نشانه های زیادی وجود دارند که تأکید می کنند که رهبران داعش در سایه محاصره خفه کننده که علیه این گروه رخ داد و خشکاندن منابع مالی اش(بیش از 80 از درآمد کلی خود و نزدیک به 100 درصد از عواید نفتی و گازی خود را از دست داد) و نیز بزرگی ائتلافی که وارد جنگ برای پاک سازی اش تشکیل شد، فهیدند که جنگ برای حفظ شهرهایی که در اشغال خود داردند را باخته اند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، «عبدالباری عطوان» نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در تحلیلی در روزنامه رأی الیوم به سقوط خلافت داعش در عراق پرداخت و نوشت: بازپس گیری ویرانه های مسجد بزرگ «النوری» در قلب بخش قدیمی شهر«موصل» از «دولت اسلامی» یا همان گروه تروریستی داعش توسط نیروهای عراقی باعث شده است که این گروه در آستانه از دست دادن کامل پایتخت عراقی خود و نیز در راه از دست دادن پایتخت سوری اش یعنی«الرقه» با توجه به محاصره خفه کننده اش و پیشروی نیروهای دموکراتیک سوریه نیروهایی که از حمایت آمریکا برخوردار هستند و بیشتر عناصر آن را کردها تشکیل می دهند، قرار گیرد.
دولت خلافت اسلامی که «ابوبکر البغدادی»در جولای سال 2014 از روی منبر مسجد بزرگ النوری آن را اعلام کرد و زلزله ای بزرگ در همه منطقه خاورمیانه به راه انداخت در آستانه پایان کارش است و چه بسا در تاریخ اسلامی به عنوان کوتاه ترین دولت خلافت اسلامی به لحاظ عمرش یعنی کمتر از سه سال ثبت می شود.
بسیاری بر این باورند که عملیات«بزرگ نمایی» و «اغراق» عمدی درباه قدرت این گروه به لحاظ نظامی و اقتصادی از جمله درباره حجم جایگاه اسلامی این گروه در عراق صورت گرفته است و ما تا حدودی با این باور همسو هستیم و ایالات متحده آمریکا را پشت این مساله می دانیم تا طرح هایش برای بسیج کردن شصت کشور در ائتلافی که برای رویارویی با داعش به وجود آورد را توجیه کند دقیقا همانطور که این کار را در زمان بزرگ نمایی توان ارتش عراق و سلاح های کشتار جمعی که در اختیارش است،انجام داد تا بهانه ای شود برای حمله و اشغال این کشور.
ایالات متحده آمریکا به عراق و سوریه و منطقه خاورمیانه به طور کلی از پنجره داعش بازگشت و پنج هزار نیرو به عراق به بهانه و تحت پوشش آموزش ارتش عراق و کمکش در مبارزه و پاک سازی داعش فرستاد و از این «لولو خورخوره» برای بار دوم در بغداد استفاده کرد تا دولت«نوری المالکی» نخست وزیر سابق عراق را کنار بزند.
همزمان با انتشار اخبار خسارت های سنگین داعش در موصل و الرقه دو پرسش اصلی مطرح می شود: اولی درباره سرنوشت رهبران و در رأس آنها«خلیفه» ابوبکر البغدادی و دیگری درباره گزینه های این گروه و آینده است.
درباره پرسش اول می توان گفت که درباره پیکره رهبران این گروه سوء فهم وجود دارد بدین معنا که کسانی که امور و مردم زیر حاکمیت این گروه را مدیریت می کنند مردمی که تعداد آنها در اوایل کار این گروه به 9 میلیون نفر رسید، هرگز خود را نمایان نکرده و ترجیح می دهند که به دور از هیاهو باشند و بیشتر آنها از سرلشکرها و سرهنگ های گارد ریاست جمهوری و دستگاه امنیتی عراق در زمان صدام حسین رئیس جمهور(معدوم) عراق هستند که « تبدیل به شیخ شدند» یا به عبارتی دیگر به اسلامگرای سیاسی تندرو روی آوردند و به استثنای سه شخصیت رهبری که عبارتند از البغدادی خلیفه این گروه، «ابو محمد العدنانی» وزیر اطلاع رسانی داعش و «ابو عمر الشیشانی» وزیر جنگ این گروه تروریستی هیچ کدام از رهبران دیگر این گروه در صفحه های تلویزیونی یا در نوارهایی که داعش در رسانه های خود طی سه سال گذشته منتشر کرد، ظاهر نشدند.
