سد سیاستورزی اصلاحطلبان مدتها است که شکسته شده و این جریان سیاسی بعد از دوران مهجوریت خود از قدرت حالا در موقعیت جدیدی قرار گرفته است. این جریان سیاسی در چند انتخابات پیشین آنچنان موفق ظاهر شد که توانست در نهادهای انتخابی دست بالا را داشته باشد. ٢٩ اردیبهشت ماه ٩٦ نیز این جریان نهتنها توانست برای بار دوم گزینه مورد حمایت خود را در راس قوه مجریه بنشاند بلکه لیست امید شوراهای اسلامی شهر و روستا توانست در برخی شهرها پیروزی قاطعی کسب کند. حالا آینده این جریان سیاسی منوط به عمل به تعهداتی است که با مردم داشته است.
به گزارش جماران، فیضالله عرب سرخی، فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است که دولت باید پیش از اینکه دست به تغییرات در کابینه دوازدهم بزند، راهبردها و اولویتهای کاری وزرا را تعیین کند. او همچنین بر ضرورت تعامل و گفتوگوی بین جریانهای سیاسی تاکید کرده و پیشنهاد میکند تا سران قوا گفتوگو را آغاز کرده و راه را برای ادامه آن در سطح جامعه باز کنند. این فعال سیاسی اصلاحطلب بیان میکند که شاید عملیترین گزینه پیشنهاد گفتوگو میان سران قوا باشد. سران قوا حتی به عنوان یک گام سیاسی نه به عنوان گامی که مسوولیت اجراییشان است، میتوانند به ایجاد یک مرکز ملی گفتوگو کمک کنند و از طیفهای مختلف سیاسی هم فرصت مشارکت در این گفتوگو را پیدا کنند.
وی در گفت و گو با اعتماد معتقد است نقطه شروع خیلی مهم است. اگر آغاز خوبی برای آن گذاشته شود، من معتقدم به سرعت میتواند فراگیر شود. چهرههای فکری هر دو جناح سیاسی در به بار نشاندن این عمل سیاسی خداپسندانه نقش موثری را ایفا کنند.
به نظر شما برای اینکه مطالبات مردم در کابینه آتی بروز و ظهور داشته باشد، به چه مسائلی باید توجه داشت؟ کابینه دولت دوازدهم چه تحولاتی در چه حوزههایی باید داشته باشد؟
کشور متاسفانه مشکلاتی در همه حوزهها دارد. از این رو نمیتوان حوزهای را از فهرست مشکلات مبرا دانست. در هر حوزه نیز فهرست بلندبالایی از مشکلات ردیف شده است. در حرکت دولت اولویتبندی مشکلات خیلی جای کار زیادی دارد. دولت توانایی پرداختن به همه مسائل را ندارد. بنابراین باید اولویتها را تعیین کند و منابع، فرصتها و امکانات را در هر زمینه تشخیص دهد. دولت باید بداند که کدام مسائل در هر حوزه مهمترین است و باید انرژیاش را صرف آن بخشها کند. بنابراین در پرداختن به مسائل تعیین اولویت مهمترین مساله است. برای اینکه بتوانیم مشکلات کشور را حل و فصل کنیم دولت باید به سمت برنامه محوری برود. همانطور که در دوره تبلیغات انتخابات اشارتی به مسائل داشت، حالا باید به شکل روشنتر سیاستها را در بخشهای مختلف با جامعه در میان بگذارد. طبیعتا این برنامه نمیتواند چیزی جدا از برنامههای انتخاباتی کلیای که دولت قبلا ارایه کرده، باشد اما تطبیق و اولویتبندی آن خیلی مهم است. همانطور که در دولت یازدهم مساله برجام و مشکلات تحریمها مهم بود و آقای روحانی حذف تحریمهای هستهای را به عنوان اولویت خود تعیین کرد، امروز نیز باید در فاصلهای که تا شروع کار دولت دوازدهم مانده، اولویتهایش را با مردم در میان بگذارد. طبیعتا مردم در شعارها، اجتماعات و میتینگهای انتخاباتی به آنچه مورد مطالبه شان بود، پرداختند.
