خانم مرضیه حدیدهچی(دباغ) تعریف میکند: در مدت چند ماهی که با امام در فرانسه بودیم، افرادی از کشورهای مختلف، برای دیدار ایشان به «نوفل لوشاتو» میآمدند. یک روز عدهای دانشجوی مسلمان دختر و پسر از کشورهای مختلف برای زیارت امام آمده بودند. آقایان در ردیفهای جلو نشسته بودند و خانمها پشت سرشان، در ردیفهای عقب. آقایان، پرسشهای زیادی داشتند که یکی یکی به زبان آوردند و آقا به همهی آنها جواب داد. وقت جلسه تمام شده بود و امام میخواست از مهمانها خداحافظی کند و به اتاق دیگر برود تا استراحت کند. در این وقت چند نفر از خانمها جلو رفتند و گفتند: «آقا، ما را ببخشید! ما هم پرسشهایی داریم، اما آقایان جلو نشسته بودند و ما نتوانستیم سؤالهای خودمان را از شما بپرسیم!» امام کمی فکر کرد و با مهربانی پاسخ داد: «اشکالی ندارد فرزندان من! با این که وقت استراحت من است، چند دقیقهای در خدمت شما میمانم و پرسشهای شما را میشنوم.» بعد، آقایان را مرخص کرد و از خانمها دعوت کرد تا بنشینند و پرسشهای خود را مطرح کنند. دانشجویان دختر هم با خوشحالی نشستند و پرسشهای خود را با آقا در میان گذاشتند. امام، با صبر و حوصله به پرسشهای آنها گوش کرد و به تمام سؤالها یکی یکی جواب داد و در پایان مهمانان خود را با رضایت بدرقه کرد.
این حکایتی از زندگی حضرت امام(س) است که در بخش قصه دوست هفته نامه دوست کودکان به قلم محمدعلی دهقانی و با نام " وقت بیشتر برای مهمانها" منتشر شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران ، شماره 523 هفته نامه دوست کودکان منتشر شد.
در بخش یاد دوست نیز حکایتی با عنوان " مگر مجلس ختم است که همه ساکت هستید؟!" از زندگی امام خمینی، نقل شده است که در آن می خوانیم:
مرحوم حضرت امام(س) با اینکه عقیده داشتند که شاگرد باید سر درس سؤال کند و اگر سر درس سؤال نمیشد، میفرمودند:
مگر مجلس ختم است که همه ساکت هستید؟! اما در عین حال، اگر سؤال و جوابی، بیش از دو سه بار تکرار میشد و وقت کلاس گرفته میشد، جلوگیری میکردند و میفرمودند: مگر تعزیهخوانی است که تو بگویی من جواب بدهم؟!
در این باره میفرمودند: درس مرحوم حاج شیخ [آیتا... حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم]، این اشکال را داشت که حاج شیخ، گاه مطلبی را عنوان میکرد، شاگردان اشکال میکردند و این اشکال و جواب، آنقدر طول می کشید که گاه تمام وقت درس را میگرفت و مطلب حاج شیخ، ناتمام میماند.
حضرت امام در مسجد سلماسی که دور از حرم و داخل کوچه است، تدریس میکردند. در آنجا، ابتدا ایشان روی زمین مینشتند. به هنگام درس، به ستون قسمت شمال شرقی تکیه میدادند و تا آخر دو زانو مینشستند. یک روز یکی از شاگردان، برای ایشان پتویی پهن کرده بود. حضرت امام آن روز روی پتو نشستند، ولی بعد از درس به آن آقا فرمودند: فردا پتو را نیاورید.
در قسمت معرفی کتاب این شماره از مجله دوست کودک ، کتاب « سفر به شهر سلیمان » از فریدون عموزاده خلیلی به کودکان معرفی شده است .
«فریدون عموزاده خلیلی» یکی از تواناترین نویسندگان کودک و نوجوان؛ کتابی دارد با نام «سفر به شهر سلیمان». این کتاب که تا کنون چندین بار تجدید چاپ شده است ماجرای دخترکی را تعریف میکند که سالها در کارگاه سرد و نمناک «حشمتخان» روزگار میگذراند. ارتباط او با «ننه حلیمه» و زندگی با نقش و نگارهای قالیهایی که میبافد، موضوع داستان کتاب است. خلیلی کتاب را برای بچههای کلاس چهارم و پنجم ابتدایی نوشته است و انتشارات امیرکبیر (کتابهای شکوفه) آن را در سه هزار نسخه چاپ و منتشر کرده است. کتاب «سفر به شهر سلیمان» به قیمت هزار تومان چاپ و منتشر شده است.
روی جلد هر شماره از دوست کودکان به یک بازی اختصاص می یابد که علاوه بر تزئین مجله حاوی نکته های فرهنگی و آموزشی است و "نادیا علاء" طراحی آنها را برعهده دارد. روی جلد این شماره از دوست کودکان بازی ساعت ها نام دارد.
هر شماره از هفته نامه دوست کودکان قسمت زیرین صفحات خود را به مطالب علمی و دانستنی های عمومی اختصاص می دهد. دوست کودکان دارای بخش های داستان، شعر، نقاشی، داستان تصویری، بازی، جدول و سرگرمی است و در قطع ۲4در5/17سانتی متر به شکل چهار رنگ، در45 صفحه به چاپ می رسد.
"افشین اعلاء" و "سیامک سرمدی" سردبیران این مجله و "احمد قائمی مهدوی" نیز مدیر هنری دوست کودکان هستند. "حامد کمالی" تصویرگری این هفته نامه را برعهده دارد و نادیا علاء نیز مدیر داخلی مجله دوست کودکان را به عهده دارد.
مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) صاحب امتیازی دوست کودکان که با هدف ایجاد رابطه معنوی میان کودکان و حضرت امام(س) و معرفی چهره ای جذاب و صمیمی از ایشان به کودکان، منتشر می شود، را بر عهده دارد. هم اکنون بیش از ده سال از انتشار این مجله می گذرد.