میلیون ها زن و کودک از جنگ در اوکراین فرار کرده اند و قاچاقچیان منتظر شکار آنها هستند
به گزارش جماران به نقل از سی ان ان مشخصاً هیچ چیز ناخوشایندی در مورد زنی که با پسر 15 ساله ای که به گفته او برادرزاده اش است به گذرگاه مرزی پالانکا بین اوکراین و مولداوی نزدیک شد، وجود نداشت. اما چیزی در مورد این جفت عجیب به نظر می رسید. پسر مخصوصاً خجالت زده و ناراحت به نظر می رسید. ماموران مرزی مشکوک شروع به سوال پرسیدن کردند و مددکاران اجتماعی و روانشناس را آوردند. روانشناس که در انجام این مصاحبه کمک کرد به سی ان ان گفت: "ما دیدیم که چیزی خوب نیست، اما نمی دانستیم چیست. بنابراین جداگانه با آنها مصاحبه کردیم."
معلوم شد داستان آنها دروغ بوده است. این زن غریبه ای بود که به پسر قول شغل پرسود در قبرس داده بود -- فرصتی برای "مرد بودن" و حمایت از خانواده اش که در اوکراین زندگی می کنند. او به مقامات گفت، تنها کاری که او باید انجام می داد این بود که وانمود کند که برادرزاده اش است، پاسپورتش را به او بدهد و به او کمک کند تا یک رضایت نامه جعلی والدین بنویسد. این روانشناس گفت: ما مادرش را پیدا کردیم و به او زنگ زدیم و او گریه می کرد و می گفت هیچ اظهارنامه ای ننوشته است و اطلاعی در این مورد ندارد، وحشتناک است. سی ان ان به دلایل امنیتی از نام آنها استفاده نمی کند.
این روانشناس افزود: این حادثه برای تحقیقات به نیروی انتظامی مولداوی ارجاع شد. مقامات مرزی به درخواست سی ان ان برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این پرونده پاسخی ندادند.
مقامات منطقه و سازمان های بین المللی هشدار داده اند که به دلیل جنگ در اوکراین، تعداد زنان و کودکان در معرض خطر قاچاق انسان به شدت افزایش یافته است. در حالی که پسر در گذرگاه پالانکا دوباره به خانواده اش پیوست -- مادرش برای بردن او به مرز آمد -- بسیاری دیگر ممکن است چندان خوش شانس نباشند.
سی ان ان در این ماه با تعدادی از سازمان های درگیر در واکنش بشردوستانه به این بحران صحبت کرده است. همه نمونه هایی از رفتار مشکوک را داشتند که پناهندگان، به ویژه زنان را هدف قرار می داد - از جمله مردی که به دنبال فریب ده زن باردار با پیشنهاد ساختگی مسکن بود. زن دیگری به نام لودمیلا که پس از فرار از یک رابطه بد در اوکراین با شروع جنگ در مولداوی به سر برد، به سی ان ان گفت که سه فرزندش در مکانی که باید یک پناهگاه باشد در معرض خطر قرار گرفته اند.
او گفت که به آنها الکل پیشنهاد شد و برای غریبه ها کار کردند، قبل از اینکه بتواند جایی در یک پناهگاه برای زنان آسیب پذیر در کیشیناو، پایتخت مولداوی پیدا کند.
هنگامی که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در اواخر فوریه به سربازان خود دستور حمله به اوکراین را داد، داوطلبان از سراسر اروپا به سمت مرزهای اوکراین هجوم بردند تا به کسانی که از خشونت فرار می کنند کمک کنند. اما افرادی که به دنبال سوء استفاده از این موقعیت بودند نیز همینطور.
پرامیلا پتن، نماینده ویژه سازمان ملل در امور خشونت جنسی در درگیری ها، ماه گذشته هشدار داد که بحران انسانی ناشی از جنگ روسیه در اوکراین "به سرعت در حال تبدیل شدن به قاچاق انسان است که در آن زنان و کودکان مورد استثمار قرار می گیرند."