ما در مساله سیاست خارجی موضوعاتی را داریم که باید بیشتر به آنها پرداخته شود. در مساله اقتصاد موضوع سرمایهگذاری، افزایش بهرهوری و ایجاد اشتغال به عنوان مسائل مهم خود را نشان میدهد. در حوزه سیاسی تقویت ساختارها و نهادهای مدنی و روند آزادی بیان و آزادی رسانهها مسائل قابل اعتنایی هستند. این یک حوزه از کار است. طبیعتا اجرای بهتر برنامهها نیازمند انسجام و کارآمدی در مدیران دولت هم هست. یعنی چینش منسجمتر و انتخاب افراد چابکتر، کارآمدتر و علمیتر میتواند به اجرای بهتر برنامهها کمک کند. اینها نکاتی است که میتوان به طور کلی به آنها اشاره کرد.
شما کدام حوزه را شامل اولویت بیشتری میدانید و معتقدید عدم توجه به آنها بحرانزا خواهد بود؟
مردم در هر بخش و حوزهای تقاضایی دارند و فقط هم محدود به یک حوزه نیست. اگر تقاضای سیاسی خاصی داریم به این معنا نیست که در حوزه اقتصادی اولویتهای جدی نداریم. آقای روحانی در هر حوزه باید اولویتهای مشخص خود را بشناسد و عمده انرژی خود را روی آن موارد متمرکز کند. دولت ٤ سال فرصت دارد. در این ٤ سال صد کار مهم نمیتوان انجام داد. باید مهمترین کارها در هر حوزه توسط دولت شناسایی شوند. بنده هم در هر حوزهای برداشتهایی را دارم.
من معتقدم که افزایش بهرهوری در حوزه صنعت و اقتصاد برایمان یک اولویت جدی است. ما ظرفیتهای فراوانی داریم که غیر فعال هستند. باید با فعال کردن آنها، بهرهوری را در حوزه اقتصاد افزایش دهیم. این مساله هم مشمول واحدهایی است که با ظرفیت پایین کار میکنند؛ هم سرمایهگذاریهای نصفه نیمهای که وجود دارد و باید تکمیل شود؛ هم ارتقای کیفیت و بهبود کیفیت باید پیگیری شود. بنابراین بحث افزایش بهره وری بسیار مهم است.
ما نیاز داریم که در برخی حوزهها سرمایهگذاری انجام دهیم. صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و دیگر بخشهای صنعتی نیاز به سرمایهگذاری دارد. منابع داخلی تکافوی این سرمایهگذاریها را نمیکند. ما باید بتوانیم از منابع بیرونی استفاده کنیم و برای اینکار نیاز است که
روابطمان را با کشورها بهبود ببخشیم؛ تنشها را کاهش دهیم؛ بحثهایی که با همسایگان پیش آمده را با نگاه به آینده حل و فصل کنیم.
اگر نگاه به گذشته داشته باشیم و در گذشته بمانیم به هیچ توفیقی دست پیدا نمیکنیم. نگاه به آینده و بهبود روابط به معنای کاهش هزینههای تنش میتواند کارساز باشد. ما نباید پیشرفت کشور را صرف تنشهای منطقه کنیم. بنابراین در بحث اقتصادی برای اینکه بتوانیم جذب سرمایهگذاری خارجی داشته باشیم باید در روابط بینالمللی تنشها را کاهش دهیم. به هر حال تا حدود زیادی روابط کشور با اتحادیه اروپا بهبود پیدا کرده است. در سایر بخشها هم میتوانیم با کاهش تنش شرایط سرمایهگذاری و شرایط خروج از مشکلات و بنبستهای اقتصادی را بهبود بخشیم.
مشخصا کدام وزارتخانه نیاز به تغییرات جدی دارد؟ کدام وزرا هستند که در ٤ سال گذشته عملکرد مناسبی نداشتند و به اعتقاد شما دولت برای بهبود فعالیت آن وزارتخانهها لازم است که وزرا را تغییر دهد؟
بیش از اینکه بخواهیم روی وزرایی که باید تغییر کنند متمرکز شویم، معتقدم باید روی تبیین دقیقتر و روشنتر برنامهها و اولویتهایمان تمرکز ویژه داشته باشیم. همه وزرایی که وجود دارند اگر برنامههای روشنی مقابلشان قرار بگیرد و رییسجمهور و معاون اول به عنوان خواست دولت از وزرا اولویتهایی را مطرح کنند، حتما اوضاع بهتر از این خواهد شد اما به هر حال با تغییراتی که در ساختار دولت ایجاد میشود و سه وزارتخانه اضافه میشود،
خود به خود در وزارت صنعت، معدن و تجارت این تغییرات اتفاق میافتد. برخی از وزرا اعلام کردهاند که شخصا مایل به ادامه کار در وزارتخانه نیستند.
