گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

علم صالح، استاد دانشگاه ملی استرالیا: آمریکا به یک مترجم برای فهم خاورمیانه نیاز دارد/ مساله فلسطین – اسرائیل تا برقراری توازن قوا میان دو طرف حل نخواهد شد/ عربستان بسیار هوشمندانه بازی کرد/ حمله نظامی آمریکا به حوثی ها هیچ دستاوردی نداشت

یکی از خصوصیات خاورمیانه جدید ایجاد گروه های غیر حکومتی و دولتی است که بسیار پر قدرت هستند. این گروه ها نه فقط در سطح محلی بلکه حتی در سطح منطقه ای و بین المللی نقش بازی می کنند. سردرگمی امریکا در جوابگویی به رویدادهای منطقه را در حمله آمریکا و انگلیس به حوثی ها در چند هفته اخیر می بینیم .

پایگاه خبری جماران، سارا معصومی: ایالات متحده و شخص آنتونی بلینکن، وزیر خارجه این کشور از فرمول جدیدی برای پایان دادن به منازعه فلسطین و اسرائیل سخن می گویند. فرمولی که در یک سوی آن به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین است و در سوی دیگر عادی سازی رابطه کشورهای عربی و در راس آنها عربستان سعودی با رژیم اسرائیل. ریاض در پاسخ رسمی به این فرمول آمریکایی بر ضرورت تشکیل کشور فلسطین براساس مرزهای 1967 سخن گفته است. آیا این ایده های بر روی کاغذ می تواند در میدان هم عملیاتی شود؟ آمریکا از چه پتانسیلی برای پیشبرد این فرمول اعلام شده برخوردار است؟

علم صالح، استاد دانشگاه ملی استرالیا در گفت و گو با جماران معتقد است که این فرمول ها به تنهایی ره به جایی نخواهند برد و تنها راه حل دائمی حل و فصل این منازعه ، برقراری توازن قدرت میان بازیگران متعدد حاضر در دو سوی این جبهه است.

عملیات طوفان الاقصی در هفت اکتبر 2023، بسیاری از معادله های سیاسی، نظامی و امنیتی ایالات متحده در منطقه را برهم زد. هرچند امروز توجه جهانی به کشتار غیرنظامیان در غزه در نتیجه تداوم حملات رژیم اسرائیل معطوف است اما اگر از فاصله ای دورتر به تحولات جاری نگاه کنیم به نظر می رسد که شاهد تغییر نظم شکل گرفته در منطقه در چند دهه اخیر هستیم. با این تعبیر تا چه اندازه متفاوت هستید و آیا کاهش نفوذ آمریکا بخشی از این تغییرات جاری در منطقه خواهد بود؟

برای پاسخ به این سوال باید از کمی عقب تر به تحولات دقت کنیم.  خاورمیانه از پس از جنگ جهانی دوم با یک نظم امنیتی امریکایی شکل پیدا کرده بود، در اوایل دهه 90 جنگ سرد پایان یافته و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مواجه شدیم.  این تحولات باعث شد که امریکا در سراسر دهه 90 به عنوان تنها ابرقدرت دنیا ، هیمنه آمریکایی محور خود را در اقصی نقاط جهان به شمول خاورمیانه احیا کند. این نظم امنیتی آمریکا بر اساس مصالح و منافع این کشور و متحدانش و بیشتر بر اساس امنیت نظامی به همراه قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی امریکا شکل گرفته بود.

اتفاقی که در اوایل قرن 21 و مشخصا پس از جنگ 2003 عراق رخ می دهد این است که ما شاهد یک سری اشتباه های تاریخی و استراتژیک آمریکا در این منطقه هستیم.  همزمان با این اشتباهات امریکا، قدرت های نوظهور جهانی که به مرور زمان نفوذ قدرت امریکا در منطقه را به چالش کشیده اند، وارد صحنه شدند، اتفاقی که بسیاری از کارشناسان معتقدند  افول یا تضعیف قدرت آمریکا را در منطقه  نشان می دهد.