به گفته آژانس پناهندگان سازمان ملل، از زمان آغاز جنگ، بیش از 5.9 میلیون نفر از اوکراین فرار کرده اند. اکثریت قریب به اتفاق زنان و کودکان هستند که بسیاری از آنها بسیار آسیب پذیر هستند.
مندی مارش، یکی از بنیانگذاران و مدیر اجرایی VOICE، یک سازمان غیرانتفاعی متمرکز بر پایان دادن به خشونت علیه زنان و دختران در شرایط درگیری، بحران و فاجعه، گفت: «و هر چه بحران بیشتر ادامه یابد، مردم مستأصل تر می شوند.
"در ابتدای یک بحران، شما افرادی دارید که بیشترین تحرک را دارند، بهترین ارتباطات را دارند، شاید خانواده ای برای دسترسی به آنها در لهستان یا سایر نقاط منطقه. همانطور که بحران طولانی تر و طولانی تر می شود، تعداد آنها کمتر می شود. افرادی که این ارتباطات را دارند،" او گفت، و بسیاری از آنها فقیرتر هستند. برخی از مردم مجبور شده اند به داخل اوکراین نقل مکان کنند و شاید دوباره در حال حرکت باشند.
سازمان بینالمللی مهاجرت (IOM) میگوید خط تلفن مشاوره ضد قاچاق آن در اوکراین از زمان آغاز جنگ تقریباً 19000 تماس دریافت کرده است - دو برابر میانگین ماهانه. جو لوری، سخنگوی سازمان بینالمللی مهاجرت به سیانان گفت: ما میدانیم که این شکارچیان شرور از هر ترفندی در کتاب استفاده میکنند تا افراد گیج و آسیبپذیر را با وعدههای سفری امن به آینده فریب دهند.
تاکتیک های قاچاقچیان
این یک مشکل جدید نیست -- برخی از کشورهایی که پناهندگان اوکراینی به آنها فرار می کنند، از جمله مولداوی، مشکلات طولانی مدت با قاچاق انسان دارند. به گفته یونیسف، آژانس کودکان سازمان ملل، مولداوی 570000 پناهنده از جنگ اوکراین را پذیرفته است که حدود 88000 نفر هنوز در این کشور هستند.
گزارش وزارت امور خارجه ایالات متحده در سال 2021 در مورد این موضوع گفت که مولداوی هنوز حداقل استانداردهای سیاستی مورد نیاز برای حذف قاچاق را برآورده نمی کند - علیرغم انجام "تلاش های قابل توجه" برای انجام این کار در سال های اخیر.
جنگ خطرات را تشدید کرده است. مارش گفت: "قاچاق در منطقه قبل از جنگ ریشه دوانده بود و قاچاقچیان به دلیل درگیری یا بحران از بین نمی روند، آنها در واقع در تاکتیک های خود بهتر می شوند."
بر اساس گزارش وزارت امور خارجه، پول یک موضوع کلیدی است. مولداوی یکی از فقیرترین کشورهای اروپاست و منابع محدودی دارد.
ایلیا تالف، معاون نماینده یونیسف در مولداوی گفت: «مولداوی قبلاً یک مشکل جدی با خدمات اجتماعی، خدمات حفاظتی» برای کودکان، قربانیان آزار خانگی و کسانی که از خشونت مبتنی بر جنسیت رنج میبرند، داشت. بحران بر این موضوع افزوده و پاسخ را نیز گرانتر کرده است.»
یکی از سازمانهایی که با بالا گرفتن بحران پناهجویان در مولداوی مسئولیتهای جدیدی را بر عهده گرفت، Memoria است، یک مرکز توانبخشی مستقر در کیشینو برای قربانیان شکنجه، خشونت و سایر رفتارهای غیرانسانی یا تحقیرآمیز. این مرکز کمک های پزشکی، روان درمانی، مشاوره، کمک های مادی و اطلاعات و مشاوره ارائه می دهد.