البته من نمیتوانم این حرف را با قطعیت بگویم اما شنیده میشود که وزیر جهاد کشاورزی گفته است که نمیخواهد به کارش ادامه دهد. بنابراین آنجا به طور طبیعی دچار تغییراتی خواهد شد. هرچند عملکرد حوزه کشاورزی قابل قبول بوده است اما به هر حال عملا این وزارتخانه دچار تغییر میشود. حرفهایی برای تغییر مدیریت در سازمان برنامه و بودجه و تقویت ارکان برنامهریزی در کشور مطرح شده است. به نظر میرسد ضمن اینکه آقای نوبخت تلاشهای زیادی کرده است اما زمینه تقویت سازمان برنامه و بودجه کشور وجود دارد. برخی جاها تقریبا عملکرد قابل قبولی داشتند و به نظر میرسد که باید به کارشان ادامه دهند. در حوزه سیاست خارجی و نفت خوب عمل شده است. در حوزه وزارت نیرو تا آنجا که میدانم عملکرد وزارتخانه مورد رضایت نبوده است. بنابراین بحث از تغییرات در وزارت نیرو است. گزینههایی هستند که نامشان را در این حوزه شنیدهام، گزینههای خوب و کارآمدی هستند. به نظر میرسد که تغییرات مثبتی اتفاق میافتد.
وزارت کار و امور اجتماعی چطور؟ ممکن است این وزارتخانه هم دچار تحولاتی بشود؟
در بحث وزارت کار و امور اجتماعی هم بحث از تغییرات شنیده میشود. البته نمیدانم که چقدر جدی است اما به هر حال دستگاه بسیار عریض و طویلی است که عملا سه وزارتخانه رفاه، کار و تعاون در آن وزارتخانه ادغام شدهاند و فکر میکنم که جا برای تقویت مدیریت این دستگاه وجود داشته باشد.
دولت دوازدهم به لحاظ عملکردی چه تفاوتهایی خواهد داشت؟
دولت یازدهم از نقطه صفر خودش آغاز کرد اما دولت دوازدهم از انتهای کار ٤ ساله خود شروع میکند. تجربیات فراوانی کسب کرده و گامهای قابل توجهی برداشته است. گامهای دولت دوازدهم تکمیلی است؛ نه گامهای ابتدایی. اینکه ٤ سال تجربه را پشت سر خود دارد و برخی از نیروها و روشها را تست کرده است. حالا با اتکا و اعتماد بیشتری میتواند افراد و روشهای موفق را به کار بگیرد. روشهایی که نتیجه نداده را میتواند کنار بگذارد. با درک دقیقتر و بهتر از مشکلات کشور میتواند کارش را انجام دهد. دولت دوازدهم در یک کلام دولتی است که ٤ سال تجربه کار اجرایی را با خود دارد.
به موضوع انتخاب شهردار بپردازیم. به هر حال اصلاحطلبان توانستند در این دوره از انتخابات در تهران گزینههای خود را به شورای شهر بفرستند. برای آنکه مردم بتوانند طعم مدیریت شهری اصلاحطلبانه را بچشند چه کارهایی باید صورت بگیرد؟ از چه آفتها و تهدیداتی باید اصلاحطلبان حاضر در شورای شهر دوری کنند؟ شهرداری اصلاحطلب چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
شورای شهر انتخاب شده و فهرستی که رای آورده از آن اصلاحطلبان است. بنابراین فرصت و موقعیت در اختیار اصلاحطلبان قرار گرفته تا مدیریت شهر را به عهده بگیرند. پرهیز از هر نوع اختلافی یک اولویت مهم است. نباید با ایجاد اختلافات بیهوده راه خدمت به مردم را سخت و دشوار کرد.
پرداختن به مسائل و مشکلات شهر تهران با هیچ چیز دیگری نباید جابهجا شود. مسائل سیاسی ضمن اینکه اهمیت دارد اما به نظر من مشکلات شهر تهران متوجه تمام بخشهای خدمات شهری است و شاید بحثهای سیاسی در آن نقش کمرنگتری داشته باشد. مساله محیط زیست، حمل و نقل، ترافیک، کیفیت و نحوه ساخت و ساز و امر شهرسازی را به عنوان امری جدی در دستور کار داریم. این مجموعه مسائل بسیار مهمی هستند که باید با انتخاب مدیران قدرتمند، شناخته شده در سطح ملی و کارا به سمت کمک به حل و فصل مسائل شهر برویم. مسائل شهر تهران یک روزه حل نمیشود. باید شورای شهر و تیم شهردار منتخب با تمام انرژی در این ٤ سال کار کنند تا از یک سو جهتگیری به سمت حل و فصل مسائل ایجاد شود و از سوی دیگر از شدت مشکلات کاسته شود. من فکر نمیکنم که همه مشکلاتی که فهرست شد، حل میشود. زمان طولانی برای حل مشکلات نیاز است. پیدا کردن یک خط حل و فصل مشکل بسیار اهمیت دارد و امید است که با تعقیب یک خط فکری و استراتژیک سالم و با مدیران توانا و با حمایت شورای شهر، مجلس و دولت، بتوان از شدت گرفتاریهای شهر کاست و بستر را برای دور بعد فراهم کرد.
