حسین نقاشی: دکتر محمود بروجردی، آخرین داماد امام خمینی، فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد حسین بروجردی و نواده مرحوم آیتالله حاج میرزا مهدی بروجردی در شهریور 1312 هجری قمری -در قم متولد شدند. آشنایی ایشان با امام از طریق پدرشان که از دوستان قدیم دوره طلبگی در اراک بودند، از کودکی آغاز شد. دکتر بروجردی در سن 27 سالگی با خانم زهرا مصطفوی سومین دختر امام(س) ازدواج کردند. در مراسم عقد، داماد یک حلقه و یک دستبند به عروس هدیه داد. با توجه به خواست حضرت امام ، این مراسم کاملا ساده برگزار شد. حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای لیلی و مسیح است. آخرین داماد امام خمینی(س) که همواره به تواضع، مردمداری و خوش مشربی مشهور بود، در هفتم اسفند 1389 پس از طی دورهای بیماری، در بیمارستان لاله تهران دار فانی را وداع گفت.
پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، با دکتر ناصر تکمیل همایون، استاد برجسته جامعهشناسی و تاریخ نگار و استاد تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در مورد خصوصیتهای اخلاقی و عملکرد فرهنگی مرحوم دکتر بروجردی گفتوگویی انجام داده است. وی در آغاز این گفتوگو اظهار داشت: در مورد مطالب و خاطراتی که در مورد آقای دکتر بروجردی میخواهم عرض کنم، مطمئن هستم که اگر ایشان در قید حیات بودند، خوشایندشان نبود. چرا که اینقدر بی ریا و بی تظاهر بودند که اصلا خوش شان نمی آمد که نیکوکاری هایشان را بیان کنند. ولی صحبتهایی که می کنم، وقایع و حقایقی است که اتفاق افتاده است و این سخنان هم برای تاریخ این مملکت مهم است و هم برای خانواده ایشان و هم برای من که به عنوان آدمی که وجدانش به او دستور میدهد که حقایق را و همه حقایق را بگوید. من بیان این مسائل را برای خودم وظیفه ای اخلاقی میدانم.
مساعدتها و همکاریهای مرحوم دکتر بروجردی با استاد دکتر ناصر تکمیل همایون
دکتر تکمیل همایون با ذکر روند آشنایی خود با مرحوم دکتر بروجردی و چگونگی آغاز همکاری خود با ایشان، اظهار داشت: بنده در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، معاون وزارت فرهنگ و هنر بودم. یک روز آقای دکتر صاحب زمانی که با من آشنا بود با یک آقای دیگری پیش من آمدند. آقای صاحب زمانی، فرد همراه خود را «آقای دکتر بروجردی» معرفی کردند، بدون اینکه نسبت ایشان را با امام خمینی مطرح کنند و طبیعتا من هم از این قرابت بی اطلاع بودم. آن روز بحث ما پیرامون مسائل فرهنگی چون؛ تعریف فرهنگ و مشخصات پدیدارهای فرهنگی و ویژگی های فرهنگ ایرانی بود. صحبت های خوبی مطرح شد و بعد از این جلسه من دیگر ایشان را در زمان تصدی مسئولیت در وزارت فرهنگ و هنر آن زمان ندیدم.
وی همچنین در ادامه افزود: چند وقت بعد مسائل انقلاب به جایی رسید که برخی افراد امثال من با شیوه های حکومتی آن روز دمساز نبودیم. به واسطه برخی ارتباطات و رفاقتهایی که آن زمان با آقای بنی صدر داشتم، پس از مسائلی که برای ایشان در خرداد ماه سال 1360 به وقوع پیوست، دستگیر و زندانی شدم و در حکم اولیه ای که برای من صادر شد، محکوم به اعدام شدم. بعد از چندی احکام برخی افراد از جمله بنده را برای رویت و اظهارنظر به قم و به نزد مرحوم آیت الله منتظری بردند و به دستور ایشان حکم من از اعدام به حبس ابد تبدیل شد. خوب وقتی این تبدیل واقع شد من پیش خودم گفتم: «از ازل تا به ابد فرصت درویشان است»!
