در این کتاب نویسنده با بیان برخی از رویدادهای سالهای ابتدایی دهه 40 و مبارزات مردمی دراین دوره علیه رژیم پهلوی، به نقش شهید صادق امانی و همراهانش در وقایع آن روزگار پرداخته است. جلد اول این اثر 788 صفحه است و پس از پیشگفتار شامل 15 فصل، منابع و مآخذ و همچنین فهرست مطالب میباشد.
دو جلد نخست از مجموعه گزیده تاریخ معاصر ایران از سلطنت محمدرضا پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی با عنوان "خشونت قانونی" و "سرنوشت منصور" توسط موسسه چاپ و نشر عروج منتشر شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی خبری جماران، دو جلد نخست از مجموعه گزیده تاریخ معاصر ایران از سلطنت محمدرضا پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی با عنوان "خشونت قانونی" و "سرنوشت منصور" توسط موسسه چاپ و نشر عروج و به قلم کاظم مقدم در دو هزار نسخه منتشر شد. جلد نخست این اثر نسخه تکمیل شده ای از کتاب "خشونت قانونی" است که در سال 79 از همین نویسنده منتشر شده بود و اکنون با دسترسی به اسناد جدید و نقدها و نظرات عنوان شده و اضافات دیگر مجدداً چاپ شده است.
کاظم مقدم، نویسنده این دو جلد، در جلد نخست با عنوان "خشونت قانونی: از سلطنت محمدرضا پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی" تاکید کرده که این اثر با تمرکز بر ترور حسنعلی منصور، نخستوزیر محمدرضا پهلوی در بهمن سال 1343 به چگونگی و دلایل این اقدام و نتایج و پیامدهای آن نوشته شده است.
"خشونت قانونی" در 15 فصل به بررسی آغاز نهضت امامخمینی (س) در سالهای آغازین دهه 1340، ماجرای کاپیتولاسیون، اعتراض امام(س) به این قانون، تبعید ایشان و قیام 15 خرداد سال 1342، آغاز حرکتهای مسلحانه، ترور حسنعلی منصور، شرح دادگاهها، محاکمه و شهادت عاملان این اقدام و ادامه مبارزات با روش فرهنگی پرداخته است.
در این کتاب نویسنده با بیان برخی از رویدادهای سالهای ابتدایی دهه 40 و مبارزات مردمی دراین دوره علیه رژیم پهلوی، به نقش شهید صادق امانی و همراهانش در وقایع آن روزگار پرداخته است. جلد اول این اثر 788 صفحه است و پس از پیشگفتار شامل 15 فصل، منابع و مآخذ و همچنین فهرست مطالب میباشد.
ناشر در مقدمه آورده است: اثر حاضر، ضمن روایت مکرر حادثه ترور منصور، درباره هویت و وابستگی سیاسی ضاربان نخست وزیر وقت، اما و اگرهایی مطرح کرده و با استناد به برخی اسناد و مدارک مدعی است، آنچه تاکنون در این باره گفته و نوشته شده، همه ماجرا نیست. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، بدون تأیید یا رد این مدعا، و صرفاً به منظور هر چه روشنتر شدن ابعاد آن حادثه مهم تاریخ معاصر ایران، اقدام به نشر این اثر نموده و امیدوار است راهی فرا روی محققان و اهل خبرت گشوده باشد. بدیهی است که نقطه نظرهای مطروحه در کتاب، دیدگاه مولف محترم بوده و ناشر در این خصوص نظر خاصی ندارد.
نویسنده در فصل اول کتاب تحت عنوان "پیش از نهضت امام خمینی" به پیشینه حضور و نفوذ امریکا درایران و همچنین به تلاشهای انگلیس در برابر نفوذ امریکا در ایران و رقابت این دو کشور در گرفتن امتیازات بیشتر پرداخته است. در این فصل به حرکتهای سیاسی و اجتماعی این دوران و مبارزه و همکاری نیروهای مذهبی در برابر اقدامات استعمارگران در ایران و وقایعی همچون ملی شدن صنعت نفت در دولت مصدق، فعالیتهای فدائیان اسلام و اعدام انقلابی رزمآرا، قیام 30 تیر و روی کار آمدن دولت قوام و برکناری دولت مصدق، کودتای 28 مرداد و اجرای اصلاحات امریکایی در ایران پرداخته است.
فصل دوم نیز که "آغاز نهضت امام خمینی" نام دارد به مخالفتهای ایشان با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و پس از آن حضور حماسی امام، روحانیت و احزاب در مخالفت با تصویب لوایح ششگانه اشاره شده است. وقایع ماههای نخست 1342 به تفصیل در این بخش شرح داده شده و حادثه مدرسه فیضیه و قیام 15 خرداد واکاوی شده اند. در انتهای این فصل گذری کوتاه بر حوادث مهم سالهای 1343 ش و بعد آن داشته و با تقسیم این وقایع به دو دسته «فعالیتهای رژیم» و «مخالفت مردم» به بررسی حوادث این دوره پرداخته است.
فصل سوم «هیأتهای مؤتلفه اسلامی» نگاهی اجمالی به فعالیتهای این گروه از زمان تشکیل در اوائل سال 1342 دارد. نویسنده در این فصل می نویسد: جمعیت مؤتلفه اسلامی، از ائتلاف سه هیأت در اوایل سال 42 پدید آمد. افراد اصلی که در شکلگیری آن نقش داشتند، اغلب از شغلهای جزء و اکثراً شاگرد مغازه و با میانگین سنی 30 سال با تحصیلات ششم ابتدایی بوددهاند. البته افراد دیگری نیز که جزء اعضای درجه سه این گروه محسوب میشدند در این میان نقش داشتند، ولی چون غالباً از نظر سنی کوچکتر بودهاند، اسامی آنها به صورت دقیق در دست نیست.