در دوران مدیریت شهری آقای قالیباف اصلاحطلبان نقدهایی داشتند. دقیقا چه رویه و اقداماتی از سمت شهردار پیشین اشتباه بود و در دوران شهردار جدید باید به طور کامل متوقف شود؟
در درجه اول این نکته را باید تاکید کرد که آقای قالیباف ضمن اینکه به جریان مقابل ما از حیث سیاسی تعلق دارد اما به هر حال یک مدیر قوی است. این را نباید نادیده گرفت. در دوره طولانی شهرداریاش کارهای زیادی هم در شهر کرده است. نخواهیم با نگاه انتقادی خدمات و کارهای آقای قالیباف را نادیده بگیریم؛ وجه دیگر موضوع این است که به هر حال در شهرداری یک نظام درآمدی پایدار قابل قبول ایجاد نشده است.
امروز که در مورد شهرداری صحبت میکنیم درآمد عمده آن از مسیر فروش تراکم بوده است و این اصلا روند خوبی نیست. جزو اولویتهای کاری شورای شهر و تیم شهرداری جدید طراحی یک برنامه درآمدی متناسب و پایدار برای شهرداریها باید باشد. شهرداری تعداد قابل توجهی طرحهای در دست اقدام و نیمهکاره دارد. طرحهایی که به نظر میرسد باید تمام دوره ٤ سال شهرداری پیش رو را به خود اختصاص دهد. آنچه من شنیدهام اما خودم امکان ارزیابی آن را نداشتهام حدود ٦٠ هزار میلیارد تومان هزینه طرحهای در دست اقدام و در واقع بدهیهای ایجاد شده روی طرحها بوده است.
نزدیک به ٢٠ هزار میلیارد تومان یعنی تقریبا بودجه یک سال شهرداری بدهیهای روز آن است. این مجموعه شرایط مالی شهرداری بسیار بد است. برای هر تیمی که بخواهد کار کند نامناسب است. اگر شخص آقای قالیباف هم میخواست کار را ادامه دهد شرایط بدی داشت. ما نباید طوری عمل کنیم که جمع گرفتاریهایی که از خودمان برای تیم بعدی به جا میگذاریم، زیاد باشد و عملا قدرت عمل را از آن تیم بگیرد.
اینکه میشنویم قراردادهایی با عجله و طولانی مدت بسته میشود به این معناست که ابتکار عمل را از تیم جدید میگیریم. به هر حال آنچه الان و قبل از هر چیز باید در دستور کار شورای شهر قرار بگیرد، انتخاب یک شهردار مدیر، توانا و کارآمد است. مدیری که آشنا با مسائل شهری باشد. فردی که از حیث ارتباطی در نظام اداری کشور قدرتمند و چهرهای ملی باشد. تقریبا اینها ویژگیهایی است که آقای سیدمحمد خاتمی برشمردهاند. انتخاب این مدیر با منتخبین مردم در شورای شهر است.
چرا به نظر آقای خاتمی شهردار باید یک چهره ملی باشد؟
وقتی مدیری را انتخاب میکنیم که یک چهره
شناختهشده نباشد برای ارتباط با ارکان نظام و مقامات بالادستی، روسای سه قوه و سایرین با مشکل مواجه خواهد شد. در حالی که شهردار باید بتواند با یک ارتباط قوی با این ارکان مسائل شهر را سامان دهد. بنابراین باید یک چهره ملی و شناخته شده باشد؛ نه چهره گمنامی که حتی اگر توان اجرایی خوبی هم داشته باشد، نتواند با ارتباطگیریاش مشکلات را کاهش دهد.
