در هفتههای اخیر نامهای زیادی بر زبانها افتاده و گمانهزنیهایی صورت گرفته، که از منابع مختلف مطرح شدهاند، برای این دوره که دیگر نمیشود کاری انجام داد اما در دورههای بعد بهتر است روسای جمهور برای انتخاب وزرا از روشهای علمیتر استفاده کنند.
نکتهای که در مورد وزارت علوم وجود دارد این است که وزیر علوم نقش پر رنگی در این وزارتخانه ندارد. اگر هم کسی این سمت را بپذیرد با اکراه میپذیرد. چهار نهاد مختلف در تصمیمات وزارت علوم نقش دارند. وزیر علوم در انتخاب رییس دانشگاه باید شورای عالی انقلاب فرهنگی آن را راضی کند. در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم کسانی هستند که دیدگاههای خاص خودشان را دارند. در این شورا کم هستند دانشگاهیانی که تفکر علمی و آکادمیک داشته باشند و در عین حال آزاد هم باشند. همین دیدگاه باعث میشود فرد شایستهای که وزیر برای دانشگاه انتخاب کرده، از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی تایید نشود. در سال ٨٨ بیش از ٥٠٠ نفر از اساتید دانشگاههای مختلف در تایید مهندس موسوی بیانیهای امضا کردند، این بیانیه بعدها تبدیل به یک نکته منفی در پرونده کاری این اساتید شد. اگر یکی از این افراد از جهت علمی و اخلاقی و دینی توانایی ریاست دانشگاهی را داشت، به دلیل امضای آن بیاینه اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به آن فرد رای نمیدادند. علاوه بر شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای اسلامی کردن دانشگاهها نیز بخش دیگری از وزارت علوم را در اختیار خود دارد و میشود گفت وزیر علوم باید تابع تصمیمات این شورا باشد؛ نظارت چند شورای دیگر که از عواملی است که باعث میشود افراد به سختی حاضر به پذیرفتن پست وزارت علوم باشند. یکی از دلایلی که افراد حاضر نیستند این مسوولیت را بپذیرند شاید همین باشد که وزیر علوم اختیارات لازم را برای اخذ تصمیمات در وزارت علوم ندارد. البته در وزارت علوم هستند افرادی مثل آقایان فرجی دانا و توفیقی و میلی منفرد که شایسته معرفی در پست وزارت هستند و میتوانند صدایشان را به گوش رییسجمهور برسانند اما این افراد چندان مورد تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی نیستند. اما در آموزش و پرورش چنین مشکلی وجود ندارد، اما نظراتی که در مورد وزارت این وزارتخانه وجود دارد نظم و اجماع ندارد که کارشناسان به صورت سازمان یافته و منظم کسی را برای پست وزارت معرفی کنند. هر کدام از تشکلها تلاشهای پراکندهای در این زمینه دارند و افرادی را به عنوان گزینه معرفی میکنند. در آخرین جلسهای که دوستان فرهنگی که قبلا هم مسوولیتهایی در وزارتخانه داشتند در همین زمینه برگزار کردند معتقد بودند که بهتر است بخواهیم آقای آشتیانی بمانند. به هرحال در این مدت معایب و نقایص کار را شناختهاند. البته مواردی هم در رفتار ایشان وجود دارد که قابل انتقاد است اما مسائل قابل حلی است. حتی شخصا نامهای به آقای رییسجمهور نوشتم و اعلام کردم که در حال حاضر ابقای آقای دانش آشتیانی به صلاح آموزش و پرورش است. آقای دانش در این هفت ماه به عنوان وزیر، نقاط قوت و ضعف خود را نشان دادند. این نظر بسیاری از صاحبنظران این حوزه است که ابقای دانش آشتیانی به صلاح است. البته باز هم به انتخاب آقای رییسجمهور احترام میگذاریم. آقای بطحایی هم معاون وزیر بودند و در دوره آقای فانی هم فعالیت کردهاند و انسان شریف و متواضعی است. اما از آنجا که ارتباط کاری با ایشان نداشتم در مورد عملکردشان نمیتوانم نظری بدهم. اما امیدواریم موفق باشند و بتوانند قدمهای موثری در بهبود وضعیت آموزش و پرورش بردارند. ما کمبود نیروی کارآمد برای وزارت آموزش و پرورش و علوم نداریم، اما این شیوه که در دولتهای گذشته هم برای انتخاب وزرا بوده غیرعلمی است. شیوه علمی این است که چند شاخص بهطور روشن اعلام شود. مواردی مثل تخصص و توان مدیریتی و اخلاق و پشتکار و تلاش و خوشنامی در حوزه کاری را بهعنوان شاخص در نظر بگیرند. زمانی که گروههای مختلف گزینههای خود را معرفی میکنند، گزینههای اعلام شده باید توسط چند متخصص و کارشناس دانشگاهی بررسی شوند و کارشناسان سوالاتی را از این افراد که به عنوان گزینههای پیشنهادی مطرح شدهاند، بپرسند و در نهایت بعد از بررسیها و ارزیابیها، این افراد را رتبهبندی کنند. اگر انتخاب وزرا با این روال پیش رود تا این حد درگیر آزمون و خطا در موضوع انتخاب وزرا نخواهیم بود. در هفتههای اخیر نامهای زیادی بر زبانها افتاده و گمانهزنیهایی صورت گرفته، که از منابع مختلف مطرح شدهاند، برای این دوره که دیگر نمیشود کاری انجام داد اما در دورههای بعد بهتر است روسای جمهور برای انتخاب وزرا از روشهای علمیتر استفاده کنند.