اما اوضاع به همین روال باقی نماند و زندان من از «ابد» به 10 سال و از 10 سال به 4 سال تنزل یافت. پس از آن نیز با توجه به اینکه من بیش از یک سوم ایام زندان را گذرانده بودم، بقیه ایام زندان من را تعلیق کردند و من از زندان بیرون آمدم. وقتی از زندان بیرون آمدم، نه شغلی داشتم و نه پولی و نه ثروتی از پدر که بتوانم امورات زندگی روزمره را پیش ببرم. از سوی دیگر به هیچ وجه حاضر نبودم که از کشور خارج شوم و در جایی غیر از ایران زندگی کنم و یا مشغول به کار شوم. زیرا معتقد بودم که از این گلخانه هستم و «اگر تشنه دهم جان، حاشا که به گلخانه همسایه گریزم»! در همین وضعیت بودم تا اینکه یک روز دوستی ما را به دفتر کارش دعوت کرد و در آنجا خواست که من را با آقای دکتر بروجردی آشنا کند. جالب اینجاست که آقای دکتر بروجردی بنده را به واسطه همان دیداری که در دوران معاونت وزارت فرهنگ و هنر داشتم، به یاد داشت ولی بنده ایشان را به خاطر نداشتم.
در همان دیدار آقای بروجردی از بنده دعوت به همکاری نمودند. در همان روزهای زندان و محاکمه روزی ما را به تلویزیون آورده بودند و من از اعتقادات و اندیشه های ایرانی و اسلامی خودم با تمام وجود دفاع کردم. انگار همان موقع آقای بروجردی بنده را به همسرشان نشان داده بودند و گفته بودند «تکمیل همایون» که گفته بودم، ایشان است. پس از آزادی من هم متوجه شده بودند که بنده بی کار هستم، ترتیب آن ملاقات را داده بودند و بحث همکاری را مطرح کرده بودند.
پس از قبول من به همکاری ایشان به بنده کتابی دادند و گفتند این کتاب را در منزل بخوان و نظرت را بده. به یاد دارم که کتابی بود درباره سید جمال الدین اسد آبادی. بعد از یک ماه دیدم مبلغ 10 هزار تومان به حساب بنده واریز شد. در واقع بابت همان نقد و بررسی کتاب برای من حقوق در نظر گرفته بودند. بعد از یکی یا دو ماه، به من گفتند که بیا و در کتابخانه پژوهشگاه به همان کارها بپرداز و باز حقوقم را سر ماه به همان میزان واریز می کردند و این روال همچنان ادامه داشت.
به خاطر دارم که در همان روزها، یک روز یک قرار با فتح الله بنی صدر-برادر دکتر ابوالحسن بنی صدر- داشتم که به پژوهشگاه علوم انسانی آمده بود. قرار بود که با هم در مجلس ختمی شرکت کنیم. ایشان به اینجا آمده بود و گفته بود که با «تکمیل همایون» کار دارم و وقتی نگهبان از وی پرسیده بود که شما چه کسی هستید؟ ایشان هم خودش را معرفی کرده بود.
یک روز آقای بروجردی به من گفت می خواهی استخدام شوی؟ خوب من با کمال میل قبول کردم. ایشان تمام کارهای من را دنبال کردند. من استادیار شدم و بعد از مدتی دانشیار و بعد از مدتها استاد شدم. در واقع این برخورد آقای بروجردی باعث شد که من بتوانم کار کنم و دوباره به پژوهش و مطالعه بپردازم.
من دوستانی داشتم که اگر در خیابان من را می دیدند با من سلام و علیک هم نمی کردند که مبادا بابت مسائل سیاسی که برای من وجود داشت، برایشان مسئله ای پیش بیاید. در این شرایط آقای بروجردی به بنده لطف داشتند و پس از ورود من به پژوهشگاه و پس از مدتی همکاری من را مسئول پروژه «راه ابریشم» نمودند. به واسطه مسئولیتی که از بابت این پروژه بر عهده من قرار گرفته بود، می بایست به همه جا مسافرت می کردم. در این سالها و در کنف حمایت های آقای دکتر بروجردی دست به انتشار مقالات متعدد در مجلات گوناگون زدم و به فعالیت های علمی و پژوهشی خودم عمق و گستردگی بیشتری دادم. ایشان مسبب خیر برای من بودند و از این بابت هم خدا را شاکر هستم و هم همیشه از ایشان به نیکی یاد می کنم.
