بر اساس استراتژی کانادا، غرب دیگر نباید زمان و انرژی خود را صرف کند کردن روند ژئوپلیتیکی که پس از جنگ سرد آغاز شد، کند. در عوض، باید شروع به قطع رابطه با حکومت‌های خودکامه کند و بیشتر بر تشکیل گروه‌های همفکر کوچک‌تری مانند G7 متمرکز شود.

به گزارش جماران، مارک لئونارد، مدیر شورای روابط خارجی اروپا و نویسنده کتاب «عصر بی صلح» درتازه ترین یادداشت در پراجکت سیندیکیت به بررسی رابطه متزلزل چین و اروپا پرداخته و می نویسد:

ماه گذشته، کانادا به طور ناگهانی اعلام کرد که تمام روابط خود را با بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا، یک نهاد اقتصادی وام دهنده چندجانبه ایجاد شده توسط چین به عنوان جایگزینی برای بانک جهانی، مسدود می کند. به گفته کریستیا فریلند، وزیر دارایی کانادا، این تصمیم در پاسخ به ادعاهایی مبنی بر اینکه اعضای این بانک از مقامات ارشد حزب کمونیست چین هستند که بیش از کار اقتصادی به فعالیت های جاسوسی در سرتاسر جهان مشغولند، اتخاد شد.

سپس، تنها چند روز بعد، وزیر امور خارجه مجارستان اعلام کرد که شرکت چینی Huayou Cobalt اولین کارخانه اروپایی خود را در مجارستان و در یک دهکده کوچک جایی که مواد اولیه برای باتری های وسایل نقلیه الکتریکی تولید خواهد کرد، مستقر می کند.

در مقابل پس‌زمینه رقابت آمریکا و چین، به راحتی می‌توان این دو تحول فوق الذکر را بی‌اهمیت دانست. اما تمایلات کانادا و مجارستان به این داستان بزرگ ژئوپلیتیک بسیار مرتبط است. در حالی که طبیعتا تصمیم گیری در واشنگتن و پکن مهم است اما این شرط بندی های استراتژیک توسط کشورهای کوچکتر، نگاه های به همان اندازه مهمی را در مورد آینده جهانی شدن ارائه می دهد.

کانادا و مجارستان جزو کشورهای کم جمعیت ناتو هستند اما با ایجاد تغییر اساسی در چشم انداز استراتژیک خود، هر دو کشور به طور غیرمنتظره ای شروع به توسعه و متنوع سازی تجارت خود کرده اند.

پنج سال پیش، مجارستان فرزند ناسیونالیسم بود و کانادا الگوی جهانی شدن تجارت آزاد. اما اکنون، نخست وزیر مجارستان و معاون او که در حقیقت دست راست او هم محسوب می شود ، روی استراتژی اتصال اقتصادی شرط بندی می کنند اما این نکته را هم باید در نظر داشت که کانادا همین امروز هم در در جهت مخالف مجارستان در این زمینه حرکت می کند.

مقام های دولت مجارستان در مواجهه با بحث‌های حمایت‌گرایی، جداسازی و مفهوم «گردش دوگانه» خودکفا از نظر اقتصادی چین، معتقد است که «اگر نظم بین‌المللی متلاشی‌شده و بلوک‌محور دوران جنگ سرد احیا شود، روابط و وضعیت تجاری بین‌المللی مجارستان را تهدید خواهد کرد.» برای کشوری که مدل اقتصادی آن بر تجارت با آلمان و چین و نفت و گاز روسیه متکی است، متلاشی شدن نظم موجود خبر خوبی نیست لذا نخست وزیر مجارستان استراتژی تعامل همزمان با چین و ایالات متحده را برگزیده و نه انتخاب یکی بر دیگری.

از سوی دیگر، کانادا که پرچمدار چندجانبه گرایی و نظم بین المللی لیبرال بود  اکنون به نظر می رسد که ایده نظم جهانی گرا را کنار گذاشته و به نفع نظمی است که دولت هایی را که برانگیخته از ارزش هایی هستند که با  از ارزش های کانادا در تضاد هستد، از اتاوا دور می کند.

