هم باشند.
این روانشناس با بیان اینکه نگاه مردم بتدریج تغییر می کند اظهار می دارد: البته بتازگی فهمیده ام که خانواده ها دوست دارند به سمت زندگی غربی و چیدمان خلوت تر خانه حرکت کنند و از آن شلوغی خارج شوند.
بافتی به شکل گیری پدیده دیگری در این میان اشاره می کند و می افزاید: اکنون مردم می خواهند وسایلی متفاوت از دیگری داشته باشند تا زمانی که کسی به خانه آنان می آید تعجب کند و اگر تاکنون دوست داشتیم شبیه هم باشیم، از این پس می خواهیم متفاوت بودن را تجربه کنیم.
این روانشناس تاکید دارد که این رفتار خطرناک است و با وجود برخورداری از خلاقیت اما در آن رشدی در کار نخواهد بود.
به گزارش ایرنا در این شرایط که خانه را شلوغ و گران می کنیم؛ از همه باهم بودن ها، سادگی و آرامشی که می توانیم برای خود و خانواده فراهم کنیم می زنیم تا خانه و زندگیمان را متفاوت تر و دهان پُر تر از سایرین بسازیم اما بعد می نشینیم و همه وقتمان را برای مراقبت از همین شلوغی های خانه و وسایل می گذاریم.
نگرانیم که آن وسیله گران قیمت نشکند، مراقب هستیم گلدان چند میلیونی نیفتد و کار دستمان ندهد و اصلا هم فکر نمی کنیم آن فردی که تمکن مالی ما را ندارد اما در همین شهر زندگی می گذراند هم دارد همین مسیر را به اندازه وسعش طی می کند و معلوم نیست پایان این مسیر کجاست؟
گزارش از مینا افشاری ترک
تهرام/3001/ 1008
سمت راست سالن که به سه دری بزرگی رو به بالکن امتداد دارد، پرده های مخملی طلایی و زرشکی رنگی نصب شده و زیر آنها هم دو لایه توری حریر، کل نور خورشید را منحرف کرده است.
نمونه این پرده های گرانقیمت را می توان مقابل پنجره های منتهی به بالکن هم دید.
گلدان های چینی عتیقه ای که نمی توانم قیمت آن را تخمین بزنم؛ چندین دست مبلمانی که سالن 100 متری را پرکرده و لابه لای آنها بوفه ها و میزهای بزرگ و کوچک قرار گرفته است.
تابلوهای نقاشی، تابلوعکس های بزرگ و کوچک و تابلوفرش های متعدد به دیوارهای سالن آویزان شده اند.
خانه پر از انواع وسیله های گرانقیمت است؛ انگار می کنی بیشتر برای دیده شدن و به رخ کشیدن تهیه و تزئین شده است تا اینکه محل آرامش و سکون باشد؛ بماند که از همان ورودی حیاط، با نمای رومی ساختمان، زنگ هوشمند و حیاط گل کاری شده با سنگ فرش ترکیبی می شد به دکوراسیون داخل هم پی برد.
هنگامی که درِ حیاط باز شد؛ اگر حوض کاشی کاری از سِر ضمیر داخل خانه حرف نمی زد، حداقل چند ماشین و موتورسیکلت چندصد میلیونی گویای وضعیت خانه و صاحبخانه بود.
پدیده ای که برخی جامعه شناسان از آن به عنوان خانه های سمساری یاد می کنند؛ آنقدر برای تهیه وسایل تزئینی و گرانقیمت داخل خانه وقت و پول می گذاریم که از اصل موضوع -آرامش و لذت باهم و برای هم زندگی کردن- فارغ می شویم و این پرسش را نمی توانیم پاسخ دهیم که چطور است طی همه سال های گذشته هرچقدر خانه های شیک تر و گرانقیمت تر و پر از وسایل مختلف تهیه کرده ایم، چرا آمار متارکه (طلاق) و مشکلات خانوادگی هم بیشتر شده است؟
البته تب خانه های سمساری و چشم و هم چشمی برای تزئینات و تغییرات مکرر دکوراسیون داخلی منزل تنها معطوف به طبقه مرفه و ثروتمند جامعه نیست که در ابتدای این گزارش به یکی از مصداق های آن پرداخته شد؛ بلکه طبقات توده و متوسط جامعه نیز طی سال های اخیر به این سمت بیشتر کشیده شده اند.