حضور مرحوم بروجردی در دستگاه دیپلماسی کشور
وی در ادامه ضمن اشاره به حضور دکتر بروجردی در سمت یک دیپلمات در دستگاه دیپلماسی کشور-کشور فنلاند- گفت: ایشان وقتی که به وزارت امورخارجه و به کشور فنلاند رفتند، همچنان آن ارتباط بین من و ایشان برپا بود. اگر کاری در ایران داشتند به من می سپردند و برایشان انجام می دادم و در عین حال در سمینارها و مجلات مرتبط به سیاست خارجه نیز مقالات خودم را برای انتشار می دادم. در واقع می خواهم بگویم که حتی حضور ایشان در خارج از کشور نیز مانع از ادامه ارتباط ما و دور افتادن از ایشان نشد و آن علاقه و دوستی و ارتباط همچنان باقی ماند.
راه اندازی و تاسیس دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین
ایشان در کنار سایر کارها، به امورات فرهنگی اهتمام خاصی داشتند. به عنوان نمونه در راه اندازی و تاسیس دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین، سهم بسزایی داشتند. وقتی حرف تاسیس دانشگاهی با این مشخصات مطرح شد، خیلی علاقه مند بودم چنین مجموعه ای در قزوین- که من هم متعلق به آن شهر هستم- راه اندازی شود. به خاطر دارم که آقای بروجردی با آقای سیاهپوش به قزوین رفتند و بهترین زمین های این شهر را انتخاب کردند و مجوز راه اندازی این دانشگاه را به سرانجام رساندند.
تلاش در جهت انتشار کتاب و تحقیق در زمینه «هزاره شاهنامه»
این پژوهشگر تاریخ ایران و اسلام در ادامه اظهار داشت: در دورانی که عده ای با تصوری غلط، شاهنامه را «نامه شاهان» می دانستند و نسبت به فردوسی و شاهنامه برداشتی غلط داشتند و آن را ادامه و در تایید نظام شاهنشاهی می پنداشتند، آقای دکتر بروجردی در آن زمان به مناسبت هزارمین سالگرد تدوین شاهنامه، فعالیت کردند و در همین پژوهشگاه علوم انسانی و با حمایت ایشان چندین جلد کتاب تدوین و چاپ کردیم. ایشان به درستی جایگاه این اثر ادبی و تاریخی را در ادبیات و فرهنگ ایران زمین می شناختند و در ترویج و اعتلای آن همت گماشتند.
تاکید آقای بروجردی بر ثبت نام «خلیج فارس» در یونسکو
تکمیل همایون درباره پیگیری های مرحوم دکتر بروجردی درباره ثبتِ نام «خلیج فارس» افزود: یکی از مسائلی که باعث شد بنده نسبت به آقای دکتر بروجردی، اعتقاد ملی پیدا کنم، تلاش و تاکید ایشان بر ثبت نام «خلیج فارس» در پروژه «جاده ابریشم» در یونسکو بود. وقتی پروژه «جاده ابریشم» یونسکو شروع شد، با پیگیری هایی که انجام گرفت، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی متولی انجام آن گردید. این مهم از سوی مرحوم احسان نراقی که در آن زمان مشاور یونسکو بود انجام گرفت و ما در اینجا با حمایت های آقای دکتر بروجردی آن را پی گرفتیم. من هم دبیر این مجمع تحقیقاتی در پژوهشگاه شدم. در آن زمان وقتی مسئول کل یونسکو، آقای دودودیَن، نقشه جاده ابریشم را آورد، نام خلیج فارس نبود. آقای بروجردی به من گفت که چرا اینها نام «خلیج فارس» را در این نقشه نیاورده اند؟ اینها به ما کلک می زنند! باید از همین حالا بگویند که اینجا خلیج فارس هست و در همه شوراها به اسم خلیج فارس شناخته شود.
