پایگاه خبری جماران: سفر محمد شیاع السودانی، نخستوزیر عراق به تهران سفر بسیار مهمی در تحولات منطقهای در نظر گرفته میشود، اما این سفر به دلیل اظهارنظر وزیر امور خارجه ایران پیرامون پیامهای ارسالی از سوی آمریکا و تکذیب آمریکا با حاشیههایی همراه شد.
در گفتوگو با محمدصالح صدقیان، کارشناس مسائل عراق به بررسی دلایل و اهداف این سفر پرداختهایم. صدقیان معتقد است عراق کشور کوچکی نیست و تمایل دارد از نظر دیپلماتیک نقش موثری ایفا کند.
این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
آقای سودانی در فاصله کوتاهی از دیدار با آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا به تهران آمد و با مقامهای ایرانی دیدار کرد. هدف از این سفر از پیشبرنامهریزی شده چه بود؟
به باور من سه دلیل برای سفر نخستوزیر عراق به تهران وجود دارد. یکی مسأله فلسطین و اهمیت هماهنگی موثر کشورهای منطقه و به ویژه کشورهایی نظیر عراق، لبنان، سوریه و یمن که گروههای محور مقاومت در آنجا حضور دارند. عراق از جمله کشورهایی است که گروههای محور مقاومت در آنجا حضور و فعالیت گسترده دارند و طبعا سیاستهای دولت عراق هم از این مسأله متأثر میشود.
مسأله دوم، سفر آقای بلینکن به بغداد است. شنیدهها و اظهارنظر مقامهای ایرانی نشان میدهد آمریکاییها پیامی برای ایران و کشورهای محور مقاومت داشتهاند، اما دولت آمریکا این مسأله را تأیید نمیکند. سفر آقای سودانی میتواند تا حدی به این مسأله مربوط باشد، اما اظهارنظر قطعی در این خصوص هنوز ممکن نیست.
با این وجود واقعیت این است که موضوعات مورد بحث میان آقای سودانی و آقای بلینکن موضوعاتی هستند که عراق قطعا تمایل دارد پیرامون آنها با ایران نیز بحث و گفتوگو داشته باشد. در عراق دو طیف که بخشی از محور مقاومت شناخته میشوند حضور دارند؛ حشد الشعبی که بر اساس قانون بخشی از نیروهای مسلح عراق به حساب میآید و دیگری گروههایی مانند نجبا یا کتائب حزبالله که عملیاتهایی علیه نیروهای آمریکایی انجام میدهند. آمریکاییها خشم زیادی از این عملیاتها دارند و سفیر ایالات متحده در عراق نیز در توییتر به شدت به این مسأله اعتراض کرده بود. او نوشته بود که بر ضرورت جلوگیری از گسترش جنگ در منطقه تأکید کرده و به نخستوزیر عراق گفته که باید کسانی که علیه آمریکاییها در عراق اقدام میکنند مسئول شناخته شوند.
مسأله سوم، نقشی است که عراق میخواهد در منطقه بازی کند. عراق کشور کوچکی نیست و تمایل دارد از نظر دیپلماتیک نقش موثری ایفا کند. در سفر آقای بلینکن به اردن، وزیر خارجه آمریکا نشست مشترکی با وزرای خارجه اردن، مصر، قطر و امارات داشت و عراق در این نشست حاضر نبود. عراق میخواهد نقش فعال تری داشته باشد و سفر به ایران و بعد عمان را هم میتوان در همین راستا دید.
دولت عراق مواضع قابل توجهی علیه اشغالگری و جنایتهای اسرائیل در فلسطین اتخاذ کرده اما برخی ناظران از نگرانی بغداد درباره افزایش تنشها در داخل عراق میگویند. این موضوع چقدر مبتنی بر واقعیت است؟
الان قدرت حاکم در عراق اطار تنسیقی است. اطار تنسیقی متشکل از گروههایی است که بیشتر آنها نزدیک به محور مقاومت هستند و این اطار تنسیقی بوده که آقای سودانی را برای نخستوزیری انتخاب کرده است. سودانی نمیتواند مواضعی دور از مواضع اطار تنسیقی اتخاذ کند. از همین رو باید همین انتظار را از سودانی داشت که مواضعی ضداسرائیلی اتخاذ کند.
چرا کشورهای اسلامی نتوانستهاند اقدام هماهنگ و مشترکی را در حوزه سیاسی علیه اسرائیل انجام دهند؟
در کشورهای اسلامی دو جریان متفاوت وجود دارد. یک جریانی که در خیابانها و در میان مردم دیده میشود و دیگری مواضع و رفتارهایی که نظامهای سیاسی اتخاذ میکنند. وقتی به جنبه مردمی ماجرا نگاه میکنید، بخش اعظمی از مردم گرایش ضداسرائیلی دارند و خواستار حمایت از فلسطین هستند اما ساختارهای سیاسی به گونهای است که این خواست مردم چندان تأثیرگذار نیست. همانطور که اشاره کردید نظامهای سیاسی منطقه تا الان عکسالعمل متناسبی در مقابل آنچه در غزه رخ میدهد و کشتار بیرحمانه غیرنظامیان نداشتهاند. حتی کشورهای عربی و اسلامی در انتقال یک موضع قوی سیاسی به آمریکا و اسرائیل هم ناکام بودهاند. برخی از آنها نمیخواهند آمریکا از دستشان ناراحت باشد. باید حساب مردم را از دولتها جدا کرد. اعراب میتوانستند از طریق مجامع بینالمللی مثل سازمان ملل متحد یا ساختارهای چندجانبه مثل سازمان همکاری اسلامی واکنش جدیتری به مسأله غزه داشته باشند.
برخی رسانهها در هفتههای اخیر از احتمال آغاز مجدد مذاکرات عادیسازی میان عربستان و اسرائیل پس از پایان جنگ خبر دادهاند. آیا واقعا پس از وقایعی که رخ داد امکان پیگیری این روند وجود دارد؟
در منطقه ما دو برنامه با سرعت زیاد پیش برده میشد که با آنچه در هفت اکتبر و به تبع آن رخ داد، به عقیده من تا حد زیادی از سرعتش کاسته شد. اول عادیسازی روابط میان عربستان سعودی و اسرائیل و دیگری کریدوری که هند را از طریق امارات و عربستان و اردن به اسرائیل متصل میکرد. برخی معتقدند عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان پس از پایان جنگ محتمل است، اما من فکر میکنم این روند دیگر نمیتواند به سرعت سابق پیش برود و از سرعت آن به طور قابل توجهی کاسته شده است.