خانواده هایی که اصرار زیادی دارند در یک موعد کوتاه و مشخص حتی کمتر از یکسال دکوراسیون و پرده ها و حتی وسایل تزئیناتی خانه شان باید تغییر کند تا به قول خودشان شاخ فلانی ها را بشکنند.
کسانی که وقتی به مهمانی می روند، موعد پس دادن مهمانی اصرار دارند یک یا چند نوع غذای بیشتر به تعداد غذاهای میزبان بیافزایند؛ چند نوع از انواع سالادها و دسرهای خارجی به مهمانی شان اضافه کنند تا نشان دهند که ما بهتریم و مثلا بیشتر بلدیم.
به باور جامعه شناسان تب خانه های سمساری و چشم و هم چشمی که اینک جامعه را در بر گرفته اگر با همین روند ادامه یابد با تبعات بیشتری دامن جامعه را می گیرد و این مساله روی بسیاری از دیگر مسائل نیز تاثیر می گذارد؛ حتی نوع نگاه به شغل و کسب درآمد.
کم نیستند کسانی که این روزها به دنبال مشاغل و کارهایی می روند که به زعم خودشان یک شبه درآمدهای میلیونی و میلیاردی برایشان به ارمغان آورد؛ آن هم بدون زحمت.
بد نیست نگاهی به آمار مرکز آمار ایران داشته باشیم که می گوید تعداد کسانی که بدون هرگونه شغلی، درآمدهای آنچنانی دارند رو به افزایش بوده است.
بسیاری ممکن است بپرسند مگر می شود شغل و کاری نداشت اما درآمد داشت؛ آری، برپایه آمار مرکز آمار ایران، شمار یک میلیون و 900 هزار بیکارِ دارای درآمد در سال 1384 به چهار میلیون و 800 هزار نفر در سال 1395 رسیده است.
این افراد بیشتر شامل کسانی هستند که سرمایه ای به ارث برده اند یا در یک دلالی یا فعالیتی، میزانی از پول، خانه، مغازه یا ... را به دست آورده اند و آن پول، برایشان پول می آورد؛ آن هم به میزان نسبتا بالا.
** از خانه به سمساری
دکتر غلامرضا علیزاده، جامعه شناس با گرایش اقتصاد اجتماعی و استاد دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است که با پدیده ای به نام «خانه های سمساری» مواجه شده ایم؛ قبلا جامعه به سمت مصرف بهینه و قناعت سوق می یافت اما گروه های مرجعی که توصیه کننده مصرف بهینه و قناعت بودند، خودشان دچار نوعی بیماری های مصرف گرایی و مصرف زدگی شدند.
به گفته وی پس از انقلاب اسلامی بویژه بعد از پایان جنگ تحمیلی جامعه بشدت قطبی شد.
وی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: آرمانگرایی و گرایش های معنوی، ازخودگذشتگی، انصاف، عدالتخواهی و منافع دیگران را بر منافع خود ترجیح دادن ها به مرور تغییر شکل داد و به صورت نوعی رقابت در جمع آوری ثروت و امکانات تبدیل شد.
علیزاده توضیح داد: افراد سعی می کردند تا آنجاکه می توانند از اشیا و وسایل، خانه را پر کنند و بعد احساس کمی جا می کردند و جای بزرگتر می خواستند، به همین شکل این سیر تشکیل خانه به سمساری در بسیاری از لایه های اجتماعی طی سال های گذشته رشد کرد.
این جامعه شناس گفت: از آنجاکه در جامعه هر قشری سعی می کند به نوعی رفتارهای یک قشر بالاتر از خود (یا قشری را که بالاتر از خود تلقی می کند) را تقلید کند این پدیده به همین شکل همه اقشار و لایه های اجتماعی را در تغییر دادن به امکانات زیستی و جمع آوری اشیا و امکانات برای نشان دادن بهزیستی خود به عنوان یک واقعیت و ارزش وارد هستی اجتماعی و مناسبات خانوادگی کرد.
وی افزود: در این فرآیند ازآنجاکه به دست آوردن این امکانات از طریق حقوق بگیری و انجام یک کار موظف و مشخص دست نایافتنی بود مشاغل دوم و سوم هم وارد شد.
علیزاده گفت: برای تقلید رفتار یک قشر بالاتر از خود چون امکانات و حقوق موجود از یک شغل مشخص امکان پذیر نیست لذا پدیده های رشوه گرفتن، اختلاس و سایر عوامل آسیب شناختی در سازمان های اداری رشد کرد و می بینیم که با این پدیده و فساد اداری چقدر مواجهیم.
