پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

پیام شورش واگنر برای جهان چه بود؟

درسی که جهان از شورش واگنر فرا گرفت

این شورش که ریشه‌های آن به عملکرد ضعیف ارتش روسیه و زمین‌گیر شدن آن در خاک اوکراین باز می‌گردد، باعث ایجاد عدم اطمینان و اضطراب در ساختار سیستم سیاسی روسیه شده است.

به گزارش جماران؛ شورش نیروهای گروه واگنر به رهبری پریگوژین در 23 تا 24 ژوئن، یک لحظه بحرانی در صحنه سیاست روسیه بود. جزئیات جدید این واقعه همچنان در حال آشکار شدن است و پس لرزه‌های آن چشم انداز سیاسی روسیه و بلاروس را در آینده شکل می‌دهد. سناریوهای متفاوتی در باب این واقعه مطرح می‌شود اما تحلیل‌گران و ناظران بین‌المللی چند درس مهم از این اتفاق را فرا گرفته‌اند.

اول، این یک بحران تمام عیار برای جایگاه ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین بود. در حالی که پریگوژین آشکارا خواستار سرنگونی پوتین نشد، منطق لفاظی‌ها و مطالبات فزاینده او، انتقاد شدید او از توجیه مدل تهاجم ارتش این کشور به اوکراین و سیستمی که آن جنگ را راه اندازی کرده بود، بسیج جنگجویان واگنر به همراه سلاح‌های سنگین به سمت مسکو یک تهدید مستقیم برای رژیم مستقر در کرملین بود. آماده‌سازی وحشت‌زده کرملین برای دفاع از مسکو، ترس تاریخی دولت‌مردان این کشور را نشان داد. مسکو به خوبی واقف است که در صورت گذشتن یک نیروی مهاجم از مرزهای غربی این کشور، حرکت به سمت مرکز سیستم سیاسی آن با توجه به موقعیت جغرافیایی و هموار بودن سرزمین، بسیار آسان است. هر لحظه ممکن بود که خشم و جاه‌طلبی پریگوژین و همدردی گسترده‌تری که او در سایر ساختارهای امنیتی پرورش داده بود، از کنترل خارج شود.

دوم، این وقایع درک نادرست پوتین از واقعیت‌های داخلی روسیه را نشان می‌دهد. بحران کاملا ساخته او بود. پریگوژین مخلوق پوتین است و ظهور او کاملا وابسته به حمایت پوتین بوده است. همانطور که پوتین اکنون اعتراف می‌کند، واگنر به شدت توسط دولت تامین مالی می‌شد (بر خلاف گفته‌های روسیه در سطح بین‌الملل که واگنر را یک نیروی خصوصی نشان می‌داد)، ناکامی او در درک تهدیدی که برای خود خلق کرده بود، انزوای وی و وابستگی بیشتر جایگاهش به نیروهای نظامی به ویژه ارتش را نمایان کرد و سوالی که مطرح می‌شود این است که او نمی‌داند تبعات بعدی جنگ اوکراین در سیاست داخلی روسیه و آینده حیات سیاسی او چه خواهد بود.

سوم، این بحران منطق اصلی حکومت پوتین را تضعیف کرد. ایجاد ثبات و امنیت برای روسیه پس از هرج و مرج پس از فروپاشی شوروی در دهه 1990، پیام اصلی او از ابتدای دوران ریاست جمهوری وی بود و نیاز به ایجاد یک «عمودِ قدرت» از اقتدار یکپارچه و «فوق متمرکز» را در ساختار سیاسی روسیه بیشتر نشان می‌دهد. با کشته شدن حداقل 13 نظامی خدمه یک هواپیما توسط آتش نیروهای واگنر در این شورش حتی در شرایطی که روسیه با یک ضد حمله از سوی اوکراین مواجه است، بحران‌های پشت پرده سیاست داخلی روسیه را بیش از پیش نمایان ساخت.

