عواقب تنش میان قطر و عربستان بر شطرنج منطقه ای بسیار مبهم و از نگاه برخی تحلیلگران بسیار خطرناک است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، نیویورک تایمز در گزارشی نوشت: بحرانی که خلیج فارس را دچار تنش کرده، آمریکا را درگیر کرده و در حال حاضر ممکن است به سمت ترکیه و ایران هم جریان یابد، را می توان معضلی برای مردی ترسیم کرد که قدرت را از پدرش گرفته است.
هنگامی که «شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی» ولیعهد قطر، قدرت را در یک کودتای بدون خونریزی در سال 1995 به دست گرفت، کنترل کشور مستقلی به اندازه ایالت «کانکتیکات» با یک هفتم جمعیت آن را در دست گرفت.
او بر این باور بود که قطر می تواند امنیت خود را تنها با تبدیل با جدایی از زیر سلطه عربستان و تبدیل شدن به رقیب وی، به دست آورد؟ اما چگونه؟
این امر می تواند مانند این باشد که کوبا یک شبه به دنبال شکستن نفوذ آمریکا و تبدیل شدن به یک ابر قدرت جهانی و رقابت با آمریکا در سراسر آسیا و اروپا باشد.
به نظر می رسد استراتژی قطر در نهایت هفته گذشته با تحمیل محاصره عربستان سعودی و متحدان آن سقوط کرد. اما قطر هم متحدان خود را دارد. عواقب ناشی از این رقابت هنوز هم ممکن است رخ نداشته باشد.
حل یک مشکل
در سال های پیش از آنکه شیخ حمد به قدرت برسد، چند رویداد تمایل وی را برای خروج از سلطه عربستان عمیق تر کرد.
در سال 1988 پدر او با اتحاد جماهیر شوروی - دشمن عربستان - روابط دیپلماتیک برقرار کرد و به قطر طعم یک سیاست خارجی مستقل را چشاند.
در سال 1992 درگیری مرزی قطر با عربستان سعودی به کشته شدن دو سرباز قطری منجر شد. دو سال بعد زمانی که یمن گرفتار یک جنگ داخلی کوتاه مدت شد، قطر و عربستان سعودی از طرف مخالف حمایت کردند.
استقلالی که شیخ حمد به دست آورد، می تواند امکان پذیر و مطلوب باشد.
«مارک لینچ» یک کارشناس علوم سیاسی در دانشگاه «جورج واشنگتن» دیدگاه شیخ حمد را این چنین دانست: «چرا باید زیر یوغ سعودی ها باشیم در حالی که لزومی برای این کار نیست؟»
امیر قطر همچنین می خواست ثابت کند فردی بیش از یک رعیت عربستان است.
افزایش رقابت
کشورهای کمی تاکنون توانسته اند از کشوری وابسته به یک قدرت منطقه ای تبدیل شوند. اما قطر در چند سال این کار را کرد.
لینچ گفت: از اواخر دهه 1990 سیاست خارجی قطر ترکیبی از این دو شعار بود: «چه کار می توانیم انجام دهیم تا خودمان بر روی نقشه قرار گیریم؟» و «چه کار می توانیم انجام دهیم تا از سلطه سعودی ها خارج شویم؟»
قطر روابط خود را با ایران تعمیق بخشید و میزبان پایگاه بزرگ هوایی آمریکا شد تا از قلدری های عربستان در امان باشد.
شبکه ماهواره ای الجزیره به منظور اجرای پروژه قدرت نرم و تبلیغ برای متحدان، و تضعیف خانواده سلطنتی عربستان تأسیس شد.
این کشور همچنین به پناهگاهی برای تبعیدیان اسلامی تبدیل شد. اگر دولت های خارجی می خواستند با اخوان المسلمین، حماس، جدایی طلبان چچن و یا حتی طالبان ارتباط بگیرند، اغلب از طریق قطر وارد می شدند.