تیمی متشکل از 9 زن - همه کارمندان آنجا زن هستند - قبل از جنگ روزی پنج تا شش مشتری را می دیدند. این روزها، مموریا ممکن است نیاز به کمک به 80 نفر داشته باشد -- اکثر آنها از اوکراین هستند. این گروه با مسائل جدیدی مواجه شده است، در حالی که تلاش می کند بر مشتریان اصلی خود تمرکز کند: قربانیان خشونت و قاچاق مولداوی.
خاطرات زنان، یک مرکز توانبخشی برای قربانیان خشونت در کیشینو، هر روز ده ها مورد اضافی را رسیدگی می کنند. دستیار مدیر پروژه مرکز، آندریانا زاسلاوت، گفت که پول کم است و گروه در تلاش برای استخدام کارشناسان بیشتر است. مانند سایر درگیریها، کمکهای خارجی اغلب سازمانهای بزرگ و بینالمللی را هدف قرار میدهند تا گروههای محلی. با این حال، دقیقاً گروه هایی مانند Zaslavet هستند که می توانند به دلیل تخصص محلی خود کمک شخصی ارائه دهند. این امر شامل آموزش پناهندگان در مورد خطرات قاچاق می شود. Zaslavet گفت: "من یک [مشتری] داشتم که با دو فرزند کوچک طلاق گرفته است، او جوان و زیبا است و با فردی در فرانسه تماس گرفت که ظاهراً از پناهندگان حمایت می کرد.
او از طریق واتس اپ با او تماس گرفت و او شروع به درخواست عکس کرد و برای او تعریف می کرد و خیلی اصرار کرد که او به فرانسه بیاید و در صورت انجام آن پول و حمایت ارائه دهد و او بسیار ناراحت شد." در پایان گفت. او افزود، این زن به فرانسه رفت، اما به مکانی دیگر، جایی که احساس امنیت کرد.
پیشنهادات مشکوک کمک
یانا توپکو، که بخشی از تیم پاسخ اوکراین VOICE است، مواردی از افرادی که به پناهگاههای پناهندگان میآیند و فرصتهای کاری مشکوک یا حملونقل به کشورهای دیگر را ارائه میدهند، به یاد میآورد.
بسیاری از مردم سعی می کنند کمک کنند، برخی داوطلب هستند، برخی فقط افراد تصادفی هستند که پیشنهاد سواری می دهند و این می تواند مشکل ساز باشد. اگر کسی حمل و نقل را ارائه دهد، می تواند یک وضعیت بالقوه خطرناک باشد."
توپکو گفت VOICE با نمونه هایی از رفتار مشکوک مواجه شده است. مردی بود که وارد یک پناهگاه شد و به 10 زن باردار مسکن داد. هنگامی که مددکاران اجتماعی زنانی را که میخواستند با او بمانند تا محل اقامت همراهی میکردند، معلوم شد که کلاهبرداری بوده است - هیچ وسیله و تقریباً هیچ تجهیزاتی وجود نداشت.
او گفت پناهندگان اوکراینی دائماً به دنبال فرصتهای شغلی، فرصتهای مسکن دائمی و پایدارتر هستند و پیشنهادات مشکوک زیادی وجود دارد. مجبور به شستن ظروف هفت روز در هفته. و زمانی که با آنها صحبت کردیم، دو ماه است که آنها در این مکان خصوصی، بدون تعطیلی آخر هفته و هیچ تعطیلی در آنجا اقامت داشتند و از شرایط خوشحال بودند و شکایتی نکردند، اما وقتی این وضعیت را تحلیل می کنید، به نظر می رسد که انگار کار اجباری است.