وی همچنین در ادامه افزود: آقای بروجردی در آن زمان متوجه این قضیه بود. زمانی که هنوز مثل امروز این نام «خلیج فارس» تبدیل به یک مناقشه نشده بود و در سطح رسانه ها انعکاسی این چنینی نداشت. با این تاکیدی که ایشان بر این موضوع داشتند و با پیگیری هایی که شد در آن شورا و تمامی شوراهای تابعه، نام خلیج فارس در نقشه های «جاده ابریشم» در یونسکو تثبیت شد. بنابراین باید عرض کنم که آقای بروجردی در تصویب نام خلیج فارس در یونسکو نقش اساسی داشتند.
احترام آقای بروجردی به پژوهشگران ایرانی و ماجرای مساعدت ایشان با آقای دکتر زرینکوب
دکتر ناصر تکمیل همایون در ادامه ضمن اشاره به خصوصیات اخلاقی برجسته مرحوم دکتر بروجردی، گفت: آقای بروجردی برای دانشمندان و محققین ایرانی احترام فوق العاده ای ابراز می داشتند. وقتی این افراد به پژوهشگاه می آمدند، شخصا آنان را مشایعت می کردند تا بدین طریق احترام و قدر آنان دانسته شود. باز خاطره ای دارم از رفتار انسانی ایشان با اهل علم که مناسب می دانم که اینجا مطرح کنم. آقای دکتر«غلامحسین زرین کوب» مریض احوال بودند و نیاز مبرم به پزشک حاذق و اعزام به خارج از کشور داشتند. هزینه های این اعزام سنگین بود و ایشان به طور شخصی از پس آن بر نمی آمدند. با پیگیری و همکاری آقای دکتر بروجردی، آقای دکتر زرینکوب به عنوان نماینده ایران در جلسه کنفرانس آسیای مرکزی و قفقاز شرکت داده شدند. این کنفرانس در فرانسه و در پاریس برگزار می شد. با هماهنگی هایی که به دستور آقای دکتر بروجردی با مرحوم دکتر احسان نراقی در فرانسه انجام دادم، قرار شد پس از حضور ایشان در فرانسه و شرکت در این کنفرانس، آقای نراقی پیگیر امر معالجه ایشان در فرانسه گردد. ایشان نسبت به همه دوستان و اهل علم، عنایت داشت. در داخل همین پژوهشگاه، وقتی مسئولیت داشتند می دانستند که چه کسی مسیحی یا زرتشتی یا یهودی است. در اعیاد و مناسبت های مذهبی این افراد، به آنها مراجعه می کرد و تبریک می گفت و تفقد می کرد. در واقع هیچ گونه تعصبی نداشت و دیدگاهی انسانی نسبت به همکاران و هموطنان خود داشت. یکی از خصوصیات برجسته ایشان در دوران مدیرتشان در این موسسه، این بود که با کارکنان خود ارتباط اخلاقی و معنوی خاصی برقرار می کرد. از وضع و حال زندگی آنان مطلع بود و از آنان در این مورد پیگیری می کرد. اگر مشکلی داشتند تا می توانست در رفع آن می کوشید و یا اینکه لااقل خبر می گرفت. این دوستی و علاقه البته دو طرفه بود. وقتی ایشان از اینجا رفتند، کارکنان اینجا طی نامهای از آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی خواستند که ایشان در مدیریت اینجا بمانند.
حضور در دستگاه دیپلماسی و ترویج فرهنگ ایران زمین
دکتر تکمیل همایون در ادامه و در پاسخ به این سئوال که رویکردهای مرحوم دکتر بروجردی در ایام حضورشان در دستگاه دیپلماسی کشور، چگونه بود اظهار داشت: آقای بروجردی در دوران حضورشان در فنلاند بر بحث باستان شناسی و تاریخ کهن ایران زمین اهتمام ویژه ای داشتند. در همان دوران و با پیگیری آقای بروجردی، آقای ملک شهمیرزایی به فنلاند رفته و در دانشگاههای آنجا، باستان شناسی ایران تدریس کردند. با توجه به خصوصیات فرهنگی و نوع نگاه ایشان به مسائل، مسئولان کشور فنلاند به ایشان احترام خاصی می گذاشتند.