نظم امنیتی  سنتی و تاریخی که در خاورمیانه در چند دهه گذشته وجود داشته در دو دهه اخیر به هم ریخته و در یک دهه اخیر کاملا ساختار آن تغییر کرده است. با در نظر گرفتن قدرت های نوظهور در منطقه، تغییر در توازن قدرت در منطقه،  تغییر در قدرت های جهانی و نقش آنها در منطقه ( کمرنگ شدن نقش آمریکا پررنگ شدن نقش چین و روسیه ) نظم امنیتی جدیدی پیش آمده که نقش مستقیم بر روی منازعه فلسطین و اسرائیل خواهد داشت.   این منازعه در چند ماه اخیر در بستر خاورمیانه جدیدی پیش رفته که مانند گذشته نیست که به راحتی امریکا و غرب بتوانند آن را مدیریت کنند. این آشفتگی در شرایطی مدیریت می شود که دو طرف به یک نسخه جدید برای تامین برابر منافع و مصالح دست پیدا کنند.  اینجاست که نقش امریکا برای حضور در خاورمیانه برای دفاع از اسرائیل و حضور گروه های مسلح نسبتا پرقدرت در منطقه این چالش ها را بیشتر و بیشتر به نمایش می گذارد. در نهایت این درگیری اسرائیل و فلسطین را بسیار متفاوت می کند و در دراز مدت می تواند با تغییر در توازن قدرت شکل این منازعه را تعیین کند.

در سخنان خود به اشتباهات استراتژیک آمریکا در منطقه اشاره کردید و افول این کشور. نقطه آغاز این افول کجا بوده است؟

 این مسئله دلایل زیادی دارد؛ آمریکا در افغانستان ، عراق، سوریه، یمن و حتی در منازعه اسرائیل – فلسطین به هیچکدام از اهدافی که می خواست دست پیدا نکرد. این شکست یا اشتباه استراتژیک هم تا حدود زیادی ریشه در فهم غلط امریکا از اوضاع پیچیده خاورمیانه جدید دارد.

آمریکا فهم نادرستی از خاورمیانه دارد و این فهم نادرست به این علت است که نخواسته تغییراتی در رویکرد خود نسبت به خاورمیانه ایجاد کند. در زمانی که خاورمیانه به شدت در حال تغییرات ساختاری بوده، آمریکا هنوز با دیدگاه های دوران جنگ سرد که مبتنی بر قدرت نظامی ، اقتصادی ( ابزار تحریم ) و اعمال نفوذ سیاسی باشد به دنبال حل مشکلات در این منطقه  بدون در نظر گرفتن ضرورت ایجاد یک دیالوگ با بازیگران منطقه ای است. عربستان سعودی به عنوان متحد سنتی آمریکا در منطقه و ترکیه به عنوان شریک آمریکا در ناتو هم از سیاست های منطقه ای آمریکا راضی نیستند، اینگونه نیست که فقط «کشورهای متخاصم» مانند ایران از حضور امریکا در منطقه ناراضی باشند. ما وارد خاورمیانه جدیدی می شویم که آمریکا امکان فهم زبان آن را ندارد و هیچ گاه هم مترجمی استخدام نکرده که زبان خاورمیانه جدید را که پیچیدگی های امنیتی، فرهنگی، هویتی و ایدئولوژیک دارد را برای او ترجمه کند.

هنوز هم دید امریکا نسبت به اسرائیل یک دید دوران جنگ سرد است که حمایت بی چون و چرا نظامی و سیاسی و عدم ارائه راه حل قابل انطباق با واقعیت های میدانی را شامل می شود . این نشان می  دهد که امریکا و مشخصا برخی چهره های تندرو در ساختار سیاسی این کشور به طور سیستماتیک نسبت به خصوصیات خاورمیانه ناآگاه هستند.

رسانه های آمریکایی چون نیویورک تایمز در چند روز اخیر از راهبرد جدید امریکا شامل سه مرحله یا مسیر برای پایان دادن به جنگ غزه و البته منازعه اسرائیل و فلسطین خبر داده اند. یکی از مراحل این نقشه راه عادی سازی روابط عربستان با اسرائیل است. عربستان چندی قبل  این عادی سازی را منوط به تشکیل کشور مستقل فلسطین بر اساس مرزهای 1967 دانست . فکر می کنید مسئله بغرنج فلسطین – اسرائیل با ارائه فرمول های اینچنینی قابل حل باشد؟