سپس در دهه 1990 پیشرفت های فنی و اقتصادی، یک بازار جهانی برای گاز طبیعی مایع به وجود آورد؛ محموله ای که می تواند با دور زدن خط لوله های خاک عربستان، بر روی کشتی های بارگیری شود. قطر بزرگترین منابع گازی جهان را در اختیار دارد؛ به طوری که اقتصاد این کشور از 8.1 میلیارد دلار در سال 1995 به رقم شگفت آور 210 میلیارد دلار در سال 2014 گسترش یافته است.
شیخ حمد و وزیر خارجه او، از یک پایتخت عربی به پایتخت دیگر می رفتند و خدمات خود را به عنوان میانجی ها و اهداکنندگان سخاوتمندانه ارائه می دادند.
آمریکا دیپلماسی قطر را مفید دانست و از آن کشور به عنوان پایگاهی برای مذاکرات صلح افغانستان استفاده کرد.
در سال 2002 به دلیل انتقاد الجزیره از دولت عربستان سعودی، عربستان سفیر خود را از قطر فراخواند.
«دیوید رابرتز» استاد کالج «کینگ» لندن گفت: «تا سال 2008 زمان برد تا عربستان سعودی واقعا این مفهوم را هضم کند که قطر یک دولت کاملا مستقل است.»
سفیر عربستان سعودی در سال 2008 به قطر بازگشت.
جنگ نیابتی
بهار عربی که نوعی خیزش در منطقه در سال 2011 بود، گشایشی برای قطر بود.
قطر با وجود افزایش نفوذ، نتوانسته بود سلطه منطقه ای عربستان را در هم شکند. اکنون با توجه به وقوع بهار عربی، این کشور فرصتی برای این کار یافته بود.
این کشور از جنبش های ضد دولتی در کشورهای درگیر بهار عربی حمایت کرد.
از نگاه عربستان سعودی، این خیزش ها هم نظم منطقه ای و هم حاکمیت این کشور را به خطر می انداخت؛ جنبش های اسلام گرا از دیرباز این حکومت را از داخل به چالش کشیده بود.
هر بار که یک خلاء ایجاد می شد، هر دو رقیب حوزه خلیج فارس با عجله برای پر کردن آن هجوم می بردند. لینچ گفت: «از سال 2011 تا سال 2013، آنها در جنگ نیابتی باز در سراسر منطقه گرفتار شدند.»
به عنوان مثال در تونس هر یک از آنها از احزاب سیاسی مخالف پشتیبانی می کردند.
در جای دیگر، رقابت آنها به خشونت دامن زده است. در لیبی آنها از گروه های مسلحی حمایت کردند که بعدها یک جنگ داخلی به راه انداختند.
در مصر، قطر از اخوان المسلمینی حمایت کرد که کاندیدای آن، در نخستین انتخابات ریاست جمهوری واقعی در این کشور در سال 2012 پیروز شد. سال بعد، زمانی که ارتش مصر با اقدام به کودتا قدرت را به دست گرفت، عربستان سعودی و متحدان آن به حاکمان جدید یک بسته 12 میلیارد دلاری کمک اهدا کرد.
این مداخلات علاوه بر شکل دادن به بهار عربی، به تغییر جغرافیای سیاسی در منطقه کمک کرد.
ترکیه به دلایل خاص خود، به قطر در حمایت از قیام های پیوست و پایه و اساس اولین اتحاد واقعی قطر را شکل داد.
پادشاهی های سنی مانند امارات متحده عربی، از ترس قیام های داخلی، پشت رهبری عربستان و در برابر قطر موضع گرفتند.
رقابت حتی به واشنگتن هم کشیده شد؛ جایی که در آنجا قطر با گشاده دستی به بذل و بخشش پرداخت. امارات متحده عربی هم همین کار را کرد و تلاش کرد با نفوذ قطر در آمریکا همگام شود.