** تبی که زود شایع می شود
بهمن آرمان استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی هم نسبت به شرایط کنونی اقتصاد گلایه مند است و حرفی مشابه این ضرب المثل می زند که یکی نان ندارد بخورد، پیاز می خورد تا اشتهایش باز شود.
وی در گفت وگو با خبرنگار ایرنا می گوید: این روزها بسیاری به دنبال راه هایی هستند که با وجود غیراخلاقی و مضموم بودن، آنان را سریعتر پولدار کند و این پولدار شدن پنهانی افراد، ترکیب جمعیتی مناطق مرفه نشین شهرها را نیز متاثر کرده است.
آرمان ادامه می دهد که اگر ترکیب جمعیتی مناطق مرفه تهران به عنوان پایتخت ایران را مبنا قرار دهیم، این ترکیب جمعیتی در طول همین 20 سال گذشته کاملا تغییر یافته است یعنی افرادی گاه جوان که توانسته اند از طریق روابط ناسالم، رانتخواری و بسیاری از مسائل آلوده به فساد درآمدی داشته باشند تا در مناطق مرفه تهران زندگی کنند.
آمار و نظر کارشناسان هم می گوید که طی سال های گذشته تب خانه های سمساری رواج یافته و خانواده های متوسط هم تمایل دارند خانه را پر از اسبابی کنند که ثروت و توانایی مالی آنان را نشان می دهد، می خواهند ماشین های لوکس و آخرین قیمت را بخرند و حاضرند برای رسیدن به چنین زندگی چندنوبته و چند نفره کار کنند.
**همه شبیه به هم؟
«رضا بافی» روانشناس نیز معتقد است: زندگی مردم در قاره آسیا اینگونه به سر می شود که حتما نباید در خانه جای خالی باشد و برای پر کردن فضاهای خالی خرید می کنند به گونه ای که به همدیگر نشان دهند.
وی که مدرس دوره های خودشناسی نیز است می گوید: در قدیم چشم و هم چشمی کمتر بود و این وضع کنونی خانه ها و خریدهای بی سرانجام حاصل چشم و هم چشمی هاست.
به گفته این روانشناس، از گذشته مردم به هم نگاه می کردند و دوست داشتند شبیه هم باشند.
وی معتقد است که علت اولیه این مشکل به نوع و مدل اجتماعی ایران بر می گردد زیرا ایران کشوری بوده که عمدتا زندگی مردم آن از طریق کشاورزی و دامداری می گذشته و همه کارها و وسیله هایشان نیز شبیه هم بوده است؛ این افراد در دروه جدید و وقتی وارد شهری زندگی می شوند فکر می کنند در شهر هم باید مانند هم باشند.
این روانشناس با بیان اینکه نگاه مردم بتدریج تغییر می کند اظهار می دارد: البته بتازگی فهمیده ام که خانواده ها دوست دارند به سمت زندگی غربی و چیدمان خلوت تر خانه حرکت کنند و از آن شلوغی خارج شوند.
بافتی به شکل گیری پدیده دیگری در این میان اشاره می کند و می افزاید: اکنون مردم می خواهند وسایلی متفاوت از دیگری داشته باشند تا زمانی که کسی به خانه آنان می آید تعجب کند و اگر تاکنون دوست داشتیم شبیه هم باشیم، از این پس می خواهیم متفاوت بودن را تجربه کنیم.
این روانشناس تاکید دارد که این رفتار خطرناک است و با وجود برخورداری از خلاقیت اما در آن رشدی در کار نخواهد بود.
به گزارش ایرنا در این شرایط که خانه را شلوغ و گران می کنیم؛ از همه باهم بودن ها، سادگی و آرامشی که می توانیم برای خود و خانواده فراهم کنیم می زنیم تا خانه و زندگیمان را متفاوت تر و دهان پُر تر از سایرین بسازیم اما بعد می نشینیم و همه وقتمان را برای مراقبت از همین شلوغی های خانه و وسایل می گذاریم.
نگرانیم که آن وسیله گران قیمت نشکند، مراقب هستیم گلدان چند میلیونی نیفتد و کار دستمان ندهد و اصلا هم فکر نمی کنیم آن فردی که تمکن مالی ما را ندارد اما در همین شهر زندگی می گذراند هم دارد همین مسیر را به اندازه وسعش طی می کند و معلوم نیست پایان این مسیر کجاست؟
گزارش از مینا افشاری ترک
تهرام/3001/ 1008
کپی شد