مسئله اسرائیل و فلسطین زمانی حل می شود که یک توازن قدرت بین دو طرف درگیری وجود داشته باشد. در یک سو اسرائیل و آمریکا و برخی کشورهای غربی قرار دارند و در سوی دیگر هم کشورهای منطقه و جهان اسلام یا همان کشورهای جنوب که اکثریت آنها به دنبال ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی هستند. در حال حاضر این توازن قدرت وجود ندارد. دلیل آن هم حمایت بی چون و چرای سیاسی، امنیتی ، اقتصادی آمریکا از اسرائیل است. اسرائیل در سایه این حمایت هیچ گاه این احساس را پیدا نکرده که لازم است برای رسیدن به راهکارهای پایدار صلح،  بهایی پرداخت کند. هفت اکتبر یک اتفاق تاریخی بود که خاورمیانه را برای همیشه تغییر خواهد داد . تضعیف یا افول قدرت آمریکا در منطقه باعث شده که این سردرگمی آمریکا در حل مشکلات منطقه بیشتر و بیشتر نمود پیدا کند. امریکا همانطور که در دو سال اخیر درباره بحران اوکراین هیچگونه راهبردی و راهکاری و تلاش دیپلماتیک جدی برای حل این پرونده نداشته،  از هفت اکتبر تاکنون هم درباره مسئله فلسطین ابتکار جدی ارائه نکرده است، اینکه نخواسته یا نتوانسته هم بحث دیگری است.  بدون شک کسانی اعم از تندروها و افراطی های جمهوری خواه یا بعضا دموکرات هستند که حتی به دنبال ایجاد راه حلی هم برای پایان دادن به بحران فلسطین نیستند. از قدرت لابی های اسرائیلی و مسیحی های صهیونیست هم نباید غافل شد .

بنابراین به نظر شما افول قدرت آمریکا در منطقه به علاوه عدم فهم درست از معادله های خاورمیانه از توانایی این کشور برای حل مسئله فلسطین و اسرائیل کاسته و حتی شانس آن را به شدت تقلیل داده است؟

بله، این امید که مشکل اسرائیل و فلسطین از طریق واشنگتن حل شود بسیار کمرنگ است، در بهترین حالت رئیس جمهوری در سالهای آتی این امکان را خواهد داشت که اسرائیل را تا حدی برای تغییر جو و فضا تحت فشار قرار دهد اما این تغییر جو شاید چند دهه طول بکشد تا به هدف نهایی اعلامی خود که تشکیل کشور مستقل فلسطین است، برسد. در این میان کشورهای اروپایی می توانند نقش مهمی برای فشار بر امریکا بازی کنند، پس از پایان این جنگ آنها می توانند به ترتیب کشور مستقل فلسطین را به رسمیت بشناسند؛ اقدامی که در این مرحله صرفا نمادین خواهد بود چرا که تا زمانی که این مسئله در شورای امنیت به رای گذاشته نشده و همه اعضای شورا حداقل کشورهای دارای حق وتو آن را تایید نکنند، این امر امکان پذیر نیست. به نظر نمی رسد که آمریکا در آینده نزدیک آمادگی چنین اقدامی را در شورای امنیت به عنوان کشور دارای حق وتو داشته باشد.

راه دیپلماتیک و سریع در آینده نزدیک  و حتی آینده دور برای حل مسئله فلسطین نخواهیم داشت. تنها راهی را که من تصور می کنم این است که توازن قدرت در منطقه شکل بگیرد و از طریق قدرت این مسئله حل شود. قدرت ضرورتا به معنای جنگ فراگیر نیست بلکه به این معنا است که امریکا و اسرائیل درک کنند که بهای عدم توجه به حقوق بین الملل و به رسمیت شناختن مرزهای 1967 و در نهایت قطعنامه های سازمان ملل آنقدر سنگین است که امکان ادامه دادن روند فعلی  وجود ندارد.

توازن قدرت مدنظر شما چگونه شکل می گیرد؟

این توازن قدرت به شکل های مختلف قابل اکتساب است. تضعیف شدن بیشتر آمریکا در منطقه که تا حدودی شاهد آن هستیم. قدرت های منطقه ای مانند ایران و ترکیه و عربستان سعودی بتوانند حضور و قدرت های نظامی اقتصادی سیاسی بالایی پیدا کنند و از این مسیر فشارهایی را وارد کنند تا اسرائیل امکان ادامه زیرپا گذاشتن حقوق بین الملل را  نداشته باشد.

