بیش از 2400 در 400 روز کاری ترامپ در کاخ سفید نشان می دهد که چگونه دولت او بر دروغ بنا شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، روزنامه نیویورک تایمز در سرمقاله خود نوشت: به گزارش واشنگتن پست، ترامپ در 400 روز حضورش در دفتر کارش در کاخ سفید بیش از 2400 ادعای دروغ و جعلی مطرح کرده است. با این حال نظرسنجی گالوپ نشان می دهد محبوبیت او در میان جمهوری خواهان 82 درصد است. چگونه می توان این دو حقیقت متضاد را در کنار هم قرار داد؟
بعضی از طرفداران او بدون شک بسیاری از این دروغ ها را باور دارند. بعضی دیگر ممکن است این ادعاها را به عنوان دروغ تشخیص دهند، اما آنها را به عنوان یک اثر جانبی از سبک لفاظی که آنها تحسین می کنند، نادیده بگیرند. یا شاید آنها این ناسازگاری را نادیده بگیرند.
نویسنده این سرمقاله نوشت: من معتقد هستم که یک توضیح اضافی و کم اهمیت وجود دارد که چرا دروغ های ترامپ طرفدارانش را خشمگین نکرده است. نمایندگان ترامپ از یک استراتژی ظریف روانشناختی برای دفاع از اشتباهات او استفاده می کنند: آنها مردم را تشویق می کنند تا این که چگونه دروغ می تواند درست باشد را بازتاب دهند.
تحقیقات جدید من نشان می دهد که این استراتژی می تواند حامیان را متقاعد سازد که این امر برای یک رهبر سیاسی کار اشتباهی نیست - حتی اگر طرفدارانش کاملا آگاه باشند که این ادعا نادرست است.
بعضی مثال ها را در نظر بگیرید. هنگامی که رئیس جمهور به اشتباه یک ویدئو را باز توییت کرد تا نشان دهد یک مهاجر مسلمان در حال آزار و اذیت است، «سارا هاکبی سندرز» سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید از او دفاع کرد و گفت: «این یک ویدئوی واقعی است، تهدید واقعی است».
در مورد دیگر سندرز اعتراف کرد که ترامپ داستانی را روایت کرده در مورد اینکه چگونه ژاپن توپ های بولینگ را روی اتومبیل های آمریکایی آزمایش می کند تا ایمنی آنها را آزمایش کند، اما استدلال کرد که این داستان همچنان «نشان می دهد که راه های خلاقانه ای وجود دارد که برخی کشورها را قادر به دور نگاه داشتن کالاهای آمریکایی از بازارهایشان می کند. هنگامی که در مورد ادعای دروغین حضور بیشترین جمعیت در تاریخ در مراسم تحلیف ترامپ سوال پرسیده شد، «کلیان کانوی» مشاور او مدعی شد که آب و هوای نامساعد موجب کاهش تعداد حاضران شده است.
در هر دو مثال، سندرز و کانوی به جای آن که بر راست بودن دروغ ها تاکید کنند ، پاسخ می دهند که این می تواند درست باشد. به لحاظ منطقی این ادعا که تعداد بیشتری از مردم ممکن است در مراسم تحلیف رئیس جمهور در آب و هوای بهتر حضور داشته باشند، جمعیت را بیشتر نمی کند. اما از لحاظ روانشناختی، ممکن است این دروغ را به حقیقت نزدیک تر کند و به این ترتیب، کمتر غیرممکن است.
برای اطلاع از اینکه آیا این استراتژی واقعا به سیاستمداران کمک می کند از قلاب غیرقابل اعتماد بودن خلاص شوند، اخیرا یک سری آزمایش انجام داده ام. من از 2783 آمریکایی از سراسر طیف های سیاسی خواستم یک سری ادعاهایی که به دروغ به آنها گفته می شود را بررسی کنند.
مشکل این نبود که مردم واقعیت و داستان را اشتباه گرفتند؛ تقریبا همه این ادعاها را به عنوان دروغ درک کرده بودند. اما هنگامی که یک دروغ با سیاست های رهبران توجیه شد، قضاوت های اخلاقی تغییر کرد. چنین تصوری باعث شد که فرد تصور کند که طرف مقابل دلایل کافی برای دروغگویی داشته و این امر دروغگو را موجه جلوه می دهد.
این نتایج نشان می دهد که ما چگونه دیدگاه های سیاسی مان را با ریاکاری حفظ می کنیم. ما از استانداردهای متفاوتی از صداقت استفاده می کنیم تا دروغ هایی را که ما از لحاظ سیاسی جذاب و غیر جذاب می دانیم، مورد قضاوت قرار دهیم. هنگامی که دروغی را که یک سیاستمدار را مورد تمسخر قرار می دهد، بررسی می کنیم، از خود می پرسیم «آیا این درست است؟» و سپس آن را محکوم می کنیم اگر که پاسخمان منفی باشد.
در مقابل، هنگامی که یک دروغ باعث می شود سیاستمدار مورد علاقه مان خوب جلوه داده شود، می خواهیم بپرسیم «آیا این درست بوده است؟» و سپس اگر پاسخ مثبت باشد، خود را محکوم نمی کنیم. با استفاده از یک استاندارد اخلاقی پایین تر برای دروغ هایی که دوست داریم، ما خودمان را در برابر دیگران آسیب پذیر می سازیم.
در این دوره پر از «اخبار جعلی» و «حقایق غیر حقیقی»، مفسران نگرانند که مردم با دیدگاه های سیاسی متفاوت، قضاوت های خود را بر پایه راست و دروغ مفاهیم متفاوتی از حقیقت بنا نهند.