نظم جدید
متحدان بهار عربی قطر با شکست های ویرانگری مواجه شدند. شیخ حمد که حال خوبی نداشت، از تاج و تخت استعفا داد و قدرت را به پسر 33 ساله کم تجربه تر خود واگذار کرد. جایگاه کوتاه این کشور به عنوان یک قدرت منطقه ای به پایان رسید.
با این حال قطر استقلال و شبکه های ارتباطی که هدف اصلی آن بود را همچنان حفظ کرد.
عربستان سعودی استقلال قطر را تحمل کرد تا بر روی یکی دیگر از جنگ های نیابتی منطقه ای علیه ایران متمرکز شود. این رویکرد منافع آمریکا را که می خواست رقابت قطر و عربستان تثبیت شود تا بتواند برای جنگ با داعش بر هر دو کشور تکیه کند، تامین کرد.
توافق هسته ای با ایران در سال 2015 که عربستان سعودی مخالف آن بود، این موضوع را پیچیده تر کرد. این مسئله نگرانی عربستان سعودی از ارتباط قطر با ایران را افزایش داد، اما به قطر فشار نیاورد زیرا سعودی ها می دانستند که فشار بر قطر، تنش ها با واشنگتن را بر سر توافق ایران شعله ور خواهد کرد.
رقبای در یک توازن شکننده باقی مانده بودند.
قمار سعودی
اگرچه قطر به ائتلاف سعودی بازگشته بود، اما تلاش های این کشور به عربستان سعودی درسی داده بود: قطر کنترل نشده، یک تهدید جدی محسوب می شود.
عربستان سعودی با دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس و مصر، در نهایت فرصت را برای محاصره قطر غنیمت شمردند.
این کار حاشیه نشینان را بر آن داشت تا جناح گیری کنند. ریاض همچنان تلاش دارد تحت فشار شدید از سوی ایران، نفوذ منطقه ای خود را بازسازی کند.
اما به نظر می رسد عربستان سعودی به سرعت برنده بزرگ ترین جایزه شد: حمایت امریکا.
«دونالد ترامپ» که ماه گذشته بااستقبال چشمگیری در ریاض مواجه شده بود، از محاصره متحد آمریکا حمایت کرد؛ تحول خیره کننده ای که ظاهرا یک شبه رخ داد. در توییتر او به نظر می رسید می خواهد این پیام را القا کند که اصلا تحریم ایده او بوده است.
اما این کار می تواند مخاطره آمیز باشد.
ایران کمک های غذایی به قطر ارائه کرده است، و شاید به کمک کویت و عمان بتواند نفوذ خود را در این کشور افزایش دهد و به دنبال تغییر موازنه ها باشد.
مراکش ابتدا بی طرف بود اما در روز دوشنبه برای اعطای کمک های غذایی به قطر اعلام آمادگی کرد.
مهم ترین حرکت از جانب ترکیه بود که در گفتار با قطر همصدا شد. پارلمان این کشور مجوز استقرار تا 3000 نیرو در پایگاه خود در قطر را صادر کرد.
«آرون استین» یک تحلیلگر در شورای آتلانتیک در شهر «واشنگتن» گفت: ترکیه اخیرا روابط خود را با عربستان سعودی ترمیم کرده، و به دنبال راه میانه بود اما برای این کار محدودیت وجود دارد.
رسانه های دولتی ترکیه که صداهای طرفدار عربستان کمی دارند، از قطر جانبداری کرده اند.
اگرچه ترکیه عضو ناتو است، از سال گذشته در زمینه هماهنگی استراتژی منطقه ای خود با روسیه، به ایران پیوسته است.
هر چند تعداد کمی انتظار دارند این بحران به بن بست کشیده شود، مشخص نیست تا چه زمان ادامه خواهد یافت. ممکن است اکنون زمان پایان دو دهه رقابت عربستان - قطر باشد، یا می تواند لایه دیگری از بی ثباتی را برای منطقه به بار آورد.