البته به نظر نمی رسد که با وضعیتی که در داخل اسرائیل بخصوص پس از 7 اکتبر شاهد آن هستیم پیشبرد پروژه دو دولتی برای هر نخست وزیری در این رژیم هم آسان باشد؟

بله، در اسرائیل، چالش های بسیاری وجود دارد که امکان اینکه این مسئله از طریق تل آویو هم حل شود را بسیار مشکل ساز می کند. نخست از همه گروه های ائتلافی دولت های اسرائیلی هستند که معمولا ما هیچ حزبی را نداریم که بتواند به طور کاملا غالب و با اکثریت بالا حکومت را به دست بگیرد تا بتواند چنین تصمیمی مبنی بر راه حل دو دولتی را بگیرد و اجرایی کند. همیشه ما گروه های متوسط تندرو داریم که می توانند با خروج از دولت ائتلافی این گونه تصمیم ها را به حالت تعلیق درآورند. در حال حاضر افکار عمومی اسرائیل به شدت تندرو شده و بعید است که در آینده دور گروه های چپ گرای لیبرال تر اسرائیلی سر کار بیایند و به همین خاطر از نظر ساختاری امکان تشکیل حکومتی اسرائیلی که بخواهد و بتواند این تصمیم را اجرایی کند، نخواهد بود.

نکته دوم این است که در حال حاضر حدود 700 هزار شهرک نشین اسرائیلی در شهرک های غیرقانونی اسرائیل در اراضی اشغالی داریم که حدود ده درصد از جمعیت اسرائیل را شکل می دهند. بسیاری از این شهرک نشین ها جدا از جمعیت بالا، آدم های بسیار پرنفوذ سیاسی، نظامی و دینی در اسرائیل هستند که احتمالا به هیچ وجه با شکل گیری چنین روندی که منجر به برچیده شدن شهرک های اسرائیلی براساس مرزهای 1967 شود، موافقت نخواهند کرد. مسئله دیگر این است که اسرائیل تنها به اصطلاح کشوری در دنیا است که مرزهای خود را تعریف نکرده است و مرزهای آن باز است و آنها می توانند براساس قدرت خود این مرزها را ترسیم کرده و به دیگران تحمیل کنند. مشکل بیت المقدس و پایتختی اسرائیلی و فلسطینی هم یک مشکل دیگر است که حتی در بیت المقدس که براساس قطعنامه سازمان ملل اسرائیل حق نداشته جمعیت را در آنجا تکثیر کند اما این جمعیت چند برابر شده است.

اسرائیل هم این حساب و کتاب را می کند که در صورتی که فلسطین مستقل در مرزهای آن تشکیل شود سیل مهاجرت فلسطینی هایی که در 75 سال اخیر مهاجرت کرده بودند برای بازگشت به فلسطین آغاز خواهد شد و منطقه فلسطین می تواند توازن دموگرافیک را هم تغییر دهد. این بازگشت می تواند از دید تل آویو تهدیدی برای آن باشد.

  مطالبه عربستان سعودی را تا چه اندازه عملیاتی می دانید؟ با توجه به اینکه نتانیاهو مرتبا از مخالفت با ایده تشکیل کشور مستقل فلسطین سخن می گوید و موانع میدانی هم در این مسیر کم نیستند؟

عربستان در این پرونده بی نهایت هوشمندانه عمل می کند. آنها شرط هایی را گذاشتند که می دانند فشار زیادی بر آمریکا و اسرائیل وارد می کند. این دو در آینده احتمالا باید امتیازهای بیشتری به عربستان بدهند تا بتوانند رضایت این کشور را برای عادی سازی رابطه بگیرند. همزمان عربستان همه طرف ها را راضی نگاه می دارد. از طرفی خود را به عنوان رهبر جهان اسلام نشان می دهد؛ کشوری که به دنبال استقلال فلسطین است و از طرفی هم با غرب فضا را برای معامله حفظ می کند. به نظر من با در نظر گرفتن اینکه آمریکا و اسرائیل در آینده نزدیک امکان به رسمیت شناختن فلسطین را نداشته و ندارند، البته این احتمال وجود دارد که آمریکا در بهترین حالت فلسطین را به شکل غیر رسمی به رسمیت بشناسد اما اجازه ندهد که در سازمان ملل به رای گیری گذاشته شود، این امکان وجود دارد که امریکا فشار بر اسرائیل را در آینده افزایش دهد، اروپا هم می تواند نقش مهمی داشته باشد اما در نهایت از لحاظ دیپلماتیک این عربستان است که برنده بازی ها خواهد بود.