معمولاً تشکّلهایی که قصد دارند مبارزات سیاسی انجام دهند، از چهارچوبهای نظاممند و مشخصی پیروی میکنند؛ تا حیات آنها ادامه پیدا کرده و از تأثیرگذاری بیشتری برخوردار شوند. با دقت در روند شکلگیری «جمعیت مؤتلفه» میتوان نتیجه گرفت که این گروه از این مؤلفههای سازمانی برخوردار نبود. و مدیریت شروع این تشکّل و مدیریت ادامهاش، مدیرتی هیئتی بوده است؛ این نوع مدیریت توانایی نگهداری سازمانی سیاسی، که میخواهد اپوزسیون حکومت باشد را، ندارد. و شاید به همین علت بود که با نفوذ سریع و آسان رژیم شاه دراین تشکّل و بعدها نیز بادستگیری تنها یکنفر، کلتشکیلات مؤتلفهاسلامیازهم پاچیدهشد.
با نگاهی گذرا به سیر پیدایش مؤتلفه، میتوان دریافت که پس از شکلگیری این ائتلاف، تا زمانی که این جمعیت شکل و نظام درستی پیدا کند، چندین ماه به طول انجامید. که در این میان، ساواک و دستگاه رژیم از تأسیس این جمعیت اطلاع پیدا کرد. و در مقطعی نیز سبب انحلال برخی حوزههایشان شد. و از زمانی نیز که مؤتلفه واقعاً منسجم و تشکیلاتی شد و شهید بهشتی نیز به تهران منتقل گشت و ارتباط بیشتری با این جمعیت پیدا نمود، برخی مأموران ساواک حداقل در جلسات ردههای سوم مؤتلفه، به طور مرتب شرکت میکردند و گزارش دقیق این جلسات را به ساواک ارائه مینمودند، و ساواک اوضاع و اقدامات جمعیت مؤتلفه اسلامی را تا قمستی، تحت کنترل و نظارت خود داشت.
فصل چهارم "15خرداد و اوج مبارزات" به حوادث این برهه و همراهی هیئت های موتلفه با نهضت امام خمینی به خصوص 15 خرداد و فعالیت های علما در زمینه مبارزه با کاپیتولاسیون می پردازد.
فصل پنجم با عنوان "حسنعلی منصور" به برکناری اسدالله علم و انتصاب حسنعلی منصور پرداخته است و شرح حال کاملی از حسنعلی منصور و کابینه او پرداخته است. فصل ششم نیز "آزادی امام و ادامه مبارزات" نام دارد. در فصل هفتم به تصویب لایحه خفتبار کاپیتولاسیون و به دنبال آن سخنرانی افشاگرانه امام خمینی در رد آن به تفصیل پرداخته شده است. ماجرای کاپیتولاسیون با تمام کوشش حسنعلی منصور در پنهان نگاه داشتن آن به صورتی دور از انتظار در سراسر کشور ایجاد تشنج کرد و تصمیمگیریهای دولت برای به اصطلاح مانورهای سیاسی جهت پوشیده نگاه داشتن حقایق از مردم فایدهای نداشت. در قم برای جلوگیری از اعتراضات شدید آیات عظام بالاخص امام خمینی، رژیم تمام ترفندهائی که داشت به کار برد ولی بینتیجه ماند. فصل هشتم نیز به تبعید حضرت امام اختصاص دارد. امام خمینی در 4 آبان 1343 سخنرانی تندی علیه لایحه کاپیتولاسیون کرد و چند روز بعد در 13 آبان به ترکیه تبعید شد. در شب 13 آبان 1343 کماندوها و چتربازان مسلح به منزل امام حمله بردند و ایشان را به سرعت به تهران آوردند و مستقیماً به فرودگاه مهرآباد برده و بلافاصله به وسیله هواپیما ایشان را به ترکیه تبعید نمودند. بدینترتیب منصور موفق شد در مجلس مخالفین را وادار به اظهار مطالبی در جهت تقویت دولت نماید و بلافاصله کاپیتولاسیون را به مرحله اجرا درآورد.
عنوان فصل نهم "آغاز حرکت مسلحانه" است که به بررسی نقش هیأت مؤتلفه در ترور نخست وزیر وقت پرداخته است. در این بخش نحوه طرح ریزی و انجام عملیات ترور به طور کامل شرح داده شده است. فصل دهم با عنوان "فتوای ترور" به بررسی نظر حضرت امام و سایر مراجع تقلید در زمینه ترور پرداخته است.
فصل یازدهم به "ترور منصور" پرداخته و در این زمینه می نویسد: حدود ساعت 10 ماشین منصور از قسمت شاهآباد وارد بهارستان میشود آقای بخارایی به محض پیاده شدن منصور از ماشین، تیر شلیک میکند که به شکمش خورده و او خم میشود. دومین تیر به گردنش میخورد و گارد محافظ میریزند و بخارایی را دستگیر میکنند. سپس نیکنژاد شلیک میکند و گارد فرار میکنند در همین هنگام بخارایی هم فرار میکند و چون زمین یخبندان و سُر بود، سُر میخورد و چند تا پلیس او را میگیرند و منصور را سریعاً به بیمارستان پارس منتقل مینمایند.
فصل دوازدهم و سیزدهم نیز دستگیری و بازجویی و دادگاه ترورکنندگان منصور را تشریح کرده است. فصل چهاردهم شهادت نام دارد و به شرح اعدام عاملین ترور منصور از زبان شهید عراقی پرداخته و در فصل پانزدهم نیز که "ادامه مبارزات به روش فرهنگی" نام دارد نویسنده مبارزات مردمی و روحانیت را تا پایان حکومت پهلوی یادآوری کرده است.