ماه آخر پاییز 57 مصادف با محرم الحرام بود. ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد و این موضوع به مبارزات مردم علیه رژیم شاه شدت داده بود. مردم مشهد هم مانند مردم سایر شهرها به اعتصابات و تظاهرات خود افزوده بودند.

به گزارش خبرنگار جماران، با شروع پاییز سال 57، اعتصابات مردمی وارد مرحله جدیدی شد و شدت گرفت. مشهد نیز مانند دیگر شهرها شاهد موجی از اعتراضات بود و در این میان، آذر ماه شکل و شمایلی دیگر پیدا کرد تا جایی که کار عوامل رژیم شاه در بیست و سوم آذر ماه به حمله به بیمارستان کشید. شرح ماجرا را با هم می خوانیم:

 

نیمه دوم سال 1357، اعتراضات عمومی علیه حکومت پهلوی به اوج خود رسید و آتشی که زیر خاکستر بود حالا شعله می کشید و خیابان ها هر روز از موج مردمانی پُر می شد که مخالفت خود را با رژیم پهلوی فریاد می زدند. موج اعتصابات کارمندی و همبستگی در اغلب ادارات با انقلاب به شرایط مذکور افزون شد. مرور حوادث آذرماه 1357 نشان می دهد حکومت پهلوی درصدد بود تا با هر گونه راهپیمایی برخورد کند و به همین واسطه، دامنه سرکوب ها حتی به مراکز درمانی از جمله بیمارستان ها نیز کشیده شد.

بسیاری بر این باورند که حوادث این ایام، به مثابه موجی بود که سیلی شد و به دریا ریخت و بسیاری از معادلات را دستخوش تغییر کرد.

 

آذرماه پُرحادثه مشهد

اما آذرماه 57 مشهد، کانون اتفاقات زیادی بود. اتفاقاتی که از ذهن تاریخ زدوده نخواهد شد. مروری بر تقویم آن روزها نشان می دهد که در هفتم آذرماه جمع زیادی از مردم مشهد به همراه چند تن از روحانیون مبارز از جمله مرحوم شهید عبدالکریم هاشمی نژاد برای تظاهرات و همبستگی با انقلابیون به قوچان عزیمت کردند، در این روز درگیری بین سلطنت طلبان و انقلابیون رخ داد.

به همین واسطه، روز بعد از این ماجرا تجمعی در برابر بیت آیت الله شیرازی به منظور اعتراض به حوادث قوچان شکل گرفت.[1]تحصن طبقات مختلف مردم در مقابل دادگستری خراسان در اعتراض به حکومت نظامی اتفاق بعدی این روزها بود. اجتماع کنندگان در آن روز به تبعیت از فرمان امام خمینی (س) از سربازان خواستند تا به مردم بپیوندند. همچنین از نیمه های آذرماه، فریاد الله اکبر بر پشت بام های شهر مشهد شنیده می شد. تقریبا همه روزه در مقابل بیت علما تجمعاتی در اعتراض به حکومت پهلوی انجام و موج آن در قالب راهپیمایی به خیابان ها کشیده می شد.در روز 19 آذر ماه 57 که مقارن با روز تاسوعا بود نیز راهپیمایی در مقابل مدرسه نواب با شعار «مرگ بر شاه» آغاز شد و با سخنرانی مرحوم عباس واعظ طبسی و  قرائت قطعنامه علیه حکومت پهلوی ادامه یافت. چماق دارها که توسط حکومت هدایت می شدند به بیمارستان 6 بهمن یا 17 شهریور فعلی حمله و کارکنان آن جا را تهدید کردند که این موضوع موجب اعتصاب 72 ساعته پزشکان شد. شب عاشورا، مردم بار دیگر به خیابان ها ریختند و این بار مجسمه محمدرضا پهلوی را به آتش کشیدند. با نزدیک شدن به روزهای انقلاب، میدانی که امروز به نام «شهدا» می شناسیم به صحنه تظاهرات و اتفاقاتی سرنوشت ساز تبدیل شد.  

 

یک سخنرانی مهم

در 19 آذر 1357 طبقات مختلف مردم بعد از تجمع در منازل آیت الله قمی، آیت الله شیرازی، سید کاظم مرعشی و مدرسه نواب به طرف حرم مطهر حرکت کردند و به سه گروه تقسیم شدند. تعداد راهپیمایان 300 هزار نفر تخمین زده شد و راهپیمایی تا ساعت 30: 14 ادامه پیدا کرد. در اسناد تاریخی درباره اتفاقات بعد از آن آمده است: «در این ساعت عباس واعظ طبسی ضمن سخنرانی درباره حکومت اسلامی بیان کرد: بروید صحن حرم را اشغال کنید و خطبه امشب را به نام خمینی بخوانید عده ای از مردم به طرف حرم حرکت کردند و بقیه متفرق شدند».[2] این سخنرانی گامی مهم در موفقیت انقلابیون و به دست گرفتن اوضاع در حرم مطهر حضرت رضا(ع) بود.