تالف، از یونیسف، گفت که بسیاری از پناهندگان بلافاصله پس از عبور از مرز، در آسیب پذیرترین - و بیشترین خطر استثمار شدن - قرار دارند. «[آنها] باید با شوک اولیه آنچه در این لحظه اتفاق میافتد مقابله کنند: «من یک پناهنده هستم». فکر میکنم اولین باری که واقعاً به آنها ضربه میزند زمانی است که از مرز عبور میکنند و از کسی که آنها را در آن طرف رها کرده جدا میشوند، معمولاً شوهر یا پدر یا برادر است. سایر سازمان های امدادی تمایل دارند نیروهای خود را در نزدیکی مرز متمرکز کنند.
یک مادر اوکراینی و دخترانش در 27 مارس 2022 در یک نقطه ترانزیت برای پناهندگان در پالانکا، جنوب مولداوی، منتظر اتوبوس هستند. مقامات گذرگاه مرزی در پالانکا به خوبی از این خطر آگاه هستند. آنتون زاگورت، معاون اداره شرق پلیس مرزی مولداوی، گفت که تیم او با موارد متعددی برخورد کرده است که افراد زیر سن قانونی به تنهایی یا با افرادی که پدر و مادرشان نبودند، سفر می کردند. در حالی که بیشتر موارد شرورانه نیستند - کودکان ممکن است با اقوام یا دوستان خانواده به مکان امن سفر کنند - مقامات موظفند به دلیل خطر قاچاق، هر مورد را به مددکاران اجتماعی آموزش دیده ارجاع دهند.
در روز تهاجم، زاگورت به یاد می آورد که صدای انفجارهای آن سوی مرز را شنیده است. و سپس جمعیت آمدند -- هزاران نفر که بسیاری از آنها بدون مدرک بودند. به گفته پلیس مرزی، صف خودروهایی که منتظر عبور از مرز بودند، 20 کیلومتر (12 مایل) بود. "ما پروتکل هایی داریم که باید دنبال کنیم وقتی... یک خردسال با یک غریبه سفر می کند -- ما مددکاران اجتماعی و شرکای خود را می آوریم. ما کودکان زیر سن قانونی زیادی را داریم -- هر روز، حتی اکنون، شاید چهار یا پنج کودک، بیشتر [ نوجوانانی که به تنهایی سفر می کنند."
آغازی نو
زمانی که کمک در دسترس نباشد، عواقب آن می تواند وخیم باشد. مواقع دیگر، این کمک به موقع می آید. لودمیلا، مادر سه فرزند، 35 ساله و اهل ایزمیل در جنوب غربی اوکراین، بیش از یک دهه در یک رابطه آزاردهنده بود. لودمیلا نام واقعی او نیست - او به قدری از شوهرش و خانواده اش می ترسد که از سى ان ان خواست تا از یک نام مستعار استفاده کند. او گفت که شوهرش که الکلی بود، او و فرزندانشان را کتک زد. او گفت که همه در دهکدهشان میدانستند، مثل خانوادهاش. اما هیچکس کمکی نکرد گاهی اوقات مردم میپرسیدند که چرا او را ترک نمیکند - اما او گفت که بدون پول، سه فرزند و یک شوهر کنترلکننده این غیرممکن بود. جنگ به او فرصتی داد تا بالاخره فرار کند. از آنجایی که قانون اوکراین در حال حاضر از خروج مردان 18 تا 60 ساله از کشور جلوگیری می کند، شوهر او مجبور شد از این کشور عقب بماند. لودمیلا و دو پسر 17 و 15 ساله اش و دختر 9 ساله اش تمام روز را پیاده روی کردند تا به مرز مولداوی برسند.
آنها در یک روستای کوچک با اقوام شوهرش زندگی می کردند. آن پناهگاه امنی که او تصور می کرد نبود. او گفت که بچه ها برای پول درآوردن برای افراد غریبه در روستا کار می کردند و مرتباً الکل به آنها پیشنهاد می شد.
