غرور و توهم امروز اسرائیل در نتیجه حملات این رژیم به لبنان با حمایت نظامی و پوشش دیپلماتیک آمریکا از متحدش امکان پذیر شده است. در این زمینه، ایالات متحده دوست واقعی اسرائیل نبوده است. اسرائیل تا زمانی که تشخیص ندهد که امنیت درازمدت خود به آشتی با میلیون ها فلسطینی در غزه، کرانه باختری و بیت المقدس شرقی بستگی دارد، صلح پایدار را نخواهد شناخت.
به گزارش جماران، نیویورک تایمز سرمقاله خود را به آینده جنگ غزه و توسعه دامنه آن به لبنان اختصاص داده و ضمن هشدار درباره احتمال آغاز جنگی وسیع و فاجعه بار در منطقه می نویسد:
شادی فوری در میان اسرائیلی ها به خاطر حمله هوایی که منجر به از میان برداشته شدن حسن نصرالله، رهبر دیرینه حزب الله لبنان در روز جمعه شد، زودرس است. تشدید تنش اسرائیل در درگیری با حزبالله، خطری جدی برای درگیر کردن اسرائیل و ایالات متحده در جنگی پرهزینه است که نمی تواند ثبات و صلح را برای اسرائیل یا خاورمیانه به ارمغان آورد.
شکی نیست که حزب الله در ماه های اخیر ضربات سختی را متحمل شده است. اسرائیل دست کم چهار تن از فرماندهان ارشد این گروه، از جمله حسن نصرالله را به قتل رسانده است. اما حذف حزب الله به عنوان تهدیدی برای اسرائیل تنها از طریق ابزار نظامی امکان پذیر نیست. همزمان تضمین بازگشت امن حدود 60000 شهروند اسرائیلی آواره شده از خانه های خود در شمال اسرائیل - هدف اعلام شده بنیامین نتانیاهو نخست وزیر از تشدید تنش کنونی – نیز با این مسیر محقق نخواهد شد و تنها می تواند عزم ده ها هزار حامی حزب الله لبنان را برای مقاومت بیش از پیش کند.
همانطور که ممکن است ترور نصرالله برای کسانی که به دنبال نابودی حزب الله هستند احساس رضایت به ارمغان آورده باشد، اما بعید است که این گروه را برای مدت طولانی فلج کند. اسرائیل در سال 1992، عباس الموسوی، سلف آقای نصرالله و عماد مغنیه، فرمانده ارشد این گروه را در سال 2008 ترور کرد. سخت است که بفهمیم چرا این بار نتیجه متفاوت خواهد بود. دومین فرمانده آقای نصرالله، هاشم صفی الدین، روحانی و پسر خاله رهبر فقید که جهان بینی او را داشت، ممکن است تاکنون به عنوان رئیس جدید سازمان وارد عمل شده باشد.
آنچه اسرائیل بارها دست کم گرفته همبستگی اجتماعی حزب الله، اراده سیاسی و انعطاف پذیری آن است. حزب الله یک سازمان عمیقاً نهادینه شده است که در بافت اجتماعی و سیاسی لبنان جا افتاده است. این سازمان یک سیستم رفاهی گسترده ایجاد کرده است که غذا و خدمات را به جوامع سراسر لبنان ارائه می دهد. این حزب دارای 13 قانونگذار منتخب در پارلمان و متحدان قدرتمند در نیروهای امنیتی کشور است. ایدئولوژی مسلط شیعه نیز در روحیه قربانی شدن، فداکاری و شهادت آغشته است و اعضای حزب الله را در برابر از دست دادن روحیه رویین تن می کند. از زمان تأسیس حزب الله در اوایل دهه 1980، این گروه نه تنها بالاترین رهبران خود، بلکه هزاران نیروی نظامی را نیز از دست داده است.
همانطور که ایالات متحده در افغانستان و عراق آموخت، شکست یک جنبش مقاومت تقریبا غیرممکن است. حزبالله بهعنوان یک سازمان شبهنظامی غیردولتی، میتواند به استفاده از جنگ نامتقارن به نفع خود ادامه دهد و یک کمپین چریکی پایدار را به راه بیندازد که مانع از بازگشت ساکنان شمال اسرائیل به خانههایشان شود.
اگر اسرائیل در توهم است که می تواند حزب الله را به همان اندازه که حماس را تضعیف کرده، ضعیف کند اشتباه است. تخمین زده می شود که حزب الله تا 50000 جنگجوی مسلح داشته باشد. در سال 2021، حسن نصرالله به خود می بالید که این گروه دارای 100000 جنگجوی آموزش دیده است، اگرچه تأیید این ادعا دشوار است. اگرچه ممکن است بهبودی این گروه زمان بر باشد، اما نیروهای آن از تعداد جنگجویان حماس و دیگر شبه نظامیان مورد حمایت ایران در منطقه بسیار بیشتر است.
