در ابتدا حمله عربستان به قطر تنش کوچکی میان دو کشور عربی محسوب می شد؛ اما توطئه ای در پس این تنش است که در سال 2018 می تواند به درگیری بسیار بزرگ تری تبدیل شود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، روزنامه نیویورک تایمز گزارش داد در ماه ژوئن، عربستان سعودی، همراه با دو کشور دیگر حوزه خلیج فارس و مصر، با قطر به بهانه حمایت این کشور از تروریسم وارد تنش شدند. این اتهام تقریبا مضحک بود، با توجه به اینکه عربستان سعودی خودش مدت طولانی است که از گسترش اسلام بنیادگرایان سلفی که اغلب با افراط گرایی همراه است، حمایت می کند.
با این حال، این تنش دیپلماتیک به نظر می رسد ورای این اتهام به قطر باشد. رهبران عربستان سعودی می توانند از این درگیری که به محاصره و تحریم قطر منتهی شده به عنوان یک پوشش استراتژیک برای منحرف کردن توجه ها از تنش شکننده در داخل مرزهای کشور خود بهره برداری کنند.
شاهزاده «محمد بن سلمان» که به تازگی سمت ولیعهدی را هم برعهده گرفته، متعهد به نوسازی کشور شده است. دستور کار او شامل تنوع اقتصاد عربستان فراتر از نفت، گسترش تجارت، تقویت اشتغال و محدود کردن محدودیت های اعمال شده بر سرگرمی ها است. اما حداقل دو عامل داخلی، جاه طلبی های او را پیچیده تر می کند، و ما ممکن است تبعات آن را در سال 2018 هم شاهد باشیم. اول این که احتمال بروز جنگ میان شاهزادگان بر ولایتعهدی و در نهایت پادشاهی محمد بن سلمان وجود دارد. برکناری «محد بن نایف» عموزاده او از ولیعهدی و قرار دادن او تحت بازداشت خانگی، و پس از آن مسدود کردن حساب های شخصی او در ماه نوامبر، حرکت های جسورانه ای - حتی با توجه به استانداردهای سیاسی سلطنتی عرب - محسوب می شود. به عنوان رئیس سابق سرویس اطلاعاتی مخفی سعودی، محمد بن سلمان می تواند یک دشمن خطرناک باشد.
دوما، برنامه بزرگ اصلاحات استراتژیک ولیعهد که به نام «چشم انداز 2030» شناخته می شود، تهدید مستقیمی برای اعتبار و قدرت مفتی های وهابی در عربستان سعودی محسوب می شود. مفتی های وهابی قدرت و انگیزه خنثی کردن برنامه های او را دارند. اگر اقتصاد این کشور خصوصی سازی شود، ثروت و نفوذ وهابیون کاهش خواهد یافت و در نتیجه دستاوردهای کمتری برای حفظ قدرت در این پادشاهی خواهند داشت. قرن هاست که خانواده سلطنتی به یک قرارداد با روحانیت وهابی به منظور اعطای مشروعیت مذهبی به حکومت خانواده خود تکیه کرده اند. اما اگر مدرنیزه شدن عربستان اقتدار روحانیت وهابی را از بین ببرد، چه مدت اعضای آن مطیع باقی خواهند ماند؟
ماه قبل از کودتای وی علیه نایف در ماه ژوئن، محمد بن سلمان سیگنال هایی در این خصوص ارائه کرد که نفوذ روحانیون وهابی می تواند مانع رشد اقتصادی و قابلیت عربستان سعودی برای خروج از وابستگی به درآمدهای نفتی باشد. اگر روحانیون وهابی در برابر چیدن پر و بالهایشان مقاومت کنند، احتمال دارد که به طور آشکار با غربی زدگی مخالفت کنند همانطور که عربستان سعودی به دنبال جذب و حفظ سرمایه گذاران خارجی است.
بنابراین خانواده سلطنتی مجبور به خرید حمایت روحانیون یا حداقل سکوت است. به عنوان مثال محمد بن سلمان ممکن است به آنها جولانگاه هایی که اهمیت کمتری برای اقتصاد دارند، مانند «دعوه» - گسترش اسلام وهابی - بدهد. از سال 1973، دولت عربستان سعودی و بنیاد های «خیرخواهانه» نیمه دولتی، میلیاردها دلار در ترویج ایدئولوژی متعصب وهابی در خارج از کشور صرف کرده اند، و تقویت میدان فعالیت آنها در این زمینه، برای تلاش های ضد رادیکالیسم جامعه بین المللی خبر بدی است.
