1-این نوشتار با چند استدلال ساده به دنبال نشان دادن اهمیت انتخاب این دوره شهردار برای تهران است. البته این انتخاب جدید در ادامه حضور سنت شورای شهر تحولخواهان، دیگر شهرداران انتخابی تا به امروز از سوی این طیف، استراتژی شورای شهر جدید و به طور کلی ایماژی است که منطق سیاسی این انتخاب ایجاب میکند. 2-اگر بپذیریم که سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان به دلیل برخی اشتباهات در تجمیع قدرت سیاسی با وجوهی از انواع منافع برخلاف مشی ذهنی و روانی که جامعه از آنها به دلیل هویت تاریخی این طیف انتظار دارد، دچار افول شده است، بنابراین هر حرکتی در این سپهر معنایی میتواند بقیه انواع سرمایههای معنوی، فرهنگی و نمادین آنها را تحت تاثیر قرار دهد. 3-در کنار این تصویر، خلق و ایجاد زبانی است که رقیبان قدرتمند سیاسی از آن به طور ویژه برای ناکارآمدی اصلاحطلبان در اداره شهر تهران استفاده کرده و در قالب بازنمایی تاریخی برخی ناهماهنگیها، نقصها و احیانا ناکارآمدی ها، به خوانشی انتقادی و تنش آلود از این کژکارکردی دست میزنند. 4-به نظر میرسد جبر جدید بوروکراتیک در اتمام زمان مدیریت از یکسو در کنار برخی رفتارهای فردی بدون در نظر گرفتن اهمیت این کنشها به مثابه منطق یک گفتمان علیرغم وجاهت اخلاقی آنها از سوی دیگر، بار دیگر به بازتولید این گسست کارکردی دامن زده است. رقیب نیز مترصد ایجاد دوگانهای ذهنیتساز است؛ اول امتناع ثبات در تطور موقعیتهای سیاسی در بین نخبگان طیف تحولخواه و دوم تقلیل رقابتِ موجه درون گفتمانی به شکافهایی است که در نهایت گویی زندگی شهروندان را دچار مخاطره میکند. 5-بنابراین، این انتخاب دستکم از دو منظر قابل تفسیر است. اول بازسازی تصورِ ذهنی کارآمدی و دوم بازسازی نظم، عقلانیت، سرمایه اجتماعی و سرمایه نمادین اصلاحطلبان در چارچوب شورای شهر تهران. به تعبیر دیگر، اگر این ثنویت مغشوش که به آن اشاره شد مجددا بازتولید شده و خود را در قالب ناهماهنگی با دولت، تفرعن و تبختر مدیریتی، گسست از شورا و برنامههای آن و نظیر آنها نشان دهد، بدیهی است که فارغ از هر امر بیرونی، در وهله نخست سازمان مدیریتی و نخبگانی اصلاحطلبان در عرصه سیاسی شورای شهر مورد اتهام قرار خواهد گرفت. 6-از بین گزینههای نهایی، بهترین نماد و چهره حقیقی که توان گشودگی و آفرینش برای ایجاد سیاستگذاری در این مسیر را دارد، کسی است که منطق و فهم منتج از این قاعده را در کارنامه خود دارا باشد. یعنی در موقعیتهای مختلف مدیریتی با شناخت هنجارها و فضاهای ساختاری، بهدور از سیستمی از روابط صرف سیاسی و تقابلهای هزینهزا و با داشتن فهمی اقتصادی و اجتماعی از پرابلماتیکهای مدیریتی در ایران، به ارتقای مجموعههای تحت مدیریت خود کمک کرده باشد. 7-موضوع مهم دیگر تحریمهای ضد بشری و غیرحقوقی است که آمریکا برخلاف تعهدات جهانی و مصوبات سازمانهای بینالمللی مجدداً به آنها دلبسته شده است. با توجه به اینکه مراودات مالی، پروژهها، ارتباطات و سیستمهای پولی در شهرداری تهران بسیار پرحجم و گسترده است، توان لازم برای ایجاد تعادل پایدار بین این نظام مدیریتی و ساختار تحریمها به صورت بدیهی توسط کسی امکانپذیر است که بنگاههای مالی بزرگ را اداره کرده و مستقیماً با هسته سخت اقتصاد و بنگاههای اقتصادی کلان مانند بانکها و نظیر آن آشنایی کافی را داشته باشد. 8-تقوینژاد با نقشآفرینی در عالیترین سطوح مدیریتی نشان داده است که میتوان با حفظ موقعیت سیاسی، هندسهای از کارآمدی، هماهنگی، مدارا، انتظام بخشیدن به سرمایه اجتماعی، ایجاد نقاط ائتلاف بین ذینفعان نامتمرکز بیرونی و درونی، درهم کنش فهم اجتماعی و اقتصادی از امر ساختاری و بسط مسئولیت اجتماعی را تعّین بخشید. ضمن احترام به همه دیگر کاندیداها، به نظر میرسد تنها تقوینژاد است که با ایجاد این فهم از خود امکان شکست لویاتان ناکارآمدی را در شهرداری تهران برای طیف سیاسی همسو داراست.
آرمان
7247
آرمان
7247
کپی شد