چگونه ممکن است هزاران نفر در چند ماه آنهم در دوران انتخابات ریاستجمهوری به استخدام شهرداری درآمده باشند؟ چگونه امکان دارد شمار کارکنان شهرداری در ١٢ سال از ٣٥ هزار نفر به بیش از ٧٠ هزار نفر رسیده باشد؟
به گزارش جماران؛ صادق زیباکلام در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت:
آمار و اخباری که بهتدریج از عملکرد دوران محمدباقر قالیباف و شورای شهر اصولگرایان در ١٢ سال بیرون آمده، پرسشهای فراوانی را به وجود آورده است. از جمله اینکه مگر ما دستگاههای نظارتی نداریم؟
چگونه ممکن بوده شهرداری تهران از نظر مالی به نقطهای برسد که حجم بدهیهای آن، سه برابر بودجه سالانه این نهاد عمومی شده باشد؟ در عرف قانون تجارت، هرگاه بدهیهای یک بنگاه بیش از داراییهای آن شود، آن بنگاه ورشکسته اعلام میشود. به بیان سادهتر، شهرداری پایتخت، سالها ورشکسته بوده، اما خبر آن رسما اعلام نمیشده است.
چگونه ممکن است هزاران نفر در چند ماه آنهم در دوران انتخابات ریاستجمهوری به استخدام شهرداری درآمده باشند؟ چگونه امکان دارد شمار کارکنان شهرداری در ١٢ سال از ٣٥ هزار نفر به بیش از ٧٠ هزار نفر رسیده باشد؟
چطور تهران به جنگلی از بتونآرمه، برجهای سربهفلککشیده و مالهای آنچنانی تبدیل شده باشد؟ آیا تصور میشد که بسیاری از باغهای شمال و غرب تهران شبانه خشکانده شده و به برج یا برج- باغ تبدیل شده باشند؟
مسئولان مربوطه اعلام کردهاند اگر شکایتی بشود حاضر به پیگیری خواهند بود؛ اما واقعیت آن است که مسئولیت نه متوجه دستگاه قضائی است، نه هیچیک از دستگاهها و نهادهای نظارتی دیگر. هیچ امر خلافی در دوران مدیریت آقای قالیباف اتفاق نیفتاده که نیاز به رسیدگی داشته باشد. نه رساندن کارکنان شهرداری از ٣٥ هزار نفر تا قبل از آمدن قالیباف به بالای ٧٠ هزار نفر بعد از رفتن او کاری خلاف قانون بوده و نه حجم بدهیهای نجومی که شهردار سابق تهران به جا گذاشته است. نه قراردادهای شگفتانگیز آن با سایر دستگاهها برای انجام خدماتی که معلوم نیست چقدر اساسا نیاز بوده، آنهم با آن مبالغ گزاف، خلاف قانون بوده و نه سایر اقداماتی که در ١٢ سال مدیریت اصولگرایان بر شهرداری و شورای شهر پایتخت رفته است. در آن صورت پاسخگوی اوضاع درهمریخته شهرداری پایتخت آنگونه که شهردار و معاونان جدید گزارش میدهند، کیست؟
مسئولیت اصلی، نه بر دوش شهرداری نه شورای شهر و نه هیچیک از دستگاههای نظارتی است. پاسخگویی درباره وضعیت نگرانکنندهای که شهرداری پایتخت امروز پیدا کرده بر عهده آنانی است که در انتخابات شورای شهر دوم، به صندوق رأی پشت کردند و این نهاد حیاتی را دو دستی به اصولگرایان پیشکش کردند.
براساس آمار وزارت کشور، در تهران بزرگ حداقل شش میلیون رأیدهنده وجود دارد. اگر حتی ١٠ درصد آنان پای صندوق رأی میرفتند، اعضا با حداقل ٦٠٠ هزار رأی باید به ساختمان بهشت قدم میگذاشتند؛ اما اعضای شورای شهر در انتخابات شورای شهر دوم و سوم، با حدود صد هزار رأی به عضویت پارلمان شهری درآمدند؛ بنابراین میتوان پرسید که در عملکرد شورای شهر که احمدینژاد و قالیباف را به کرسی شهرداری نشاندند و نظارتی هم بر عملکرد آنان نداشتند و وسواسی هم درباره برنامههای اجراشده در آن ١٥ سال از خود نشان ندادند، مقصر هستند یا مردم تهران که به صندوق رأی پشت کرده و در آن انتخابات شرکت نکردند؟ شعار «عبور از روحانی» در حقیقت بازگوکننده باور تلخ دیگری بود مبنی بر ابراز پشیمانی از رأیدادن به او و شرکت در انتخابات؛ اما تصویری که امروز از عملکرد مدیریت شهری در اختیار اصولگرایان در برابر مردم ایران بهویژه تهرانیها قرار گرفته بدون تردید ما را با این پرسش بنیادین روبهرو میکند که آیا شرکتنکردن در انتخابات، گزینه مناسبی است؟