اگر یک جنگ تمام عیار آغاز شود، حزب الله ممکن است بتواند تل آویو را قبل از اینکه نیروی هوایی اسرائیل بتواند کاری بکند،در هم کوبد. موشکهای بزرگتر و دوربردتر در سوریه را اضافه کنید که اگر دونالد ترامپ دوباره انتخاب شده و نیروهای آمریکایی را از گذرگاه اصلی سوریه-عراق خارج کند، حمل و نقل آنها آسانتر میشود و دفاع اسرائیل ممکن است تحت فشار قرار گیرد.
روئل مارک گرکت، مأمور سابق سازمان اطلاعات ایالات متحده ( سیا) و کارشناس مسائل ایران و ری تکیه از اعضای ارشد شورای روابط خارجی آمریکا در یادداشت مشترکی در وب سایت خبری – تحلیلی The Free Press نوشتند : آیا جنگ غزه و تمام گمانه زنی ها درباره تاثیرات جانبی آن که در نتیجه این جنگ ایران و متحدانش شکست می خورند و اسراییل و آمریکا پیروز می شوند، بالاخره به پایان خواهد رسید؟
در ظاهر، اوضاع برای اسرائیل خوب به نظر می رسد. به نظر می رسد که نیروهای ارتش اسرائیل در حال نابودی حماس - مهمترین عضو سنی محور مقاومت عمدتا شیعه - هستند. سرکوب حماس در غزه دستاورد مهمی خواهد بود حتی اگر به گفته یک ژنرال بازنشسته اسرائیلی، این گروه زنده بماند و نهایت دوره صلحی که اسرائیل پس از این جنگ می تواند تجربه کند سه تا هشت سال باشد.
اما ضربه زدن دورهای اسرائیل به دشمنانش در لبنان، سوریه، غزه و کرانه باختری - دشمنان دولت یهود را از بین نمیبرد. (در واقع شاید اتکای ارتش اسرائیل به این تاکتیک بود که آن را مغرور کرد و باعث شکست اطلاعاتی گسترده اسرائیل در 7 اکتبر شد.) با این حال، ضد حمله تهاجمی اسرائیل در غزه نگرانی بیشتری را در تهران و بیروت در مورد جنگ تمام عیار بین اسرائیل و حزب الله و احتمال اینکه تل آویو در نهایت به برنامه هسته ای ایران ضربه بزند، ایجاد کرده است.
هرچند که عزم اسرائیل برای ادامه جنگ، علیرغم کمپین فشار تهاجمی فزاینده دولت بایدن برای توقف آن، بازدارندگی اسرائیل در خاورمیانه را معتبرتر میکند اما این پیروزیهای تاکتیکی کوتاهمدت، اساساً تغییری در دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران از این وضعیت ایجاد نمی کند.
گرفتار شدن اسرائیل در غزه به نفع ایران است
جداسازی تاکتیک ها از استراتژی در خاورمیانه تقریبا غیرممکن است. برای اسرائیلیها، که در یک منطقه پرخشونت با اتحادهای در حال تغییر و بدون متحدان منطقهای زندگی میکنند، انباشتن پیروزیهای تاکتیکی یک استراتژی است. به عبارت دیگر، این رژیم واقعاً یک استراتژی بزرگ در قبال دشمن اصلی خود یعنی ایران ایجاد نکرده است. در عوض اسرائیل امید داشت که روی هم جمع کردن پیروزیهای تاکتیکی، همراه با این انتظار همچنان پابرجا مبنی بر اینکه آمریکا در نهایت علیه جمهوری اسلامی ایران مداخله نظامی خواهد کرد، در نهایت هدف مدنظر اسرائیل را تامین کند.
جمهوری اسلامی ایران استراتژی بزرگی را برای دستیابی به تسلط منطقه ای دنبال کرده است. این استراتژی حول محور توسعه نیروهای نیابتی اسلام گرا، مجموعه وسیعی از موشک های همیشه در حال بهبود و سلاح های هسته ای می چرخد.
برای ایران، جنگ غزه فرصتهایی است: اگر دهها هزار سرباز ارتش اسرائیل در نوار باقی بمانند تنها به این دلیل که فعلا جایگزین دیگری کارساز نخواهد بود، یک معامله بسیار خوب برای ایران خواهد بود. در چنین شرایطی مقاومت مسلحانه ممکن است برای سالها ادامه یابد، بهویژه اگر ارتش اسرائیل نتواند انبارها و تونلهای تسلیحات حماس را نابود کند.
از دیدگاه ایران، جنگ جاری در نوار غره مزایای بیشتری دارد. یکی از آنها این است که ترومای پایدار فلسطینی ها در غزه می تواند کرانه باختری را متلاطم کند و حضور گسترده ارتش اسرائیل را در آنجا به یک ضرورت تبدیل کند. این وضعیت می تواند بر میزان و توانایی حضور اسرائیل در مرزهای شمالی با لبنان تاثیرگذار باشد.
مرگ روند عادی سازی اسراییل با کشورهای عربی به سود تهران است
با وجود امیدهای پرشور بسیاری در بیت المقدس ، کنگره امریکا و کاخ سفید، روند عادی سازی رابطه اسرائیل و عربستان احتمالا مرده است. پیمان ابراهیم که بسیاری از اسرائیلیها و آمریکاییها فکر میکردند به صهیونیست ها در میان مسلمانان مشروعیت و مقبولیت می بخشد در حال حاضر چندان قابل دسترس به نظر نمی رسد. در هفت اکتبر اتحاد اسلام گرایان سنی و شیعه اتحاد در حال ظهور سنی -اسرائیلی را شکست داد. به نظر می رسد که حماس و تهران درک بهتری از افکار عمومی اعراب نسبت به دشمنان خود داشتند.