به همین دلیل شناسایی هویت این رهبران در صورت کشته شدن آنها در درگیریهای کنونی به استثنای ابوبکر البغدادی که کشته شدن یا زخمی شدن اش بارها در سه سال گذشته اعلام شد، دشوار است همچنین مکان مخفی شدن این افراد همچنان مشخص نیست و بعید نمی دانیم که بیشتر آنها به مناطقی خارج از عراق و سوریه رفتند بدون آن که کسی آنها را بشناسد.
اما اگر به گزینه های داعش در صورت پاک سازی و ریشه کردن اش از مناطق تحت اشغالش به ویژه در موصل و الرقه، منتقل شویم می توان این گزینه ها را در سه گزینه محدود کرد:
اول: این گروه خودش را منحل کند و به شکست اذعان کند و فروپاشی دولت خلافتش را اعلام کند که به نظر ما این گزینه بعید است.
دوم: عناصر و رهبران این گروه به زیر زمین به ویژه در سوریه و عراق بروند و به کار مخفیانه روی بیاورند و به طور خاص بر تروریسم تمرکز کنند. این گزینه محتمل تر و خطرناک تر است.
سوم: اینکه بیشتر عناصر این گروه و فرماندهان میدانی اش به سمت«ایالت هایی» که طی سال های گذشته تاسیس کرد و ایالت هایی که با داعش و ابوبکر البغدادی رهبرش بیعت کردند، بروند؛ مانند ایالت سینا در مصر، خراسان در افغانستان، یمن، ساحل آفریقا(بوکو حرام) و کشورهای مغرب اسلامی، سرت در لیبی و فهرست در این زمنیه طولانی است.
نشانه های زیادی وجود دارند که تأکید می کنند که رهبران داعش در سایه محاصره خفه کننده که علیه این گروه رخ داد و خشکاندن منابع مالی اش(بیش از 80 از درآمد کلی خود و نزدیک به 100 درصد از عواید نفتی و گازی خود را از دست داد) و نیز بزرگی ائتلافی که وارد جنگ برای پاک سازی اش تشکیل شد، فهیدند که جنگ برای حفظ شهرهایی که در اشغال خود دارند را باخته اند و بسیاری از فرماندهان میدانی خود را به ایالت های موجود در کشورهای شکست خورده برای تأسیس مناطق رهبری جایگزین به ویژه یمن، لیبی، افغانستان و ساحل آفریقا، قاچاقی بیرون فرستادند.
شکست داعش در موصل و الرقه به معنای پایان آن نیست بلکه حتی آغاز مرحله جدید و خطرناک تر است زیرا بذرهای عقیدتی تندرو خود را با قدرت و در مدت زمانی کوتاه کاشته و امپراتوری رسانه ای خود را به مکان های رهبری جایگزین منتقل می کند آن هم پس از آن که خود را از بار اداره پر هزینه به لحاظ انسانی و مالی خود را راحت کرد.
جنگ علیه داعش با سقوط موصل و الرقه به پایان نمی رسد و چه بسا به شکل های دیگری بر ویرانه های آن آغاز می شود به همین دلیل نباید در جشن و پایکوبی و تکرار رخدادهای پس از سقوط بغداد به دست نیروهای ائتلاف آمریکایی اغراق کرد البته باید اذعان کرد که شرایط این دو حادثه بسیار فرق می کند و این مقایسه به جا نیست.