در ادامه این مطلب آمده است:در هشت سال اخیر زندگی ورزشی ام، برایم دو شب تلخ ترین شبها بوده است، شب سقوط به دسته دوم و شب سقوط به دسته سوم و در واقع و به نوعی ،خروج از فوتبال رده بالای کشور، بله نابودی ایرانجوان در گرو خودخواهیها،کم اندیشی ها، بی برنامه گی ها و منیتها، لمپنها این آویزان های کج شده و متصل به فوتبال، همان ها که آمدند که خودی را نشان دهند، پوشه ای در دست به این ارگان و آن ارگان از این اداره به آن اداره، تا شاید فرجی حاصل گردد و از این باشگاه کهن کسب اعتبار و آبروئی نمایند.
باشگاهی که جای بزرگ مردان مرد بامرام بوده است، حادث شد آنچه نباید می شد، گرچه ککشان هم گزیده نشد، اگر خیال کنیم همه تقصیرات این سقوط خانمان‌سوز، برگردن مسئولین فعلی باشگاه هست به خطا رفته ایم گرچه هست و بخش اعظم آن برگردن آنان است چون نباید باشگاه را تحویل می گرفتند آنها می دانستند که همت جمعی استانی و شهری در بوشهر برای ایرانجوان از طرف مسئولین آبی گرم نخواهد کرد.
پس با اتکا به جیب خود وارد عرصه نابرابر شدند همچنین با دادن وعده به تماشاگران که ما چنین و چنان خواهیم کرد، درون زمین با سرمربی و بیرون آن با ما که مورد حمایت هوادار قرار بگیرند، مدیریت و علم روز باشگاهداری در این 2سال دیده نشد تا سراشیبی سقوط با حداکثر سرعت طی گردد.
مورد دیگر به بی مهری و بی تفاوتی مسئولین برمی گردد، همانهایی که عدالت ورزشی رعایت نکردند و تلاشی برای مساعدت لازم و ماندگاری تیم در دسته های1 و 2 نکردند همان هائی که نگرش حضور با صلابت و با آرامش این باشگاه قدیمی کشور متعلق به این شهر و سازنده بازیکنان بزرگ را نمی دیدند یا نمی دانستند که روزی روزگاری با کسب افتخارات مایه مباهات آنها بوده است.
گرچه از کلاه گشادی که بر سر ایرانجوان رفت در خصوص حمایت مالی اسپانسری یک اداره نباید به سادگی گذشت که آن هم حربه ای بود برای کمک به باشگاه رقیب در اداره ای دیگر مورد دیگری که بسیار مهم و سرنوشت ساز بود بر می گردد به تماشاگران باشگاه، عدم وجود افرادی که خط و خطوط صحیح را به آنها نشان دهد.
تماشاگران احساسی تحریک شده، همراه با وعده و وعید و بدون در نظر گرفتن عواقب حرکتشان با تجمع و دادن شعار حیا کن رها کن اوضاع را بحرانی و بغرنج کردند آنها تقاضای تبدیل به احسن باشگاه و تیم را داشتند اما زهی خیال باطل که در ناپیدای تصمیمشان چه عواقب وحشتناک و خطرناکی قراردارد، نمی دانستند هر چه در طول هشت سال نگهداری و حفاظت کرده چگونه یک روزه بر باد فنا خواهند داد و شد آنچه نباید می شد.
مورد دیگر بر می گردد به چاپلوسان دور باشگاه و مگسان دور شیرینی، آنهائی که خود را تافته جدا بافته می دانستند و احساس می کردند عقل کُل هستند و در همه امور باشگاه باید دخالت کنند و تاثیر گذار باشند، دلالانی که سالها ازاین باشگاه ارتزاق می کردند و هر چه می خواستند می گرفتند و می بردند سرافرازانه حرکت می کردند و به ریش تماشاگر بی خبر می خندیدند.
مورد دیگر هم برمی گردد به ساختار معیوب و ناقص باشگاه، وقتی تیم در شرایط ناگواری قرار دارد با تعریف و تمجید و به به وچه چه گفتن مسیر اشتباه را صحیح جلوه می دادند، به جای اینکه عدم موفقیت ها و ناکارآمدی های موجود را مورد آسیب شناسی قرار داده و با رفع ایرادات مسیر را هموار و مناسب نمایند با ترفندهای گوناگون همه چیز را تحت شعاع دروغین خود قرار می دادند، مورد آخرهم برمی گردد به بعضی اصحاب رسانه ها و فضای مجازی آنان که به وظایف و تکلیف واقعی خودشان در قبال باشگاه عمل می کردند ونقادی به موقع داشتند مورد بی مهری قرار می گرفتند، اما ای کاش اطرافیان باشگاه هم دراین 2 سال بهتر عمل می کردند و مانع سقوط دو رده ای باشگاه می شدند.
7212/6045
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.