محمد رجایی نژاد
12 فروردین هر سال برای مردم ایران، به ویژه برای نسل اول و دوم انقلاب، یادآور روزهای خوب و خوش و آرمانی سالهای نخست انقلاب است؛ روزهایی که بعید است تکرار شود. روزی که بنیانگذار نهضت، رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی (س) آن روز را روز امامت امت و حاکمیت ملت نامید و اعلام کرد:
«من در این روز مبارک، روز امامت امت و روز فتح و ظفر ملت، جمهورى اسلامى ایران را اعلام مىکنم. به دنیا اعلام مىکنم که در تاریخ ایران چنین رفراندمى سابقه ندارد، که سرتاسر مملکت با شوق و شعف و عشق و علاقه به صندوقها هجوم آورده و رأى مثبت خود را در آن ریخته و رژیم طاغوتى را براى همیشه در زباله دان تاریخ دفن کنند.» (صحیفه امام، ج 6، ص 452)
همچنین غروب روز 12 فروردین نیز که رأی قاطع ملت به جمهوری اسلامی مشخص شد، طی پیام دیگری فرمود: «من اعلام مىکنم جمهورى اسلامى را و این روز را روز عید مى دانم. و امیدوارم که در هر سال روز «12 فروردین» روز عید ملت ما باشد؛ که رسیدند به قدرت ملى و خودشان سرنوشت خودشان را به دست خواهند گرفت. ما به همه ملت تبریک عرض مى کنیم... مبارک باد بر شما این عید! مبارک باد بر شما این جمهورى اسلامى!» (صحیفه امام، ج 6، ص 462)
حال با توجه به اهمیتی که حضرت امام بر این روز قائل بودند و بخاطر نظر مثبت اکثریت مردم بر استقرار جمهوری اسلامی، این روز را عید اعلام کردند، بهتر است ماهیت جمهوری اسلامی را هم از منظر ایشان مورد بررسی قرار دهیم و مختصراً پاسخ گوی این پرسش باشیم که از دیدگاه امام خمینی ماهیت نظام جمهوری اسلامی چیست؟ حداقل فایده این بحث و پاسخ، هم یادآور اهداف انقلاب و نظام جمهوری اسلامی از زبان بنیانگذار آن برای نسل اول و دوم انقلاب و هم پیدا کردن راه آینده انقلاب برای نسل فعلی و آینده است.
در جهان معاصر، از بین بیش از 50 کشور اسلامی، فقط چهار کشور اسلامی است که نظام حکومتی آنها با عنوان رسمی «جمهوری اسلامی» شناخته شده و ثبت می باشد:
پاکستان نخستین کشوری است که در سال 1336 ش، به جمهوری اسلامی تغییر نام داد. سپس با پیروزی ملت مسلمان ایران در انقلاب سال 1357 ش و رأی قاطع 98 درصدی، ضمن نفی و رد نظام دیکتاتوری سلطنتی 2500 ساله کشور، به «جمهوری اسلامی» رأی مثبت داده و دومین نظام جمهوری اسلامی تشکیل گردید. حدود 30 سال بعد با تلاش و جهاد مردم مسلمان افغانستان سومین کشور اسلامی با عنوان رسمی جمهوری اسلامی در تاریخ جهان به ثبت رسید. هر سه کشور در قاره آسیا و در همسایگی هم می باشند، اما چهارمین نظام جمهوری اسلامی در شمال غرب قاره افریقا متعلق به کشور کوچک موریتانی است.
درست است که هر چهار کشور نام جمهوری اسلامی را دارند، و شکل و قالب حکومتشان جمهوری و محتوا و پشتیبان نظامشان اسلام و قوانین دینی است، ولی اگر به قانون اساسی و نوع عملکرد حاکمیت آنان دقت و توجه نماییم خواهیم دید؛ هم از لحاظ شکل و قالب و هم از لحاظ محتوا تفاوت هایی با هم دارند. قصدمان در این نوشته پرداختن به دیگر کشورها و یا این تفاوتها نیست بلکه محور بحث و بررسی در اینجا جمهوری اسلامی ایران، آنهم فقط از لحاظ ماهیتی است.
