فلسطینیها به خوبی از تاریخ دردناک خود میدانند، دقیقا در لحظاتی که رهبری سیاسی معتبری ندارند وقایع بدی برای آنها رخ میدهد و رهبری منعطف و ناکارآمد فلسطین بدون شک در خدمت منافع کوتاه مدت اسرائیل عمل میکند.
به گزارش جماران؛ بعید است که رقبای حماس در تشکیلات خودگردان بتوانند به سادگی وارد غزه شوند و کنترل این قلمرو را در دست بگیرند. علیرغم ترجیحات ایالات متحده و دیگر قدرتهای غربی، بعید به نظر میرسد که تشکیلات خودگردان به این زودیها به غزه بازگردد. حداقل نه به شکلی که در حال حاضر در کرانه باختری حضور دارد.
هیچ رهبر فلسطینی نمیخواهد که غزه را در برابر تانکهای اسرائیلی تا به دندان مسلح، به فردی به شدت ضعیف و نامحبوب مانند محمود عباس بسپارد. حتی محمود عباس نیز گفته است: «تشکیلات خودگردان به غزه باز نمیگردد مگر اینکه راه روشنی برای تشکیل کشور فلسطین ایجاد شود.» اما به نظر میرسد این بیشتر یک بهانه باشد چراکه تشکیلات خودگردان یک بار توسط حماس و مردم غزه از این شهر بیرون رانده شده و در صورت ورود مجدد به این منطقه بی شک به چشم یک گزینه تحمیلی از سوی نیروهای خارجی دیده میشود.
با توجه به دولت راست افراطی اسرائیل که برخی از آنها از الحاق کامل سرزمینهای فلسطینی حمایت میکند و سابقه دولت بایدن در خاورمیانه، از جمله بیمیلی برای اعمال فشار بر اسرائیل، این امر بسیار غیرممکن است. علاوه بر این، تشکیلات خودگردان به سختی میتواند مناطق محدود تحت اختیار خود را کنترل کند و در وضعیت یک فروپاشی آهسته قرار دارد و محمود عباس هیچ تمایلی برای به ارث بردن مشکلات عظیم انسانی و امنیتی ناشی از تخریب غزه توسط رژیم اسرائیل ندارد. این احساس به احتمال زیاد متقابل است، زیرا فلسطینیان در غزه بعید است که مشتاق پذیرش بوروکراسی فاسد محمود عباس باشند.
بسیاری در داخل و خارج از فلسطین، انتظار یک انتخابات جدید که از سال 2006 تا امروز برگزار نشده را دارند و آن را جزء ضروری نظم پس از جنگ و بازسازی نهایی غزه میدانند. اما شانس برگزاری انتخابات بسیار کم است. حمله اسرائیل به غزه باعث ویرانی و جابجایی گسترده انسانی شده است، شرایطی که احتمالا برای مدتی ادامه خواهد داشت. این شرایط به سادگی اجازه برگزاری انتخابات را نمیدهد. با این حال، راههایی برای غلبه بر این معمای اساسی وجود دارد، اما این روشها مستلزم تفکر هشیارانه و فروتنی از سوی همه طرفها است.
اول و مهمتر از همه، مقامات اسرائیلی و ایالات متحده باید خود را با این واقعیت آشتی دهند که حماس، به هر شکلی، به عنوان نیرویی در سیاست فلسطین باقی خواهد ماند. علاوه بر این، آنها باید این ایده را کنار بگذارند که میتوانند سیاست فلسطین را مطابق با نیازهای سیاسی اسرائیل یا ایالات متحده مهندسی مجدد کنند.
تشکیلات خودگردان در اصل توسط توافقنامه «اسلو» به عنوان یک نهاد حاکم موقت برای نظارت بر امور فلسطینیان در کرانه باختری و غزه اشغالی تأسیس شد و بسیاری از فلسطینیها از قبل میدانند که سازمان آزادیبخش فلسطین قرار است آدرس رسمی جنبش ملی فلسطین باشد که نماینده فلسطینیها در همه جا است.