مهم ترین نماینده این استراتژی در دولت جاستین ترودو ، کریستیا فریلند روزنامه نگاری کانادایی است که به معاون نخست وزیر و وزیر دارایی در دولت او تبدیل شد. در حالی که جانت ال. یلن، وزیر خزانه داری ایالات متحده، اصطلاح «جذب دوست» را برای توصیف امتیاز روابط تجاری با کشورهایی که ارزش های مشابهی دارند، ابداع کرد، فریلند این مفهوم را بسیار فراتر برده و نه تنها از روابط اقتصادی عمیق تر با کشورهای همفکر حمایت می کند، بلکه روابط اجتماعی و سیاسی نزدیکتر را نیز فقط با این رویکرد توصیه و تبلیغ می کند.

بر اساس «دکترین فریلند»، غرب دیگر نباید زمان و انرژی خود را صرف کند کردن روند ژئوپلیتیکی که پس از جنگ سرد آغاز شد، کند. در عوض، باید شروع به قطع رابطه با حکومت‌های خودکامه کند و بیشتر بر تشکیل گروه‌های همفکر کوچک‌تری مانند G7 متمرکز شود.

مجارستان و کانادا هم اکنون اجرای برنامه های جدید خود را آغاز کرده اند. علاوه بر تایید کارخانه Huayou، مجارستان طرح شرکت چینی CATL را برای ساخت بزرگترین کارخانه باتری در اروپا نیز روشن کرده است. با انجام این کار، این کشور روی آینده روابط اقتصادی چین با اتحادیه اروپا شرط بندی می کند. البته کانادا و مجارستان تأثیر بسیار کمی بر شکل نظم جهانی دارند. اما وقتی نوبت به واکنش به تغییرات ساختاری در حال انجام می‌رسد، آن‌ها به دیگر کشورهای کوچک‌تر و متوسط دو مدل کاملاً متفاوت را ارائه می کنند و اینکه کدام یکی از این دو مدل در چشم سایر کشورها جذاب باشد می تواند پیامدهای گسترده تری داشته باشد.

یکی از بزرگ‌ترین علامت‌های سوال بقیه کشورهای اتحادیه اروپا با جمعیتی نزدیک به 500 میلیون نفر و مجموع تولید ناخالص داخلی 16 تریلیون دلاری را در بر می گیرد.  آلمان، به‌ویژه، باید انتخاب‌های راهبردی انجام دهد که به ناچار بقیه بلوک را نیز همراه خود خواهد کشید. امید زیادی وجود داشت که استراتژی مورد انتظار آلمان برای چین- که در اوایل ماه جاری منتشر شد- سرنخ هایی را در مورد اینکه آیا این کشور در مسیر کانادا یا مجارستان قرار دارد ارائه دهد. با این حال، روند چند ماهه تهیه پیش‌نویس به سندی ختم شد که سعی می‌کند از هر دو جهت هم دستور زبان کانادا و هم منطق مجارستان را در بر گرفته باشد.

استراتژی آلمان با این اعتراف روشن آغاز می شود که "چین تغییر کرده است" و "ریسک زدایی فوری لازم است". با این حال، از جدایی یا قهر کامل اقتصادی با چین فاصله گرفته و  این تصمیم را به شرکت‌های آلمانی – با منافع اقتصادی عمیق خود در چین – واگذار می‌کند تا درباره ریسک تجارت با چین تصمیم گیری کنند.

این رویکرد انحراف از پیش‌نویس قبلی این استراتژی است که از کسب‌وکارهای آلمانی می‌خواست تجارت مرتبط با چین [خود] را مشخص و خلاصه کنند.  با توجه به اینکه تنها چهار شرکت آلمانی - مرسدس بنز، بی‌ام‌و، فولکس واگن و BASF  ، 34 درصد از کل سرمایه‌گذاری اروپا در چین را بین سال‌های 2018 و 2021 به خود اختصاص داده‌اند، موضوع کوچکی نیست.

علیرغم سند استراتژی جدید، سیاست آلمان همچنان بین دو گرایش مختلف تقسیم شده است. رویدادهای چین و ایالات متحده بدون شک بر این بحث تأثیر می گذارد و به تعیین اینکه کدام جناح پیروز می شود کمک خواهد کرد.  تصمیم و رویکرد اجرایی آلمان مهم است چرا که بقیه اروپا را هم به سمت خود خواهد کشاند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.