تشخیص ماهیت یک نهضت و یک نظام حکومتی نیز از راههاى مختلف صورت می گیرد: از راه افراد و گروههایى که بار نهضت را به دوش کشیده و به پیروزی رسانده و جمهوری اسلامی را مستقر کردهاند، از راه علل و ریشه هایى که زمینه نهضت را فراهم کرده، از راه هدفهایى که آن نهضت تعقیب مىکند، از راه شعارهایى که به آن نهضت قدرت و حیات و حرکت می بخشیده و... اما یکی دیگر از راه های مهم، شناخت از منظر رهبر نهضت و بنیانگذار یک نظام و سیستم حکومتی است، لذا ما هم ماهیت جمهوری اسلامی ایران را در این نوشتار از منظر امام خمینی بررسی میکنیم.
ماهیت جمهوری اسلامی از دیدگاه امام خمینی
جمهوری ما نشانگر اسلام است
افکار پلید فتنه جویان خام است. (دیوان امام، ص 195)
انقلاب اسلامى ایران- چنانکه از نام آن برمىآید- انقلابى است که ماهیّت اسلامى دارد و بر اساس اصول و موازین اسلامى، پایه گذاری و تأسیس شده و هدایت و رهبرى شده و مى شود.
اگر دقیق به حال و هوای مردم و خواستهها و شعارهاى سالهای نخست انقلاب نگاه کنیم خواهیم دید همه برگرفته از قرآن و آموزههای اسلامى بود. در سراسر کشور از مرکز تا دورترین نقاط مرزى محور و دغدغه، دین و مذهب بود و این را کسى به این مردم دیکته نکرده و برایشان شعار انتخاب نکرده بود، بلکه خود مردم از روی اعتقاد و ایمانی که به اسلام و قرآن و رهبرشان داشتند، با جان و دل ابراز می کردند.
با این حال برداشتها و دیدگاههای مختلفی نسبت به ماهیت جمهوری اسلامی ابراز شده است، حتی گاه از طرف صاحب نظران و اندیشمندان مسلمان انقلابی معتقد به نظام جمهوری اسلامی نیز نظرات مختلفی مشاهده میشود.
استاد شهید آیتالله مطهری نظریات درباره ماهیت انقلاب و جمهوری اسلامی ایران را به چهار برداشت تقسیم کرده و می نویسد.
نظریات درباره انقلاب ایران عبارت از:
1. ماهیت طبقاتى
آنهایى که تابع آن مکتبى هستند که مىگوید تمام انقلابها ماهیت مادى و طبقاتى دارد، مىگویند محروم علیه مرفه قیام کرده، یعنى دو طبقه در ایران در مقابل یکدیگر ایستاده اند، این غنى و فقیر است که در برابر یکدیگر ایستادهاند، باقى نظریات همه حرف است، و این انقلاب اگر بخواهد راه خودش را طى کند همین راه را باید طى کند تا به نتیجه نهایى برسد. و عده اى از افرادى که این جور فکر مى کنند رنگ اسلامى هم به قضیه مى دهند و به حکم آیه «وَ نُریدُ انْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفوا فِى الْارْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ ائِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ. وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِى الْارْضِ وَ نُرِىَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنودَهُما مِنْهُمْ ما کانوا یَحْذَرونَ» مى گویند اصلاً فلسفه تاریخ اسلام هم همین است، اسلام هم تاریخ را بر اساس دو قطبى شدن جامعهها و جنگ استضعافگر و استضعاف شده و بعد پیروزى استضعاف شده بر استضعافگر تفسیر مى کند، انقلاب ایران هم یکى از همانهاست.