ما پس از هفت اکتبر نام یک بازیگر غیردولتی به نام انصارلله را بسیار می شنویم که امریکا را وادار به واکنش نظامی کرده است. در کنار آن گروه های مقاومت در عراق و سوریه هم عملیات هایی را علیه پایگاه های آمریکایی انجام دادند. آیا در خاورمیانه جدید همه بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای باید با قدرت بازیگران غیردولتی کنار بیایند؟

به نظر من یکی از خصوصیات خاورمیانه جدید ایجاد گروه های غیر حکومتی و دولتی است که بسیار پر قدرت هستند. این گروه ها نه فقط در سطح محلی بلکه حتی در سطح منطقه ای و بین المللی نقش بازی می کنند. سردرگمی امریکا در جوابگویی به رویدادهای منطقه را در حمله آمریکا و انگلیس به حوثی ها در چند هفته اخیر می بینیم . آنها با این حمله حوثی ها را به عنوان یک قدرت منطقه ای به رسمیت می شناسند و این دقیقا چیزی است که حوثی ها می خواستند. آنها می خواستند که مشروعیت و محبوبیت در سطح منطقه ای ایجاد کنند و به عنوان بازیگر منطقه ای که امریکا و انگلیس به انها حمله می کنند، به رسمیت شناخته شوند.

پرتاب هر یک موشک به سمت یمن هزینه هنگفتی برای امریکا دارد که باید درباره سودمندی ان هم سوال کرد. عربستان 7 سال یمن  را با پیشرفته ترین سلاح های آمریکایی و اطلاعاتی که آمریکا در اختیار این کشور قرار می داد ، بمباران کرد اما نتیجه نداد. پس اینگونه حرکات نمادین حمله به پایگاه های مختلف ضرورتا نتیجه ای برای امریکا نخواهد داشت و حتی در نتیجه آن گروه های منطقه ای به بخشی  از تغییر بالانس قدرت در منطقه تبدیل خواهند شد که در نهایت منجر به این شود که امریکا و اسرائیل امتیازاتی بدهند که در حالت عادی هیچ گاه حاضر نبودند این کار را انجام بدهند.

یکی از بحران ها در پرونده فلسطین عدم انسجام و اتحاد داخلی بوده است. امروز نیز اسرائیل و امریکا به دنبال حذف حماس از غزه هستند؛ ایده ای که شاید به مذاق برخی کشورهای عربی هم تلخ نیاید. این گره فلسطینی چگونه قابل گشوده شدن است؟

واقعیت این است که یکی از بزرگ ترین دغدغه های غرب و اسرائیل این بوده که انتخابات در کرانه باختری برگزار شود و گروه های نزدیک به حماس دوباره در این انتخابات پیروز شوند. بعید نیست که اگر انتخاباتی هم در آینده نزدیک برگزار شود این کابوس آنها محقق نشود. شاید محبوبیت حماس در کرانه باختری آنقدر افزایش پیدا کند که این مسئله به شکل دموکراتیک حل شود و این می تواند ضربه بزرگی به اسرائیل و آمریکا و غرب باشد. از سوی دیگر تشکیلات خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس هم از محبوبیت آنچنانی برخوردار نیست.

اینکه کشورهایی در منطقه به دنبال پایان حماس باشند عجیب نیست . کشورهای منطقه از اتفاقی که پس از 7 اکتبر رخ داد سود می برند. هیچکس تا به حال جز اسرائیل و مردم غزه و آمریکا بهای هفت اکتبر را  نپرداخته است. پس از حمله به عراق با دلایل واهی و خروج فاجعه آمیز از افغانستان و شکست در سوریه برای از بین بردن حکومت بشار اسد،  مشروعیت آمریکا در منطقه و سطح بین المللی ضربه خورده بود. با  اتفاقاتی که پس از حمله زمینی اسرائیل به غزه رخ داد مشروعیت و ادعای حمایت از حقوق بشر امریکا نیز به شدت زیر سوال رفته است.

امریکا امکان وارد شدن به جنگ های دیگری در منطقه و یا گسترده تر کردن این جنگ را ندارد. تنها بازیگری که در منطقه به دنبال گسترش این جنگ و به خصوص به دنبال رویارویی مستقیم امریکا با ایران است، اسرائیل است که مطمئنا هم تهران و هم واشنگتن دنبال آن نیستند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
37 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

کلمات کلیدی جنگ غزه 2023
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.