روحانیون عربستان قدرتمند هستند - تعدادی از آنها پیرو رسانه های بزرگ اجتماعی هستند که کانال مستقیمی را برای طرفداران در سراسر کشور فراهم می کنند. شماری از اعضای جامعه روحانیت این کشور که مخالف تغییرات سیاسی کنونی هستند، می توانند از این سیستم عامل ها برای انتقاد از «ملک سلمان» پیر استفاده کنند و حکومت وی را زیر سوال ببرند و برنامه های مدرنیزاسیون ولیعهد را تهدید کنند. آنها همچنین می توانند ناآرامی های اجتماعی را در کشوری که دارای نرخ بیکاری بالای جوانان است، به راه اندازند.
در تلاش برای سرکوب مخالفت ها، محمد بن سلمان در ماه سپتامبر چند تن از روحانیون با نفوذ را که مخالف موضع این کشور در قبال قطر بودند، بازداشت کرد. او در ماه نوامبر تحت عنوان برنامه ای موسوم به «مقابله با فساد» بیش از 200 نفر از جمله وزرای سابق دولت، اعضای خانواده سلطنتی و بزرگان ثروتمند را دستگیر کرد.
وهابی ها با بسیاری از شبکه های پیچیده تکفیری در سراسر جهان دیدگاه های مشترکی دارند. قطر و ترکیه - حامیان اخوان المسلمین و طالبان - به احتمال زیاد از ارتباطات آنها با روحانیت عربستان سعودی برای نادیده گرفتن دستور کار ولیعهد استفاده می کنند و تصویر او را در خارج از کشور خدشه دار می کنند. در پاسخ، رهبری عربستان سعودی با تشدید اختلافات خود با قطر، همانند حمله به یمن در سال 2015، منجر به تشدید تنش های خارجی می شود.
در عین حال در حال حاضر ما می بینیم که سیاست های عربستان از پشت صحنه مدیریت می شود. همان شب در ماه نوامبر که ولیعهد برای مخالفان خود شمشیر را از رو بست، ریاض اعلام کرد که موشک یمنی در نزدیکی فرودگاه بین المللی اش منهدم شده است و نخست وزیر لبنان که برای دیدار با پادشاهی آمده بود، با اشاره به نگرانی های امنیتی در مورد حزب الله همپیمان ایران استعفا داد. از آن زمان منطقه دچار تنش ها و بحران های تازه ای شده است.
خطرهای بسیاری پیش روست. اگر ولیعهد در برنامه های مدرنیزه سازی خود موفق شود، سعودی ها از فرصت ها و آزادی های جدیدی، و جهان از کاهش رادیکالیسم افراطی وهابیت بهره مند خواهند شد.
اگر ولیعهد شکست بخورد، عربستان سعودی به تئوری حکومت داری استبدادی می رسد. پیشرفت های کوچکی در حقوق زنان که از دهه 1970 تا کنون صورت گرفته است، کنار گذاشته می شود و این کشور از نظر اقتصادی و اجتماعی دهه ها به عقب باز می گردد. و بدتر از همه اینکه، پول و نفوذ این کشور همچنان برای صادرات افراطی گری استفاده خواهد شد؛ افراطی گری هایی که علاوه بر خاورمیانه، آفریقا، آسیای جنوبی و اروپا را متاثر کرده است.
سیاست خاورمیانه توسط تقریبا تمام بازیگران به عنوان بازی مجموع صفر به حساب می آید؛ به جای موافقت با اولتیماتوم های کشورهای حوزه خلیج فارس - از جمله نیاز به تعطیل کردن سازمان های خبری و فاصله گرفتن از گروه هایی مانند اخوان المسلمین - قطر تنها اتحاد خود را با ایران و ترکیه تقویت کرده است. این نیروها در حال حاضر در یمن درگیر هستند. دیگر میدان نبرد، سوریه است.
در ماه ژوئن حمله عربستان به قطر تنش کوچکی میان دو کشور عربی محسوب می شد. در سال 2018 این تنش می تواند به درگیری بسیار بزرگ تری تبدیل شود.