 

 آن لشکر شکست خورده

در 21 و 22 آذر ماه عده ای که به نام چماقدارها شناخته می شدند، در دفاع از حکومت پهلوی راهپیمایی و به خودروهایی که تصویر امام را داشتند حمله کردند و شیشه خودروها را شکستند. [3] ماجرای چماقدارها در کتاب عکاس لشکر خراسان که از نزدیک اتفاقات آن روزها را دیده، این طور منعکس شده است: «شنیدیم که عده ای چماق به دست در خیابان به راه افتادند و شعار جاوید شاه سردادند. من به همراه خانواده و یکی از بستگانم سوار خودرو شدیم و به آن جا رفتیم. نزدیک فلکه عدل خمینی که رسیدیم، دیدیم که جماعتی بی نظم مانند یک لشکر شکست خورده در حرکتند. جمعیت آن ها حدود 120 نفر بود و در میان شان چند خانم هم چادر به کمرشان گره زده و با مردان همراه بودند. یک دستگاه تانک هم به عنوان پشتیبان، پشت سرشان در حرکت بود. آن ها وقتی به خودرو ما رسیدند، جلو ما را گرفتند و گفتند: بگویید جاوید شاه...[4]»

 

 به روایت یک شاهد عینی

یکی از وقایع تلخ در آذرماه 1357حمله به بخش اطفال بیمارستان امام رضا(ع) فعلی توسط عمال پهلوی بود. به دنبال اعلام همبستگی پزشکان و کارکنان بیمارستان، آن ها پس از شکستن در بیمارستان و شیشه اتومبیل ها، به پزشکان و کارکنان بیمارستان حمله کردند. همچنین با یورش به بخش اطفال موجب کشته شدن کودک 9 ماهه ای شدند. جزئیات حادثه را سید اسماعیل آموزگار یکی از روزنامه نگاران آن ایام که خود از شاهدان این وقایع بوده، چنین نوشته است:«از ساعت 9 روز 23 آذر 57 یک سروان توپخانه بدون اجازه فرمانداری نظامی حمله را طراحی کرده بود. سربازان و درجه داران، پلیس و چماق به دست ها را به طرف بیمارستان روانه می کند و خود با چند کامیون سرباز و توپ و تانک و زره پوش در پشت سر آن ها میدان مقابل بیمارستان را اشغال و راه های ورود به میدان را با وسایل سنگین نظامی سد معبر می‌کنند که عبور را برای مردم عادی چه سواره و چه پیاده غیرممکن می سازند.ابتدا چماق به دست های حمایت شده وارد بیمارستان می شوند و در مرحله اول به بخش اطفال حمله می کنند. با پرتاپ سنگ و ضربه های چماق در و پنجره بخش اطفال را می شکنند و سپس به بخش جراحی عمومی حمله ور می شوند و سربازان به بهانه متفرق ساختن گروه حمله کننده، ولی در واقع به حمایت از آن ها بیمارستان را زیر رگبار گلوله های سنگین از روی مسلسل های نصب شده روی تانک ها می گیرند و سربازان هم با تفنگ به داخل بخش ها می روند و مسلسل را به روی طبیب و پرستار و بیمار می گشایند. این صحنه را ابتدا تا انتها خود ناظر و شاهد بودم. در این گیر و دار که بیماران وحشت زده به بخش های دیگر منتقل می شدند و به ویژه پرستاران فداکار زیر رگبار گلوله ها اطفال را به نقاط امن تری انتقال می دادند، منظره بسیار تاسف آوری را ایجاد کرد. مردم که از حادثه بیمارستان خبردار شدند از چهار سو به طرف بیمارستان روانه شدند و از نرده های آهنی وارد باغ بیمارستان شدند و درهای فرعی بیمارستان را از طرف خیابان ابن سینا و آموزشگاه جرجانی و خیابان کوهسنگی و خیابان فرعی جنب نان رضوی و خیابان بهار گشودند. چندین هزار مردم که سلاح آن ها فقط چوب بود برای حفاظت جان بیماران و مقابله با سربازان مهاجم وارد محوطه بیمارستان شدند و عده ای از علما و جمعی از روحانیون از جناح میدان مقابل بیمارستان صفوف سربازان را شکافتند و در این هنگام بود که به فرمان فرماندار نظامی قوای نظامی عقب نشستند و چماق به دست ها فرار کردند.[5]»

 

تحصن 13 روزه

بازتاب این فاجعه در مشهد موجب شد تا سیل مردم به همراه علما و روحانیون مشهد به سوی بیمارستان گسیل شوند و تحصن کنند.

