سوریه این روزها شاهد تحولات جدیدی شده است که حکایت از آغاز دوران جدیدی نه فقط در این کشور بلکه در منطقه خاورمیانه و جهان است.
به گزارش جماران، «عبدالباری عطوان» نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در تحلیلی در روزنامه فرامنطقه ای رأی الیوم به آخرین تحولات منطقه خاورمیانه و سوریه در سایه نزدیک شدن به پایان کار گروه تروریستی داعش در سوریه پرداخت و نوشت:طی روزها و چه بسا ساعت های آینده پایان دولت خلافت که «ابوبکر البغدادی» رهبر گروه تروریستی داعش از منبر مسجد بزرگ در «موصل» در تابستان سال 2014 اعلام کرد، رسما اعلام می شود. عناصری که هنوز در قید حیات هستند، خودشان و خانواده های شان در مساحتی کمتر از نیم کیلومتر مربع در روستای« الباغوز» در شرق فرات در محاصره هستند و فقط دو گزینه پیش روی خود دارند: اول تسلیم شدن به نیروهای دموکراتیک سوریه دوم جنگ تا دم مرگ آن هم پس از رد همه درخواست های شان برای رفتن به استان «ادلب» در شمال سوریه.لیکن پرسشی که در این جا مطرح می شود این است که در منطقه شمال و شرق فرات چه اتفاقی خواهد افتاد و چه کسی خلأ ناشی از شکست و فروپاشی داعش را پر می کند؟ در نهایت آیا این شکست نقطه پایان است یا آغاز دوران جدید و متفاوت این گروه است؟
پیش از پاسخ به این پرسش ها باید در حالت جدل دایر در حال حاضر در میان اروپایی ها درباره چگونگی برخورد و رسیدگی به نزدیک به 800 عنصر دارای ملیت های انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، آلمانی و ایرلندی درنگ کنیم که توسط گروه نیروهای دموکراتیک سوریه دستگیر شدند و اکنون در زندان هایش به سر می برند، این علاوه بر هزاران زن و کودک شان است. آیا این کشورها اجازه می دهند که این افراد به کشورهایی که ملیت شان را در اروپا دارند، برگردند یا درهای بازگشت را به روی شان به دلیل تروریست قلمداد کردن شان می بندند؟ چرا ترامپ توئیت می کند و آنها را نصحیت می کند که این عناصر را بپذیرند ولی خودش اینکار را نمی کند و الگویی در این زمینه ارائه نمی کند؟
باید به حداقل هفت سال قبل برگشت و یادآوری کرد که دولت های اروپایی این عناصر را افراد مسلح مشروع به منظور آزادی در سوریه و براندازی نظام در آن به شمار آوردند و سفرشان به میدان های نبرد را با استقبال سیاسی گروه موسوم به کشورهای «دوست سوریه» که 65 کشور را در بر می گرفت، تسهیل کردند و پوشش رسانه ای برای آنها فراهم کردند و آنها را قهرمان معرفی کردند. ما نیز به حکم اقامت مان در اروپا شاهد این مراسم«زفاف»بودیم و از نزدیک در بخش اروپایی این مراسم آن را پیگیری می کردیم.
مساله دیگری که نمی توان آن را نادیده گرفت این است که «دیوید کامرون» نخست وزیر انگلیس و «فرانسوا اولاند» رئیس جمهور وقت فرانسه در 16 مارس 2013 به بروکسل سفر کردند و فشارهای زیادی بر اتحادیه اروپا وارد کردند تا قطعنامه ای برای لغو ارسال سلاح به سوریه صادر کنند تا عملیات تسلیح این افراد مسلح و دیگر افراد مسلح تسهیل شده و تغییر نظام در دمشق تسریع شود.
باید امانتداری و واقع گرایی را نیز رعایت کرده و اذعان کنیم که خانم«آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان و دیگر کشورهای اروپایی به شدت با این تلاش فرانسوی –انگلیسی برای کاهش ممنوعیت سلاح مخالفت کرد و تسلیح افراد مسلح را در آن زمان این گونه دانست که منجر به افتادن سلاح به دست گروه های تندرو و شعله ور شدن مسابقه تسلیح کردن می شود که در نهایت باعث تضعیف امنیت و ثبات منطقه می شود و ایران و روسیه در صورت تسلیح مخالفان سوری اقدام به حمایت از نظام سوریه و تأمین همه نیازهای تسلیحاتی اش می کنند؛ امری که منجر به ایستادگی سوریه می شود و نیز از «حزب الله» و حضورش در میدان سوریه حمایت می کنند و ضرورت دارد که همه بازتاب های آن را بر لبنان و منطقه مورد توجه قرار داد.
همه ترس هایی که خانم مرکل نسبت به آنها هشدار داد کلمه به کلمه رخ داد. اکنون این روسیه است که دست بالا را در سوریه و همه منطقه دارد، ایران نیز حضوری قدرتمند در اراضی سوریه دارد، حزب الله هم دومین ارتش قدرتمند را پس از ارتش اسرائیل دارد و این ارتش عربی سوریه است که بیش از 80 درصد از اراضی سوریه را بازپس گرفته و باقی اراضی نیز در راه بازپس گیری هستند و این روزها هرگز هیچ نامی از مخالفان سوری و هیأت ها و رهبرانش آورده نمی شود.