چهارم، این واقعه شکنندگی دولت روسیه را آشکار کرد. نیروهای واگنر تقریبا بدون هیچ مانعی به سمت مسکو حرکت کردند و با تصمیم خود در 200 کیلومتری مسکو اردو زدند. برخی ابراز نگرانی کردند، برخی بی سر و صدا تماشا کردند تا ببینند این وقایع چگونه رخ می‌دهد و برخی دیگر از الیگارش‌ها از روسیه گریختند که پارلمان آن اکنون به دنبال مجازات آنان است. خود پوتین نیز با استناد به وقایع بعد از انقلاب بلشویکی 1917، علنا درباره فروپاشی دولت و بی‌نظمی توده‌ای هشدار داد.

پنجم، نیاز پوتین به میانجی‌گری توسط یک رهبر خارجی (لوکاشنکو) کسی که خود مدت‌ها به دنبال تابعیت روسیه است برای جلوگیری از درگیری‌های مسلحانه در مقیاس بزرگ، ضعف روسیه را بیشتر آشکار می‌کند. هنوز مشخص نیست که آیا اگر لوکاشنکو؛ حاکم بلاروس، به جای اینکه برای پوتین مفید باشد، مستقل عمل می‌کرد چه رخ می‌داد، اما او نقشی فعال و شاید ضروری در خنثی کردن بحران واگنر ایفا کرد. لوکاشنکو روشن کرد که کمک برای جلوگیری از فروپاشی قدرت مرکزی در روسیه به نفع او بوده است. اما کرملین همچنان به او نیاز داشت. با انجام این کار، او کمکی را که پوتین در سال 2020 در مقابله با قیام مردمی مسالمت آمیز بلاروس به او ارائه داد، جبران کرد.

سرانجام، شکست‌های روسیه در جنگ علیه اوکراین مدت‌ها است که فشارهای فزاینده‌ای را در داخل کشور تحمیل کرده است. حتی اگر سال‌ها از پایان جنگ و حمله روسیه علیه اوکراین سپری شود، تبعات و پیامدهای آن همراه حکومت و جامعه روسیه خواهد ماند. همان گونه که هنوز روسیه در حال دست و پنجه نرم کردن با پیامدهای فروپاشی شوروی است.

این شورش که ریشه‌های آن به عملکرد ضعیف ارتش روسیه و زمین‌گیر شدن آن در خاک اوکراین باز می‌گردد، باعث ایجاد عدم اطمینان و اضطراب در ساختار سیستم سیاسی روسیه شده است. مثل همیشه در رژیم‌های به شدت اقتدارگرا، احتمال تغییر از درون خیلی بیشتر است تا از جانب نیروهای اجتماعی. در حالی که پوتین اکنون با هیچ تهدیدی روبرو نیست، واگنر به طور منحصر به فردی از منابع خوبی برخوردار بود و در میان به اصطلاح «شرکت های نظامی خصوصی» تثبیت شده است و به همین دلیل است که تحقیقات کرملین در مورد همدستی گسترده‌تر با شورش پریگوژین اهمیت دارد. نفرت بی دریغ پوتین از کسانی که او آنها را «خائن» می‌داند، به خوبی شناخته شد. نتیجه این است که هرکسی که آماده حمایت از پریگوژین بود، خطرات را می‌دانست و آماده بود بدون توجه به آینده خود را به خطر اندازد.

پوتین اکنون ضعیف‌تر و منزوی‌تر است و در آینده نخبگان اطراف او متفرق‌تر و نگران‌تر خواهند شد و سیستمی که او ساخته است قرار نیست تا ابد پایدار بماند. پوتین انتظار پیروزی سریع در اوکراین داشت، نه یک درگیری طولانی و پرهزینه و در حالی که او مجبور به تطبیق دادن روسیه با شرایط غیر قابل پیش بینی است، بعید نیست که نیروهایی که آزاد کرده است، زمانی باز گردند تا او را از میان بردارند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.