در پاسخ به این نوع برداشتها باید گفت:
نکته ظریف مطلب این است: اسلام جهتگیرى نهضتهاى الهى را به سوى مستضعفین مىداند، نه این که خاستگاه هر نهضت و انقلاب را هم منحصراً مستضعفین بداند. مکتب مادى مى گوید نهضت فقط و فقط به دوش محرومان است علیه مرفه ها؛ به دوش محرومان و به سود محرومان. اسلام نهضت پیغمبران را به سود محرومان مى داند، اما نه این که منحصراً به دوش محرومان بداند. قرآن دلایل روشنى در این مطلب دارد. این تفاوت میان جهت گیرى و خاستگاه را گاهى ملاحظه نکرده اند و نمى کنند. ریشه اساسى مطلب این است: کسانى که این گونه مى گویند، انقلابها را به اصطلاح خصلتهاى بالذات اجتماعى مىدانند یعنى مىگویند انسانى نیست و ریشه اى در ساختمان انسانها ندارد، ریشهى در تغییرات اجتماعى دارد؛ در صورتى که اسلام همیشه روى فطرت یعنى روى انسان تکیه مى کند ولو به عنوان یک فرد. به همین جهت است که اسلام مخاطب خودش را منحصرا محرومان قرار نمىدهد، مخاطب را همه مردم قرار مى دهد.
پس این دو جهت را نباید با یکدیگر اشتباه کنیم. انقلابهاى اسلامى به سود مستضعفین و در جهت خیر مستضعفین (آنهم نه مستضعف به عنوان یک طبقه) یعنى در جهت عدالت است.
عدهاى که آن گونه فکر مىکنند، مىگویند اصلاً انقلاب اسلامى انقلابى است مال محرومان علیه مرفهها، غیر محرومان اساساً انقلابى نیستند و نبوده اند و نخواهند بود، شرکت هم نداشتهاند و کارهاى انقلابى آنها دروغ بوده، در حالی که اینگونه نبوده است.
2. ماهیت آزادیخواهانه
عده دیگر انحصاراً جنبه آزادیخواهانه به آن مىدهند و همواره از آزادى سخن مىگویند. معتقدند عنصر آزادى و آزادیخواهى عنصر بسیار مؤثرى در این نهضت بوده، یعنى بیشتر ماهیت سیاسی به نهضت داده و می گویند جنبه سیاسى در آن قوى است.
3. ماهیت اسلامى به معنى معنوى
عده اى هم مى گویند این نهضت، نهضت اسلامى است. و برداشتشان از اسلام هم فقط معنویتهاى اسلامى است. یعنى مى گویند یک نهضتِ صد در صد معنوى است.
این سه تفسیر، از تفسیرهاى تک عاملى هستند که یا عامل مادى طبقاتى یا عامل روحى آزادیخواهى یا عامل روحى معنوى را مؤثر مى داند.
4. ماهیت اسلامی چند بعدی
اما تفسیر دیگر مى گوید اصلاً این نهضت و نظام جمهوری اسلامی ماهیت تک عاملى ندارد، مانند نهرى است که از سه جویبار ریخته است تا این نهر به وجود آمده. هر سه عامل به صورت مستقل دخالت داشته اند، الان هم سه عاملِ مستقل هستند و این انقلاب باید با همکارى و ائتلاف این سه عامل به راه خود ادامه دهد و آینده این انقلاب را هم به این شکل باید تداوم بخشید. پس چهارمین نظر نسبت به ماهیت عبارت از همان ماهیت اسلامى به معنى واقعى، یعنى چند بعدى و همه جانبه بودن.
انقلاب ایران به اعتراف بسیارى یک انقلاب مخصوص به خود است یعنى در این خصوصیات نظیرى برایش نمى توان فرض کرد. مثلاً آن کسانى که مى گویند سه عاملِ دوش به دوش یکدیگر مؤثر بوده است، مى گویند در دنیا ما انقلابى نداریم که این سه عامل در آن دوش به دوش یکدیگر حرکت کرده باشند. ما نهضتهاى سیاسى داریم ولى طبقاتى نبوده، طبقاتى داریم سیاسى نبوده یا اگر هر دوى اینها بوده مذهبى و معنوى نبوده. به هر حال در این که این انقلاب برخى خصلتهاى مخصوص به خود دارد شکى و بحثى نیست.