چیزی که می خواهیم بگوییم این است که این عناصر مسلح در اصل اروپایی هستند و باید خودشان و خانواده های شان به خاستگاه خود بازگردند و با آنها بر اساس قوانین حاکم برخورد شود. به نظر ما آنها قله کوه یخی در سیاست های کنونی دخالت نظامی اروپا و آمریکای برای فریب و گمراه کردن هستند؛سیاست هایی که هدفش نابودی کشورها در منطقه خاورمیانه است به گونه ای که به رژیم اسرائیل و ادامه سلطه، جنگ ها و اشغالگری اراضی عربی این رژیم خدمت شود.
به پرسش هایی که در ابتدای مطلب مطرح کردیم برمی گردیم و می گوییم که ما بر این باور نیستیم که داعش با فروپاشی خلافت و دولتش از هستی محو می شود زیرا شرایطی که منجر به صعودش شد به نحوی از انحاء همچنان باقی است و باید با این شرایط با ذهنیت های عاقلانه جدید و غیرطایفه ای برخورد شود.بارزترین این شرایط دخالت های آمریکا ، سیاست های به حاشیه راندن ، نبود عدالت اجتماعی و گسترش فساد و نبود توزیع عادلانه ثروت در بیشتر کشورهای عربی و اسلامی است.
داعش که وارث گروه مادر یعنی «القاعده» پس از شکست اش در حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 است طرح«ب» را عملی می کند یعنی سازماندهی صفوف و روی آوردن به کار مخفیانه در زیر زمین است که کم هزینه تر از گسترش روی زمین است و این گروه را از بار دولت و اداره و تأمین خدمات اصلی امنیتی و معیشتی«شهروندانش»(!) در مرکز محیطی دشمن با این گروه که پول و تلاش نیاز دارد راحت می کند و در صورتی که به این طرح هم روی نیاورد یک احتمال دیگر وجود دارد یعنی گروه جدیدی از دل آن بیرون می آید که تندرو تر و خونین تر است و تاریخ منطقه نیز پر از این گونه مثال هاست ؛ البته این خود موضوع دیگری است.
در پایان باید بگوییم که منطقه و به طور خاص سوریه و عراق در آستانه تغییرات بزرگی هستند و کسی که باید خلأ ناشی از پایان حضور داعش را پر کند دولت سوریه با حمایت روسیه و محور مقاومت است که یکی از بارزترین ارکان آن را شکل می دهد و ما بر این باور نیستیم که حمله شدیدی که «بشار اسد» رئیس جمهور سوریه در سخنرانی اش در روز یکشنبه در جمع روسای شوراهای محلی به «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهور ترکیه انجام داد آن هم برای نخستین بار بعد از مدتی طولانی، اتفاقی بوده است بلکه توصیف مرحله آینده است که عنوان برجسته آن بهبود سیاسی و نظامی سوریه است که رک و پوست کنده می گوید دولت سوریه از مرحله دفاع به مرحله هجوم منتقل می شود.
نمی دانیم چه چیزی باعث شد که اسد این حمله را انجام دهد اما از آن جایی که سخنرانی وی چند روز پس از برگزاری نشست سه جانبه سران ایران، ترکیه و روسیه در سوچی ایراد شد حکایت از مسائل زیادی دارد و اشاره به نقاط اختلاف و توافق میان بازیگران اصلی در آن دارد و نیز حکایت از اختلاف نظر روسیه و ترکیه درباره چندین مساله در سوریه دارد.
اطلاعات ما حکایت از آن دارد که روسیه و ایران با همه درخواست های ترکیه برای ایجاد منطقه امن در شمال شرق سوریه مخالفت کردند و بر بازگشت کامل این منطقه به حاکمیت سوریه اصرار کردند. امری که این مساله را تقویت می کند سخنان فرماندهان نیروهای دموکراتیک سوریه است که از اتحادیه اروپا درخواست کردند که آنها را تنها نگذارد و نیز آمادگی خود را برای دادن امتیازهایی به دولت سوریه با تقسیم میدان های نفتی و درآمدهای مالیاتی با هم و برافراشتن پرچم ملی سوریه بر فراز مراکز خود اعلام کردند.
ماموریت و نقش نیروهای دموکراتیک سوریه که از حمایت و تسلیح آمریکایی ها برخوردار شد با قتل یا خروج آخرین عنصر داعش از شرق فرات به پایان می رسد و در موضع ضعیفی قرار می گیرد که نمی تواند شروط خود را بر دمشق تحمیل کند آن هم پس از آن که آمریکایی ها و اروپایی ها پشت این گروه را خالی کردند؛ همانطور که پشت مخالفان سوری را خالی کردند و نیز پشت بسیاری از همپیمانانی که به آنها دل خوش کردند را خالی کردند.فهرست در این زمینه طولانی است و به زودی برخی از رهبران عرب نیز به این فهرست اضافه می شوند.