رویکرد اسراییل به خاورمیانه همیشه از بالا به پایین بوده است اما حتی قبل از اینکه بهار عربی به حاکمان منطقه آسیب وارد کند، حکومتهای نظامی و پادشاهان عرب همیشه از دور شدن آشکارا از افکار عمومی در مورد موضوعات حساس محتاط بودند و اسرائیل همیشه یک عامل محرک و حساسیت برانگیز حی و حاضر بود.
اما جنگ غزه باعث شده کشورهای عربی سود و زیان ناشی از رابطه با اسرائیل را دوباره محاسبه کنند. به عنوان نمونه، برای امارات متحده عربی که مجموعه ای از شیخ نشین ها است و رابطه همزمان با ایران و اسرائیل دارد ، سود حاصل از تجارت با اسرائیل معنادار است. برای عربستان سعودی، کشوری بزرگ که به طور جدایی ناپذیری به هویت اسلامی خود وابسته است، مزایای رابطه اسرائیل چندان روشن نیست.
تاب آوری محور مقاومت افزایش یافت
«محور مقاومت» به طرز چشمگیری مقاوم است. ممکن است آخرین تهاجم ویرانگر اسرائیل به لبنان در سال 2006 حزبالله، حزب الله را تا حدی تضعیف کرده باشد اما نتوانست آسیب طولانیمدت به این سازمان وارد کند،. همینطور کمپین ترور اسرائیل علیه مقامات ارشد ایرانی در سوریه و ترور سردار محمدرضا زاهدی و چند تن از یارانش در محوطه سفارت ایران در دمشق فقط یک خدشه به راهبرد ایران در منطقه وارد کرد و نه بیشتر.
امروز، ذخایر موشکی حزب الله بزرگتر و کشنده تر از سال 2006 است. سیستم تونل ها و ظرفیت متعارف آن در برابر ارتش اسرائیل در غزه گسترده تر است. انباشت موشک های میان برد و کوتاه برد ایران ( برخی 150000 پرتابه تخمین زده می شود) ممکن است برای اسرائیل قابل توجه باشد.
اگر یک جنگ تمام عیار آغاز شود، حزب الله ممکن است بتواند تل آویو را قبل از اینکه نیروی هوایی اسرائیل بتواند کاری بکند، در هم بکوبد. موشکهای بزرگتر و دوربردتر در سوریه را اضافه کنید که اگر دونالد ترامپ دوباره انتخاب شده و نیروهای آمریکایی را از گذرگاه اصلی سوریه-عراق خارج کند، حمل و نقل آنها آسانتر میشود و دفاع اسرائیل ممکن است تحت فشار قرار گیرد.
به عبارت دیگر: یک ایران مجهز به تسلیحات متعارف و نیروهای نیابتی آن ممکن است از قبل یک اسرائیل مجهز به سلاح هسته ای را بازدارند. هشدارهای تهران مبنی بر اینکه اگر ایالات متحده دست به حمله به ایران بزند خود را گرفتار یک جنگ همیشگی خواهد کرد، قطعاً تأثیر بازدارندهای در واشنگتن خسته از جنگ داشته است.
ضعف در واشنگتن و بهره برداری تهران
آیا جو بایدن و وزیر دفاع لوید آستین زمانی که همزمان با حمله موشکی به نیروهای نیابتی ایران به تهران پیام می دهند که به دنبال تشدید تنش نیستند در حقیقت خود را ضعیف نشان می دهد؟ وقتی آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا به ایران میگوید: «دوست داریم ایرانی ها به حوثی ها بگویند ( از عملیات در دریای سرخ) دست بردارید» فکر می کند که ایران از این لحن حس تهدید و هشدار می گیرد؟
پرسش ها پاسخ ها را هم در دل خود دارند. بهطور شگفتانگیزی، برخی از مقامات ارشد دولت بایدن این تصور را ایجاد میکنند که فتوای رهبر ایران مبنی بر ممنوعیت سلاحهای هستهای قابل اتکا است. به گفته آژانس بین المللی انرژی اتمی، ایران در حال حاضر اورانیوم 60 درصد غنی شده کافی برای سه سلاح هسته ای دارد که می تواند به سرعت تا 90 درصد، یعنی درجه ایده آل بمب، چرخانده شود. ذخایر اورانیوم 20 درصدی امکان تولید چند بمب دیگر را فراهم می کند. به گفته موسسه علوم و امنیت بینالملل که برنامه هستهای ایران را از نزدیک رصد میکند، تهران میتواند اورانیوم با درجه بمب برای یک سلاح در هفت روز تولید کند. یک ماه برای شش بمب و پنج ماه برای تولید دوازده سلاح کافی است.
واشنگتن تجربه مشابهی با کره شمالی داشت. در آنجا، مقامات ایالات متحده می خواستند باور کنند که این احتمال وجود دارد که می توانند اندکی پیش از انجام ازمایش هسته ای کره شمالی با این کشور معامله کنند و حتی اگر نتوانند هم هسته ای شدن کره شمالی بهتر از خطر جنگ در شبه جزیره است.
تصمیم اخیر رئیس جمهور بایدن برای آزاد کردن 10 میلیارد دلار سپرده برای پرداخت بدهی برق عراق به ایران، همراه با مذاکرات غیرمستقیم نه چندان محرمانه بین مقامات آمریکایی و ایرانی در عمان، قویاً نشان می دهد که کاخ سفید به شدت در تلاش است تا تهران را راضی کند. واشنگتن از ایران می خواهد که حملات نیروهای نیابتی خود به نیروهای آمریکایی و توسعه برنامه هسته ای خود را حداقل تا قبل از انتخابات نوامبر متوقف کند.