با مطالعه آثار حضرت امام پی میبریم که دیدگاه ایشان همین دیدگاه چهارمی است، دیدگاهی همه جانبه، لذا در سخنرانی سال 57 می فرمایند:
«ما که حکومت اسلامى مىگوییم، مىخواهیم یک حکومتى باشد که هم دلخواه ملت باشد، و هم حکومتى باشد که خداى تبارک و تعالى نسبت به او گاهى بگوید که اینهایى که با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند- انَّما یُبایعُون اللَّه - یک همچو دستى حاکم باشد که بیعت با او بیعت با خدا باشد.. حکومتْ حکومت الهى باشد. ما حکومتى را که مى خواهیم، یک همچو حکومتى مى خواهیم. آرزوى ما این است که یک همچو حکومتى سر کار بیاید که تخلف از قانون الهى نکند... ما یک حکومتى مى خواهیم که قانون باشد، تَبَع قانون باشد نه یک حکومتى که تَبَع شیطان باشد.» (صحیفه امام، ج4، ص 460 و 461)
یا اینکه در مصاحبه با خبرنگاران خارجی، در توضیح ماهیت جمهوری اسلامی بیان می کنند: «ماهیت جمهورى اسلامى این است که با شرایطى که اسلام براى حکومت قرار داده است، با اتکا به آراى عمومى ملت، حکومت تشکیل شده و مجرى احکام اسلام باشد.» (صحیفه امام، ج 4، ص 444)
مجدداً دو ماه بعداز پیروزی انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی، در تبیین ماهیت آن میفرماید:
«جمهورى اسلامى یعنى رژیم به خواست مردم، و احکامْ احکام اسلام. رژیم به خواست مردم تحقق پیدا کرد و از صد، 99 رأى دادند؛ و الآن رژیم رسمى ما جمهورى اسلامى است. مانده است اینکه احکام، احکام اسلامى بشود. مجردِ بودنِ رژیم اسلامى، این، مقصد نیست. مقصد این است که در حکومت اسلامى اسلام حکومت کند، قانون حکومت کند، اشخاص به رأى خودشان به فکر خودشان حکومت نکنند.» (صحیفه امام، ج 8، ص 281)
در پاسخ به خبرنگار رادیو بی بی سی که سؤال از نوع حکومت آینده ایران میکند، پاسخ می دهند:
«حکومت جمهورى اسلامى... جمهورى است براى اینکه به آراى اکثریت مردم متکى است. و اما اسلامى، براى اینکه قانون اساسى اش عبارت است از قانون اسلام. اسلام در همه ابعاد قانون دارد و به همین جهت احتیاج به قوانین دیگرى نداریم. و قانون اساسى فعلى را تصفیه مى کنیم، یعنى نظر مى کنیم، هر مقدارش موافق با قانون اسلام است، آن را حفظ مىکنیم و هر مقدارش که مخالف با قانون اسلام است، آن را حذف خواهیم کرد.» (صحیفه امام، ج 5، ص 170)
در سخنرانی خرداد سال 58 ضمن تأکید بر شکل و قالب نظام، یعنی جمهوری، بر ماهیت و محتوای اسلامی آن نیز تأکید می کنند:
«ما آنکه مقصدمان است اسلام است. به غیر اسلام نباید فکر کنیم. به غیر قوانین اسلام نباید فکر کنیم. مقصود ما این است که هر جاى این مملکت برویم اسلام را ببینیم. این طور نباشد که رأى بدهیم به جمهورى اسلامى، لکن هر جا برویم از اسلام خبرى نباشد. جمهورى اسلامى معنایش این است که یک جمهورى باشد که قوانینش همان قوانین اسلام باشد. تمام قوانینى که غیر از قانون اسلام است قانون نیست؛ مورد رضاى ما و ملت ما نیست. ملت ما که به خیابانها ریختند، به پشت بامها رفتند، شب و روز زحمت کشیدند، جوانهایشان را دادند، خونشان را دادند، این براى اسلام بود. اگر اسلام نبود، همچو کارى نمى کردند.» (صحیفه امام، ج 8، ص 201)
حضرت امام ماهیت جمهوری اسلامی را احکام و اصول اسلام و آموزههای قرآنی میدانند. جمهوری را شکل و قالب و روح و محتوای آن را اسلام! اما اسلام ناب، نه اسلام تحجر و واپسگرا و دگم! اسلامی همه جانبه، نه تک بعدی! اسلامی که به مردم و آراء آنان ارزش قائل است. نه اسلامی که سیاست را به معنای پدر سوختگی (دروغ و ریا و خودکامگی و دیکتاتوری و...) دریافت کرده! اسلامی که عدل و عدالت، آزادی و استقلال، مردم سالاری دینی را مطرح می کند.