خصوصیات فردی مرحوم بروجردی و خاطرهای از ادکلن زدن امام(س)
این پژوهشگر برجسته تاریخ در ادامه افزود: ایشان از سیاست بازی های مرسوم به شدت بیزار بود. حتی اگر توجه کنید از ایشان عکس کمی در دسترس است. هیچ گاه سعی نمی کرد با انتساب خود به امام خمینی، برای خود جایگاه ایجاد کند و از این انتساب در مسیر علایق و خواسته های شخصی، بهره ببرد.
روزی خاطره جالبی از امام برایم تعریف کرد که نقل آن خالی از لطف نیست. آن زمان در سفر حجی که با همسرشان رفته بودند، یک ادکلن خارجی را خریداری کرده بودند. این ماجرا هم مربوط به پیش از انقلاب اسلامی است. ایشان تعریف میکردند که روزی امام به خانه آمدند و قصد اقامه نماز داشتند. پس از اقامه نماز و در حالی که همچنان بر روی سجاده بودند، به همسرم-دختر امام خمینی- فرمودند که عطریات چه دارید؟ همسر به نزد من آمدند و به من گفتند، که امام عطر میخواهند. من گفتم که عطر نداریم، همین ادکلنی است که خارجی است و ممکن است الکل داشته باشد. همسرم برگشتند و به امام(س) گفتند که «محمود» می گوید که ادکلن من ممکن است که الکل داشته باشد و فرنگی است. امام بلافاصله گفتند که همان که محمود می زند را بیاورید. من که نمی خواهم بخورم! میخواهم بزنم. الکل خوردنش حرام است.
علاقه و ارادت دکتر بروجردی به امام، بی ریا بود. گاهاً وقتی از ایشان یاد می کردند، اشک در چشمانش حلقه می زد و ارادت خالص به ایشان داشت.
احترام مرحوم بروجردی به فروهر و دکتریدالله سحابی و دکتر مصدق
دکتر تکمیل همایون در ادامه و با اشاره به برخی سختگیریهایی که از سوی برخی در دهه 60 به وقوع می پیوست، اظهار داشت: با سخت گیری های که در دهه شصت اتفاق افتاد، موافق نبود و همیشه به من می گفت که خدا را شکر می کنم که شما زنده بیرون آمدید. ایشان نسبت به برخی از رهبران ملی علاقه مند بود. مثلا از مردانگی مرحوم آقای فروهر همواره یاد می کرد و آن را تحسین می نمود. مورد دیگر اینکه در پروژه ای مربوط به آموزش و پرورش که لازم بود من با آقای دکتر یدالله سحابی گفتگو کنم و از نظرات ایشان بهره مند شوم. یادم هست که هم آقای دکتر سحابی به شدت از آقای بروجردی تعریف و تمجید می کردند و متقابلا آقای بروجردی هم نسبت به ایشان احترام داشتند. پس از اتمام آن پروژه نیز آقای بروجردی از من خواستند که تعدادی از کتاب های منتشر شده در پژوهشگاه را به عنوان تشکر به آقای سحابی تقدیم کنیم. آقای بروجردی به همراه تقدیم این کتاب ها، نامه ای هم برای آقای سحابی ارسال داشتند که مرحوم دکتر سحابی نیز با عنوان «دوست فاضل و دانشمند؛ آقای دکتر بروجردی» پاسخ دادند.
این استاد و پژوهشگر برجسته تاریخ و علوم اجتماعی در پایان اظهار داشت: آقای بروجردی همچنین به مرحوم دکتر مصدق نیز احترام خاصی می گذاشت و به یاد دارم که همیشه وقتی ذکر نامی از دکتر مصدق می شد، می گفت: «به قول آقای پسندیده مرحوم دکتر مصدق». آقای بروجردی همچنین با نویسندگان و روشنفکرانی چون آقای نراقی، ایرج افشارو زرین کوب روابط خوبی داشت و از آنها برای حضور و بحث و گفت و گو در پژوهشگاه دعوت به عمل می آورد و همیشه روابط احترامانگیز بین شان برقرار بود.