یک فعال سیاسی اصولگرا با اظهار اینکه «احمدینژاد از روز اول یعنی از سال 82 که شهردار تهران شد سر اصولگرایان کلاه بزرگی گذاشت» گفت: «احمدینژاد این تصویر را ایجاد میکرد که قبلیها همه دزد، ظالم و بد بودند و فرشته نجاتی آمده و قرار است همه را نجات دهد.»
به گزارش جماران، محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا ضمن گلایه از اصلاحطلبان که به گفته او «با اقدامات اخیر محمود احمدینژاد دلشان خنک شده و به دنبال تسویهحساب با جناح رقیب هستند» در تحلیل برخورد جناح راست با رفتارهای رئیس دولتهای نهم و دهم گفت: «دوستان اصولگرا در برخورد با آقای احمدینژاد سه گروه شدهاند؛ یک گروه به کلی موضوع را بایکوت کرده و هیچ حرفی نمیزنند؛ انگار احمدینژاد وجود خارجی نداشته و ما یک دفعه از سال 84 پریدهایم به سال 92 و این مقطع 8 ساله تاریخ را حذف میکنند.»
او اضافه کرد: «گروه دومی هم هستند که زمان احمدینژاد مدافعان تند او بودند، الان هم مخالفان تند هستند و در واقع فرار رو به جلو میکنند.»
مهاجری با بیان اینکه «گروه سوم افرادی هستند که سکوت ناشی از خجالت بر آنها حاکم است» تصریح کرد: «آنها اگر حرف نمیزنند به این خاطر نیست که از احمدینژاد خوششان میآید و موضع او را تأیید میکنند؛ آنها میگویند اگر به احمدینژاد بدوبیراه بگوییم چه چیزی گیرمان میآید؛ در واقع شرمنده دفاعهای قبلی خود از احمدینژاد هستند. شاید هم با خود میگویند باید ببینیم در آینده چه اتفاقی میافتد و در واقع دنبال خرید زمان هستند.»
این فعال سیاسی اصولگرا با اظهار اینکه «احمدینژاد از روز اول یعنی از سال 82 که شهردار تهران شد سر اصولگرایان کلاه بزرگی گذاشت که تا روی پای همه آمد» گفت: «بهندرت بودند کسانی که بفهمند احمدینژاد دارد سر آنها کلاه میگذارد. چون احمدینژاد شعارهای خوبی میداد. این تصویر را ایجاد میکرد که قبلیها همه دزد، ظالم و بد بودند و فرشته نجاتی آمده و قرار است همه را نجات دهد. شعارهایی که او میداد شعارهای اغواگرانه بود و با توجه به ساده زیستی نسبیای که داشت کمتر کسی متوجه میشد که چنین آیندهای برایش رقم بخورد.»
مهاجری در واکنش به موضع برخی اصولگرایان که در مواجهه با رفتارهای امروز احمدینژاد میگویند «میزان حال فعلی افراد است» گفت: «بعضی اصولگرایان میگویند آن زمان احمدینژاد خوب بود و بعداً بد شد. حتی برخی میگویند احمدینژاد دولت نهم خیلی خوب بود اما در واقع اینگونه نبود. آقای احمدینژاد در دولت نهم دانه میپاشید تا در دولت دهم از آن بهرهبرداری کند.»
او یادآور شد: «در سال 85 درآمدهای نفتی ما شروع به افزایش پیدا کرد و دولت نهم در سالهای 85، 86 و 87 درآمدهای هنگفتی داشت و اگر پول خرج میکرد از پول نفت مردم بود اما ما اصولگراها باورمان شده بود که فرشته عدالت و نجات سوار بر اسب سفید آمده که ما را سعادتمند کند. این در حالی است که معدود اصولگرایانی بودند که نسبت به پیشینه احمدینژاد اطلاعاتی داشتند. چون آقای احمدینژاد در دوران استانداری در اردبیل پروندههایی داشت، مثل پرونده سوآپ نفت که هنوز هم این پرونده مشکوک است؛ بنابراین ایشان سابقه مثبتی هم نداشت اما به هر حال با شعارهایش، گذشته خود را رنگ روغن زد.»
مهاجری تصریح کرد: «از جمله ترفندهای احمدینژاد شعار جوانگرایی در دولت بود. اما علت اینکه او نیروی جوان به کار گرفت به این دلیل نبود که میخواهد نیروی تازه نفس بیاورد بلکه دنبال این بود که افرادی را برکار بگمارد که بر آنها مسلط باشد که همین هم محقق نشد و تعداد قابلتوجهی از اعضای کابینه نتوانستند او را تحمل کنند. یادم نمیرود در همان یکی دو سال اول دولت ایشان کسانی که در جلسات هیات دولت شرکت کرده بودند میگفتند احمدینژاد به رأیگیری اعتقادی ندارد و هر کاری دلش میخواهد میکند. بنابراین همه این انحرافات از همان زمان دیده میشد اما اصولگرایان سکوت کردند.»
او با یادآوری انتقادهای محدود اصولگرایان به احمدینژاد در دولت دوم گفت: «در سال 88 هم برخی از اصولگرایان فقط دغدغهشان این بود که چرا احمدینژاد به مشایی مسئولیتی داده است. یا چرا با وزیر اطلاعات مخالف است. حتی بعد از خانهنشینی 10 روزه گفتند او گلهای داشته و برطرف شده و بسیار ولایتمداراست!»
مهاجری با بیان اینکه «آن روزها گذشته و احمدینژاد امروز روی واقعی خود را نشان داده است» اظهار کرد: «اصولگرایی جریانی است که در حمایت از احمدینژاد به شدت صدمه و ضربه دید. اینکه میبینید هنوز در جریان اصولگرا در مواجهه با احمدینژاد سردرگمی وجود دارد به این دلیل است که میدانند چه ضربهای از ناحیه احمدینژاد خوردهاند و خواهند خورد.»
مهاجری تصریح کرد: «اگر احمدینژاد سر اقتصاد کشور بلایی آورد که سالها قابل مداوا نیست، بر سر اصولگرایان هم آوار مرگ ریخت. اصولگراها نمیتوانند قد برافرازند و خودشان را به این زودیها از تأثیرات احمدینژاد نجات دهند. آواری که بر سر اصولگرایان خرابشده فعلاً برداشتنی نیست و اصولگرایان از همین نگرانند. ترس و وحشتی که از این ناحیه وجود دارد به این دلیل است که مبادا جریان اصولگرایی هویت و موجودیتش را از دست بدهد. همین مساله باعث آشفتگی دیدگاهها شده است؛ بنابراین باید به جریان اصولگرا که هنوز از ضربهها گیج است فرصت داد تا خود را بازسازی کند و نسبت به احمدینژاد موضعی پیدا کند که آن موضع بتواند ضمن اینکه احمدینژاد را از دایره اصولگرایی خارج میکند، اصولگرایان زا از این بار سنگین و ضربه سنگین نجات پیدا دهد.»/