حزب الله ده ها هزار راکت و موشک از جمله موشک های بالستیک هدایت شونده در انبار خود دارد. لبنان بر خلاف غزه محاصره شده، مرزهای باز با سوریه دارد که می تواند ایران را قادر سازد تا زرادخانه حزب الله را به راحتی پر کند و به آن اجازه دهد جنگ طولانی مدتی را آغاز کند. (احتمالاً این بخشی از دلیل کمک ایران به نجات رژیم بشار اسد در طول جنگ داخلی است.) حتی اگر ایران مستقیماً به کمک حزب الله نیاید، سپاه پاسداران این کشور ممکن است بتواند به اصطلاح محور مقاومت خود را فعال کند.
در نتیجه، حزب الله، به عنوان یک نیروی جنگنده، موقعیتی را دارد که حتی از پایدارترین حمله هوایی اسرائیل جان سالم به در ببرد. هر «پیروزی کامل» علیه حزبالله مستلزم آن است که اسرائیل تهاجم زمینی به لبنان را آغاز کند -که نشانههایی وجود دارد که ارتش اسرائیل اکنون آماده انجام آن است- و درگیر اشغال طولانیمدت حداقل بخشهایی از جنوب لبنان باشد. این نه تنها منجر به تلفات شدید در میان سربازان خود اسرائیل می شود، بلکه عواقب فاجعه باری برای جمعیت غیرنظامی لبنان نیز خواهد داشت.
در نهایت، همچنان که تاریخ بارها و بارها نشان داده است، هیچ تضمینی برای امنیت طولانی مدت برای اسرائیل وجود نخواهد داشت. در ژوئن 1982، اسرائیل مناطقی از لبنان، از جمله برای مدت کوتاهی بیروت را تا 18 سال پس از این تاریخ به اشغال خود درآورد. ثابت شد که این اشغال یک شکست راهبردی بود که به تقویت حزب الله و کشته شدن هزاران غیرنظامی منجر شد. جنگ چریکی حزبالله اسرائیل را مجبور به عقبنشینی در سال 2000 کرد. همین الگو زمانی که اسرائیل بار دیگر در سال 2006 نیروهای خود را به لبنان فرستاد و منجر به کشته شدن بیش از 100 اسرائیلی شد، به میزان محدودتری تکرار شد.
«پیروزی کامل» بر حزب الله که بنیامین نتانیاهو و کابینه اش به دنبال آن هستند، امنیت مطلقی را که اسرائیلی ها می خواهند و به آن نیاز دارند، به ارمغان نخواهد آورد. هر زمان که اسرائیل تصمیم به توقف عملیات نظامی خود بگیرد، چیزی که باقی خواهد ماند میلیون ها عرب آسیب دیده هستند که شاهد سلاخی برادران و خواهران خود در فلسطین و لبنان با مصونیت وحشتناک اسرائیل بوده اند. این احساسات به راحتی فروکش نمی کنند.
در صورت حل نشدن، شرایط زیربنایی که منجر به مناقشه کنونی شد -انقیاد دولت اسرائیل از فلسطینیان و انکار یک کشور مستقل فلسطینی- فقط شرایط را برای درگیری بیشتر فراهم می کند. در چنین شرایطی، اسرائیل پیوسته با جنگجویان سرسختی مواجه خواهد شد که به دلیل رنجی که تحمیل کرده، رادیکال و تندرو شده اند.
تنها راه برای جلوگیری از فاجعه و شرایط بزرگتر که میتواند منطقه را به جنگی چند ساله و ایالات متحده را بیش از پیش و به شکل مستقیم درگیر این خونریزی کند، این است که اسرائیل فوراً تنشها را در لبنان کاهش دهد و آتشبس دائمی در غزه به دست آورد. در حال حاضر، این یک هدف دست نیافتنی به نظر میرسد: علیرغم درخواستهای مکرر خانوادههای گروگانهای اسرائیلی در غزه و بخش بزرگی از مردم اسرائیل برای آتشبس، نتانیاهو تاکنون از موافقت با آتشبس خودداری کرده است. با این حال، آتش بس تنها راه رو به جلو است.
غرور و توهم امروز اسرائیل در نتیجه حملات این رژیم به لبنان با حمایت نظامی و پوشش دیپلماتیک آمریکا از متحدش امکان پذیر شده است. در این زمینه، ایالات متحده دوست واقعی اسرائیل نبوده است. اسرائیل تا زمانی که تشخیص ندهد که امنیت درازمدت خود به آشتی با میلیون ها فلسطینی در غزه، کرانه باختری و بیت المقدس شرقی بستگی دارد، صلح پایدار را نخواهد شناخت. رهبران آن باید یک سازش سیاسی پیدا کنند که در نهایت به اسرائیل اجازه دهد تا به طور کامل در منطقه ادغام شود. عادی سازی از بالا به پایین با مستبدان عرب کافی نیست. کلید توقف چرخه چندین دهه خونریزی و شرایطی که باعث افزایش نفوذ ایران شده است، پایان اشغال سرزمین های فلسطینی توسط اسرائیل و اعطای حق تعیین سرنوشت فلسطینیان است.