او بیمار شد و پس از ماهها رنج جسمی و روحی، برای کمک به مقامات محلی مراجعه کرد و به همراه فرزندانش در پناهگاهی برای زنان آسیبپذیر در کیشیناو پیشنهاد شد. اکنون او و فرزندانش به درمان و منابع دیگر دسترسی دارند و به آرامی در حال بازسازی زندگی خود هستند. او به سیانان گفت: «اینجا غریبهها با من بهتر رفتار میکنند و بیشتر از شوهرم به من احترام میگذارند.
همسایه لودمیلا در پناهگاه، ناتاشا، که خواست نام خانوادگی او به دلایل ایمنی منتشر نشود، 9 سال گذشته را در بوروندی گذرانده بود. او در آنجا توسط مردی که به او اعتماد داشت قاچاق شد و یک فرصت تجاری پرسود ارائه داد. او گفت که تنها کاری که او باید انجام می داد این بود که به این کشور آفریقایی سفر کند و به او کمک کند تا یک تجارت بازی در آنجا راه اندازی کند. او قول داد ماهانه 1500 دلار بپردازد -- پول کلانی برای ناتاشا که مادرش بیمار بود و نیاز به مراقبت داشت.
همه چیز آنطور که او تصور می کرد پیش نرفت. او گفت که طرح کسب و کار از بین رفت و مرد به سرعت او را رها کرد. او در یک کشور خارجی گیر کرده بود، بدون پول و راهی برای بازگشت. او در مشاغل کم دستمزد کار می کرد، در مسکن ناامن زندگی می کرد و بعداً پسری به دنیا آورد که معلوم شد پدرش بدسرپرست و خشن است. ناتاشا گفت که او را تهدید کرد که در صورت رفتن او را خواهد کشت. ماه گذشته، شش سال پس از تولد پسرش، او سرانجام با کمک یک سازمان غیردولتی وابسته به سازمان ملل توانست فرار کند. او داشت به خانه می رفت -- با این تفاوت که او نبود. جنگ در کشور زادگاه او اوکراین در جریان است.
ناتاشا و پسرش مانند لودمیلا به مولداوی پناه بردند. پسر کوچولو سرشار از انرژی است، وسط جمله را چرخ میزند و با بچههای دیگری که در پناهگاه زندگی میکنند میدود. او با افتخار به همه کسانی که ملاقات می کند اطلاع می دهد که اوکراینی است -- با وجود اینکه هرگز پا به کشور نگذاشته است.
ناتاشا میگوید که از احتمال رفتن به خانه بسیار هیجانزده است. بزرگترین قرعه کشی؟ چیزی که او هرگز در بوروندی تجربه نکرده است: برف. او میخواهد زمستان و دانههای برف را ببیند و دستکش بپوشد. مدام میپرسد چه زمانی سرد میشود.
پسر باید چند ماه صبر کند تا اولین طعم زمستان اروپایی خود را بچشد، اما ممکن است حتی بیشتر طول بکشد تا سفر به اوکراین بی خطر باشد.
لودمیلا رویای دیگری دارد. او گفت: "من می خواهم از ابتدا شروع کنم و زندگی جدیدی داشته باشم. نمی خواهم پیش شوهرم برگردم. اگر بتوانم اینجا کار پیدا کنم، دوست دارم اینجا بمانم." تحت درمان قرار می گیرند، به آرامی از طریق آسیب هایی که تجربه کرده اند، کار می کنند. او با گریه گفت: "من می خواهم جایی پیدا کنم که بتوانم برای آنها غذا درست کنم، همه غذاهایی که آنها دوست دارند، البته گل گاوزبان، آنها همیشه در مورد آن می پرسند." "من واقعاً آرزو می کنم که این اتفاق بیفتد. من به خدا ایمان دارم، من به معجزه اعتقاد دارم."