اما در این روند، ساف نابود شد و منابع نهادی و انسانی آن به طور مؤثر در تشکیلات خودگردان در انتظار تشکیل یک کشور فلسطینی قرار گرفتند. آن وضعیت هرگز به نتیجه نرسید. برخلاف اکثر نظامهای سیاسی دیگر، که در آن وظایف حکومت و رهبری سیاسی عموما توسط گروه حاکم و دولت انجام میشود، واقعیتهای اشغالگری اسرائیل و ترتیبات ایجاد شده توسط توافقهای اسلو شرایطی را ایجاد نمود تا کسانی که بر فلسطینیان حکومت میکنند لزوما با کسانی که در آن حکومت میکنند یکسان نباشند.
در این تمایز یک فرصت نهفته است. همزمان با تثبیت و بازسازی غزه توسط یک دولت تکنوکرات فلسطینی، ساف باید به گونهای تکامل یابد که بتواند رهبری سیاسی معتبر فلسطینی را ارائه دهد و از مشروعیت و حمایت مردم فلسطین برخوردار شود. باید گسترش یابد اما بدون شک بدون چتر حمایتی حماس، سازمان آزادی بخش نیز در گذر زمان مشروعیت خود را از دست میدهد. این فرمول در توافقنامههای فلسطینیان از سال 2011 مشخص شد، اما با بی میلی محمود عباس برای تقسیم قدرت و همچنین مخالفت آمریکا و اسرائیل در پذیرش نقش سیاسی حماس، هرگز اجرا نشد.
ایده عادیسازی حضور حماس در سازمان آزادیبخش فلسطین بدون شک باعث خشم اسرائیل، کنگره آمریکا و جاهای دیگر میشود. اما گنجاندن حماس در ارگانهای حکومتی ساف مانند کمیته اجرایی و پارلمان آن و شورای ملی فلسطین که مدتها منفعل بوده است، به تعدیل خصومت میان فلسطینیها و همگرایی بیشتر منتهی میشود.
در واقع، یک رهبری مؤثر فلسطینی باید بتواند مستقل از اسرائیل و ایالات متحده که نفوذ اجباری آنها در سه دهه گذشته مشروعیت رهبران فلسطینی (به ویژه محمود عباس) را در نظر مردمشان از بین برده است، مطابق با نیازها و اولویتهای ملی فلسطین عمل کند.
فلسطینیها به خوبی از تاریخ دردناک خود خبر دارند، دقیقا در لحظاتی که رهبری سیاسی معتبری ندارند وقایع بدی برای آنها رخ میدهد و رهبری منعطف و ناکارآمد فلسطین بدون شک در خدمت منافع کوتاه مدت اسرائیل عمل میکند.
در نهایت، تصور روند بازسازی یا تثبیت غزه بدون یک رهبری معتبر، مشروع و متحد فلسطینی که در ذهنیت مردم فلسطین نماینده آنها باشد نه سیاستهای منطقهای آمریکا و اسرائیل، غیرممکن است. برای تحقق این امر، ایالات متحده و اسرائیل باید این تصورات خطرناک را کنار بگذارند که میتوانند سیاست فلسطین را مهندسی کنند تا نیازهای سیاسی یا ایدئولوژیک خود را برآورده سازند یا اینکه میتوانند با یک مجموعه از فلسطینیها صلح برقرار کنند و همزمان با مجموعه دیگری از آنها جنگ را آغاز کند که دومی بیشتر به میل اسرائیل است.
اما گزینههای دیگر مانند اصرار بر نابودی حماس، تلاش برای کشاندن تشکیلات خودگردان ناکارآمد به غزه، یا تحمیل انتخابات در شرایط بحرانی، بدون شک نتیجهای کاملا معکوس در بر دارد.