 ماجرای 23 آذر و نحوه ایجاد تحصن در بیمارستان را مولف کتاب «شرح اسم» برمبنای خاطرات مقام معظم رهبری چنین نوشته است:« روز 23 آذر مقارن با سیزدهم ماه محرم در منزل آیت الله قمی مراسم عزاداری برپا بود که خبر حمله به بیمارستان داده می شود. همراه با واعظ طبسی جمع زیادی از مردم از کوچه و خیابان ها خود را به بیمارستان می رسانند و پس از ورود به بیمارستان تصمیم به تحصن می گیرند. به ذهنم خطور کرد تحصن کنیم. نشستم و اعلامیه ای نوشتم. نوشتم که روحانیان امضاکننده تا تغییر فرمانده نظامی استان در بیمارستان متحصن خواهند بود. در این اطلاعیه آمده است: روز پنج شنبه سیزدهم محرم یورش جنایتکارانه ماموران و مزدوران در محوطه بیمارستان شاهرضا(امام رضا(ع) فعلی)  به شکل فجیع و شرم انگیز انجام یافت...[6]» با وقوع این حادثه، سید عبدالله شیرازی طی صدور اعلامیه ای در 24 آذر 57 برابر با 14 محرم 1399 ه.ق حمله به بیمارستان را که منجر به زخمی شدن تعدادی از بیماران و پرستاران شده محکوم کرد و از مردم مشهد خواست تا اتحاد خود را حفظ کنند. با شروع تحصن در بیمارستان طولی نکشید که خبر آن در همه جا پیچید و گروه زیادی از مردم به آن پیوستند و متحصنین بیانیه های پی در پی صادر می کردند و 13 روز نیز این تحصن ادامه داشت. به دنبال تشدید تحصن علما، دولت هیئتی را برای بررسی اوضاع به مشهد اعزام کرد. نویسنده کتاب «انقلاب اسلامی مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی»، از کشته شدن دو کودک و مجروح شدن 18 نفر در این حادثه یاد کرده است.[7] هر چند در اسناد باقی مانده از این حادثه، 16 نفر مجروح ذکر شده است[8] که از بین آن ها محمد منفرد در 25 آذرماه به علت جراحت های وارد شده به شهادت می رسد. بیمارستان امام رضا (ع) فعلی از بامداد تا شامگاه 23 آذر ماه تبدیل به یکی از کانون های اصلی مبارزه علیه حکومت پهلوی شد، تهاجم به بیمارستان و تحصن موجب شد اخبار و گزارش های این حادثه پر رنگ تر منعکس شود و نیروهای امنیتی آخرین حربه خود را با به خاک و خون کشیدن انقلابیون مشهد در دی ماه به اوج برسانند.

 

منابع

1. تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامی. به کوشش غلامرضا جلالی؛ با همکاری حسین طاهری وحدتی، عباسعلی قلی‌زاده. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. ‎۱۳۷7، ص307

2.  یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله عباس واعظ طبسی. تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات. 1394، 578

3. تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص310

4. عکاس لشکر خراسان: زندگینامه و خاطرات ستوان یکم محمد محتشمی‌پور. به کوشش رامین رامین‌نژاد. مشهد: کتاب کامیاب، ‎۱۳۹۷. ص 60

5. انقلاب مشهد به روایت یک روزنامه نگار بومی. سید مهدی سید قطبی. ویژه نامه نقش مشهد در انقلاب اسلامی. شماره 4 بهمن 1392، ص 147

6. شرح اسم: زندگی‌نامه آیت‌ الله سید علی حسینی خامنه‌ای (‎۱۳۵۷ش - ‎۱۳۱۸ش).هدایت‌ الله بهبودی. تهران: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی. ‎۱۳۹۱، ص 631

7. انقلاب اسلامی مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی به انضمام: مقدمه و متن کامل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. رمضانعلی شاکری. مشهد: امام. ‎۱۳۵۹، ص109

8. مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره، 1/ 91243

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.