در ادامه این مطلب آمده است:حالا بیست سال از تولد پیغام می گذرد. بیست سال از تولد این تیتر: « آمده ایم با پیغام همدلی » . تیتری که نقطه آغاز یک کار رسانه ای فعال و تاثیرگزار بود. و با این تیتر بود که پیغام در 13 مرداماه 1377 بر روی پیشخوان آمد تا محلی برای گفتگو و دیالوگ باشد و محلی برای کشف استعدادها و معرفی چهره های فرهنگی و هنری آینده باشد. پیغام از همان شماره های نخست هدف خود را بر این اصل پایه گذاری کرد. این که بتواند با همدلی و گفتگو، نسل جدیدی از روزنامه نگاری را در آن سالها تربیت و معرفی نماید. و چه روزهایی بود آن روزها. چه روزهایی !
بیش از 9 سال شبانه روز با پیغام بودم. با پیغام زیستم، رنج کشیدم و عشق ورزیدم. زندگی من با پیغام راه و جهتی دیگر یافت . شاید اگر پیغام نبود، من حالا جایی دیگر بودم و شکلی دیگر زندگی می کردم و ادامه زندگی من مسیری دیگر می یافت. همیشه خود را مدیون پیغام و اعتماد مدیر مسوول پیغام می دانم. هم او که هر آنچه تجربه و دانش آن دارم، به اعتماد و پشتیبانی او پیوند خورده است.
پیغام تنها یک رسانه خبری نبود آن روزها. یک مرکز فرهنگی گسترده بود در هشت صفحه تک رنگ. هم اخبار رصد می کرد و تحلیل منتشر می کرد. هم متولی همایش و شب های شعر بود و هم کارگاه شعر و قصه برگزار می کرد. یک اداره کل ارشاد بود در آن سالها. نخستین شب شعر محلی استان را ما در پیغام پایه گذاری کردیم. با همت مدیر مسئول و سایر همکاران. شب شعری که نظیرش را در هیچ کجای استان تا آن روزها ندیده بودیم. و برای همین بود که علاقمندان هر سال از سراسر استان برای حضور در شب شعر پیغام رنج سفر تحمل می کردند و اوقات خوشی را با شعرهای شاعران به نام محلی سرای استان می گذراندند. محل رفت و آمد استعدادهای شهرستانی بود پیغام. از حسین دوراهکی بندر دیری گرفته تا حسین جلال پور گناوه ای و علیرضای عمرانی خورموجی. جهانشیر یار احمدی صفحه یک هفتم را کار می کرد. عبدالله رییسی بوطیقا را ترتیب می داد و بابک شاکر صفحه اندیشه را در می آورد. یک حلقه بود. یک زنجیره که تمام استان را پوشش می داد.
حالا در سال 1397 داریم بیست سالگی پیغام را جشن می گیریم. جشنی آمیخته با حسی خوب و خاطراتی دل انگیز. آن هم در روزگاری که جامعه بحرانی ما با مشکلات عدیده اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی مواجه است و حتی چهره های اندیشه ورز و نیروهای مرجعش نیز دچار تشتت و افتراق و از هم گسیختگی شده است. ای کاش مدیر مسئول پیغام پیشنهاد سردبیر سابقش را می پذیرفت و همان تیتر شماره نخستش را در بیست سالگی پیغام تکرار می کرد: آمده ایم با پیغام همدلی.
7212/6045
بیش از 9 سال شبانه روز با پیغام بودم. با پیغام زیستم، رنج کشیدم و عشق ورزیدم. زندگی من با پیغام راه و جهتی دیگر یافت . شاید اگر پیغام نبود، من حالا جایی دیگر بودم و شکلی دیگر زندگی می کردم و ادامه زندگی من مسیری دیگر می یافت. همیشه خود را مدیون پیغام و اعتماد مدیر مسوول پیغام می دانم. هم او که هر آنچه تجربه و دانش آن دارم، به اعتماد و پشتیبانی او پیوند خورده است.
پیغام تنها یک رسانه خبری نبود آن روزها. یک مرکز فرهنگی گسترده بود در هشت صفحه تک رنگ. هم اخبار رصد می کرد و تحلیل منتشر می کرد. هم متولی همایش و شب های شعر بود و هم کارگاه شعر و قصه برگزار می کرد. یک اداره کل ارشاد بود در آن سالها. نخستین شب شعر محلی استان را ما در پیغام پایه گذاری کردیم. با همت مدیر مسئول و سایر همکاران. شب شعری که نظیرش را در هیچ کجای استان تا آن روزها ندیده بودیم. و برای همین بود که علاقمندان هر سال از سراسر استان برای حضور در شب شعر پیغام رنج سفر تحمل می کردند و اوقات خوشی را با شعرهای شاعران به نام محلی سرای استان می گذراندند. محل رفت و آمد استعدادهای شهرستانی بود پیغام. از حسین دوراهکی بندر دیری گرفته تا حسین جلال پور گناوه ای و علیرضای عمرانی خورموجی. جهانشیر یار احمدی صفحه یک هفتم را کار می کرد. عبدالله رییسی بوطیقا را ترتیب می داد و بابک شاکر صفحه اندیشه را در می آورد. یک حلقه بود. یک زنجیره که تمام استان را پوشش می داد.
حالا در سال 1397 داریم بیست سالگی پیغام را جشن می گیریم. جشنی آمیخته با حسی خوب و خاطراتی دل انگیز. آن هم در روزگاری که جامعه بحرانی ما با مشکلات عدیده اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی مواجه است و حتی چهره های اندیشه ورز و نیروهای مرجعش نیز دچار تشتت و افتراق و از هم گسیختگی شده است. ای کاش مدیر مسئول پیغام پیشنهاد سردبیر سابقش را می پذیرفت و همان تیتر شماره نخستش را در بیست سالگی پیغام تکرار می کرد: آمده ایم با پیغام همدلی.
7212/6045
کپی شد