ایران، که ممکن است حملات اخیر اسرائیل را تلافی کند یا نکند، دارای بزرگترین ارتش در خاورمیانه است که تجهیزات آن از بسیاری از کشورها از جمله ایالات متحده خریداری شده است. ما باید ببینیم که فرماندهی اسرائیل بر زمین چقدر محکم است، آیا اسرائیل اعتماد، انگیزه و توانایی تلاش برای تصرف تمام یا حتی بخشی از منطقه را دارد و آیا دشمنانش می توانند در برابر آن مقاومت کنند.
پایگاه خبری جماران، جورج فریدمن، استراتژیست آمریکایی در تازه ترین نوشتار برای geopoliticalfuture که نخستین بخش از یادداشت های زنجیره ای او درباره وضعیت در غرب آسیا در نتیجه جنگ غزه است، نوشت: خاورمیانه در آشفتگی به سر می برد و مشخص نیست که بتواند به تنهایی از عهده برقراری ثبات برآید یا خیر. در بسیاری از موارد، ارتش یک کشور اگر به اندازه کافی قوی باشد، می تواند این وظیفه را انجام دهد. اما این یکی از آن موارد نیست. کشورهایی که برای بقای خود می جنگند، به چنین قدرتی نیاز دارند. وضعیت در خاورمیانه به گونهای است که نمی توان از قدرت کافی بازیگران درگیر سخن گفت و البته سخت است که ببینیم قدرتهای کمتری درگیر به دست آوردن نفوذ لازم برای آرام کردن اوضاع منطقه هستند.
وقتی از قدرت نظامی صحبت می کنم، منظورم توانایی انجام حملات هوایی مانند حملات اخیر اسرائیل نیست. در تاریخ جنگ مدرن، نیروی هوایی کمک ارزشمندی برای نبرد بوده اما تعیین کننده نیست. نیروی هوایی نیروی دریایی ژاپن پرل هاربر را ویران کرد و در جنگ شکست خورد. حمله رعد آسا آلمان در بریتانیا و همچنین بمباران شهرهای آلمان توسط ایالات متحده، بسیاری را کشت. در حالی که آلمانی ها نمی توانستند حملات خود را با تهاجم دنبال کنند، آمریکایی ها در جنگ با تانک پیروز شدند. در ویتنام، واشنگتن هانوی را بمباران کرد، اما پیاده نظام سبک ویت کنگ در نهایت آن نبرد را برد.
نیروی هوایی دارای فضایل بسیاری است اما به خودی خود در جنگ پیروز نمی شود. تا حدی به این دلیل است که حملات هوایی بر روی اهداف خاصی متمرکز می شوند - انبار مهمات، یک مرکز صنعتی و غیره. اما در جنگهای بزرگ، باارزشترین سرمایه، زمینی است که در آن جنگ و تحرک صورت میگیرد. نیروی هوایی معمولا توسط مأموریت سپرده شده و دامنه آن محدود می شود و این در حالی است جنگ ها معمولاً امور محدودی نیستند. برنده ها با ناتوانی دشمن در مقاومت یا شکستن اراده او برای مقاومت پیروز می شوند. از بین این دو، اولی بسیار مهمتر است و یکی از مؤثرترین راهها برای انجام این کار، کنترل زمین است خواه یک روستا یا کل کشور باشد که به عملیات تهاجمی اجازه میدهد تا میدان بیشتری به دست آورد.
تاکنون، جنگ در خاورمیانه به جای تصرف زمین کافی برای شکست یکی از دو طرف،بر نابودی قابلیت ها متمرکز بوده است. درست است که اسرائیل در لبنان جای پایی دارد، اما تعیین کننده نیست. از زمان آغاز جنگ، اسرائیلیها به طور کامل و نهایی خطوط تدارکاتی حماس را قطع نکردهاند و اراده یا توانایی حماس را برای جنگیدن از بین نبرده اند. در عین حال، دشمنان اسرائیل هنوز به شکست اسرائیل نزدیک نشده اند. من استدلال می کنم که بزرگترین دلیل این شکست ها ناتوانی هر یک از طرفین در کنترل زمین، منزوی کردن دشمن و جلوگیری از مقابله با حمله زمینی است.
این به خودی خود مهم است . ایران، که ممکن است حملات اخیر اسرائیل را تلافی کند یا نکند، دارای بزرگترین ارتش در خاورمیانه است که تجهیزات آن از بسیاری از کشورها از جمله ایالات متحده خریداری شده است. ما باید ببینیم که فرماندهی اسرائیل بر زمین چقدر محکم است، آیا اسرائیل اعتماد، انگیزه و توانایی تلاش برای تصرف تمام یا حتی بخشی از منطقه را دارد و آیا دشمنانش می توانند در برابر آن مقاومت کنند. تاریخ نشان می دهد که نیروی هوایی کافی نخواهد بود.