این نفوذ و حضور از نظر تئوری میتواند مقدمهای برای تلاشهای آینده چین باشد، با این حال از نظر مولفههای ژئوپلیتیکی، چین به هیچ وجه در موقعیتی نیست که بتواند ایالات متحده را در دریا تهدید یا در نیمکره غربی به چالش بکشد.
به گزارش جماران؛ دو کشور چین و برزیل از قرن نوزدهم با یکدیگر رابطه دارند. با این حال منهای یک وقفه کوتاه پس از کمونیستی شدن چین، روابط این دو در دهه 1970 دوباره برقرار شد. از آن زمان، تجارت قوی بین این دو کشور وجود داشته است؛ چراکه برزیل به جایگزینی سویا و غلات ایالات متحده کمک کرد و هنگامی که جنگ تجاری در دولت ترامپ شروع شد، برزیل فضایی برای نفس کشیدن به پکن داد. چین در سال گذشته (2023) به بزرگترین شریک تجاری برزیل تبدیل شده و حجم تجارت دوکشور به 105 میلیارد دلار نزدیک شد. اخیرا، برزیل در حمایت از تلاشهای چین برای ایجاد زیرساخت5G تقریبا تنها بود.
اما دعوت برزیل از چین برای شرکت در مانورهای نظامی مشترک گویای وضعیت دوستانه است و نشان میدهد که رابطه دو کشور از روابط دیپلماتیک و تجاری فراتر رفته است.
در سوی دیگر این موضوع آمریکا قرار دارد. ایالات متحده و چین برای مدتی در منطقه وسیع آسیا-اقیانوسیه با یکدیگر تناقضهای ژئوپلیتیکی بسیار دارند. با این حال مسئله تایوان و فشار آمریکا به چین بر سر موضوع تایوان به این معنا نیست که چین به زودی در حیاط خلوت ایالات متحده فعالیت خواهد کرد.
با این حال، از انجایی که روابط چین و برزیل در حال عمیق شدن است، این را میتوان به عنوان یک تغییر ژئواکونومیک اساسی برای کشوری (چین) تفسیر کرد که عمدتا از اقیانوس اطلس دور مانده و حتی در منطقه ژئوپلیتیکی حوزه خود، یعنی شرق آسیا با چالشهایی روبرو است.
چین مایل است که ایالات متحده را تحت فشار قرار دهد تا نفوذ خود در اقیانوس آرام را از دریای چین جنوبی منحرف کند، اما مشکل اینجاست که با انجام این کار نیروهای خود را نیز منحرف و متفرق میکند. علاوه بر این، میزان نفوذ چین، به سختی برای ایالات متحده تهدید محسوب میشود تا در استراتژی دریایی خود تجدید نظر کند.
اما این نفوذ و حضور از نظر تئوری میتواند مقدمهای برای تلاشهای آینده چین باشد، با این حال از نظر مولفههای ژئوپلیتیکی، چین به هیچ وجه در موقعیتی نیست که بتواند ایالات متحده را در دریا تهدید یا در نیمکره غربی به چالش بکشد؛ چرا که ایالات متحده آمریکا در دو منطقه آسیا-اقیانوسیه و هند-اقیانوسیه حضور ژئوپلیتیکی گستردهای داشته و بسیاری از کشورهای نزدیک و همسایه چین در بلوک متحدان آمریکا در منطقه هستند و در طرف دیگر چین در جهان غرب، متحد راهبردی و ژئوپلیتیکی همانند آنچه آمریکا در شرق آسیا و منطقه اقیانوسیه دارد را در اختیار ندارد.
ناتوانی چین در چالش سازی برای آمریکا
از نگاه ژئوپلیتیکی و جغرافیایی، آمریکا از شرق و غرب به دو اقیانوس بزرگ جهان یعنی اقیانوسهای اطلس و آرام دسترسی مستقیم دارد. در جنوب به دریای کارائیب و کشور مکزیک و در شمال با کانادا همسایه است و بدون همسایه مزاحم و قدرتمند توان اعمال سلطه و نفوذ خود را ابتدا در منطقه و سپس در جهان گسترش داد. پشتوانه این گسترش هژمونیک قدرت اقتصادی بسیار بزرگ ایالات متحده بود که در کنار مولفههای ژئوپلیتیکی و جغرافیایی به این کشور قدرت جهانی بخشیده است.
دسترسی آزاد و بدون چالش ایالات متحده به جهان، یک مزیت بسیار بزرگ ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک را به ایالات داده است. به گونهای که هیچ کشوری در جهان از این موقعیت مطلوب جغرافیایی و ژئوپلیتیکی برخوردار نیست.
اما داستان چین متفاوت است. جمهوری خلق چین با 18 کشور همسایه است که از این میان با 14 کشور مرز خشکی و سرزمینی دارد. در دریای زرد و دریای چین نیز یا ژاپن، کره جنوبی، تایوان و فیلیپین نیز همسایه دریایی است. با نگاهی به نقشه جهان به خوبی میتوان درک کرد که چین در میان همسایگاه خود محاصره شده است. در این میان چین به واسطه برخورداری از دریا و ساحل از طریق دریای زرد و دریای چین به جهان آزاد دسترسی دارد. اما این یک دسترسی مستقیم به دریاهای آزاد نیست و باید از قلمروهای دریایی و تنگههای بینالمللی عبور کند.
امروز اقتصاد چین به شدت به دریاهای کشورهای اطراف و تنگههای بینالمللی وابسته است. این وابستگی در زمان جنگ و شرایط غیر عادی به خوبی نشان میدهد که موقعیت و برتری ژئوپلیتیکی و جغرافیایی چگونه سرنوشت یک کشور را مشخص میکند. چین اگر بخواهد به اقیانوس آرام راه یابد، باید از دریای فیلیپین و دریای ژاپن عبور کند. اگر بخواهد به اقیانوس هند راه یابد، باید از تنگه مالاکا میان مالزی، اندونزی، سنگاپور و در نهایت بخش غربی تایلند در بالا تنگه عبور کند و سپس وارد دریای آندمان شده که در حوزه و قلمرو خلیج بنگال و اقیانوس هند است.
این وابستگی به دریاها و تنگههای بینالمللی اقتصاد چین را آسیبپذیر میکند و شاید یکی از دلایلی که حاکمان چین تا به امروز قصدی برای به چالش کشیدن هژمونی جهانی نداشته و یا قصدی برای آزمون خود ندارند در این عدم برخورداری از مولفهها و موقعیت مناسب جغرافیایی و مزیتهای ژئوپلیتیکی چین نهفته است.
چین به هر میزانی که قدرتمند شود، در نهایت به آبهای منطقهای وابسته است و دسترس مستقیم به آبهای آزاد و اقیانوسی ندارد.
باید این نکته را خاطر نشان کرد که چین در طول تاریخ نیز یک قدرت قارهای و زمینی بوده و نقشی در جهان فرا قارهای خود و حوزه دریاهای آزاد نداشته است و امروز به واسطه در هم تنیدگی اقتصادی-راهبردی، معاهدات بینالمللی و صلح موجود جهانی بر خاسته از نظم بینالمللی است که از تنگههای بینالمللی و دریاهای منطقهای عبور کرده و به تجارت با جهان میپردازد.
بنابراین، حضور در کشورهای منطقه لاتین و یا برگزرای تمرین های نظامی مشترک، نمیتواند به مولفه های قدرست ساز ژئوپلیتیکی چین در نظم بین الملل منتهی شود و این اقدامات تنها در سطح اقدامات نمادین جای دارد.