آیا صرف اینکه شهردار یک نیروی سیاسی باشد کافی است یا اینکه باید لاجرم آشنایی به مدیریت کلانشهر پیچیدهای مثل تهران داشته باشد و دارای سوابقی در این زمینه باشد؟چقدر این مساله نسبت به سیاسی بودن فرد اولویت دارد؟
شهردار بیش از اینکه یک چهره سیاسی باشد باید یک مدیر توانمند، اجرایی و شناخته شده باشد و سوابقی هم در این زمینه داشته باشد. البته مساله سیاسی بودن در ذات قضیه وجود دارد. نمیتوان مدیری داشت که از نظر سیاسی دور از همه مسائل باشد. چنین مدیری حتما وجه سیاسیاش کمرنگ نخواهد بود اما باید کار شهرداری آغشته به مسائل سیاسی نشود که تعقیب مسائل سیاسی ما را از مسائل اصلی و گرفتاریهای مهم شهر باز دارد. این مسوولیت از اعضای شورای شهر برمیآید. سایرین میتوانند در حد معرفی و پیشنهاد از چهرههایی که فکر میکنند، کارآمد هستند با شورای شهر همکاری کنند. بنابراین معرفی چهرههای توانا به شورای شهر کمکی به آن است و در نهایت اعضای این شورای شهر هستند که حق انتخاب شهردار را دارند.
به نظر شما این حرف که کسی که شهردار میشود نباید به فکر ریاستجمهوری باشد، حرف منطقی و درستی است یا خیر؟
اهمیت این موضوع در این است که کسی که باید به فکر گرفتاریهای واقعی مردم شهر تهران باشد، نباید به دنبال فضاسازیهای تبلیغاتی برای خود باشد برای اینکه اگر کاندیدای ریاستجمهوری شد، رای خوبی بتواند جمع کند. طبعا به این معنا نباید کسی در عملکردش فکر تبلیغات برای رییسجمهور شدنش باشد. چنین چیزی غلط است؛ وگرنه ممکن است که فردا انتخابات ریاستجمهوری شود و شهردار تهران هم یکی از چهرههایی است که این فرصت را دارد که کاندیدا شود. در عملکردش در شهرداری باید توجه کند که مساله او گرفتاریها و مشکلات مردم شهر تهران باشد نه خودنمایی و کار تبلیغاتی.
نوع ارتباط شورای شهر تهران با توجه به یکپارچه اصلاحطلب بودن با شهردار باید چگونه باشد؟
به هر حال همواره این احتمال وجود دارد که شورای شهر در انتخابات یک جریان یکدستی باشد. این به نظر من نقص موضوع نیست.
مهم این است که بتوان یک شهردار مناسب انتخاب کرد و شورای شهر برنامههای نظارتی خود را بر عملکرد شهرداری با دقت اعمال کند و شهرداری را در همان مسیری قرار دهد که توافق بین شهردار و اعضای شورای شهر است. اعضای شورای شهر به طور طبیعی در مورد اولویتهای مسائل شهری چیزهایی را به مردم گفته اند؛ تعهداتی به مردم دادهاند. این تعهدات باید در قالب انتخاب شهردار مدنظر قرار دهند و از شهردار بخواهند که با نظارت دقیق اجرای این خواستهها را تعقیب کند.
در مقطع کنونی که اصلاحطلبان پیروزیهایی را در چند دوره انتخابات اخیر به دست آوردهاند و به عرصه سیاستورزی بازگشتهاند، پاشنه آشیل جریان اصلاحات را چه میدانید؟
من معتقدم غرق شدن در این پیروزیها و کمتوجهی به مطالبات مردم و پرداختن به اختلافنظرها که وجود آن کاملا طبیعی است، میتواند ما را به گونهای گرفتار کند که یادمان برود برای چه آمدهایم. ما برای رفع مشکلات موجود در سیستم آمدهایم. در مورد شوراهای شهر و روستا حل مشکلات شهری اهمیت دارد.
برای حل و فصل آنها با مردم حرف زدهایم و به مردم تعهد خدمت و انجام کار دادهایم. الان باید فکر و ذکرمان انجام این تعهد و پاسخگویی به مطالبات بحق مردم و دور شدن از زمینههای اختلافیای باشد که ما را از انجام کار اصلیمان بازدارد.
اصلاحطلبان مدتها است به اجماع ملی و گفتوگوی بین جناحها در راستای تحقق منافع ملی تاکید کردهاند. اخیرا نیز برخی چهرههای جناح راست از این موضوع صحبت کردهاند. آقای زاکانی از آتشبس یک طرفه سخن گفت و برخی چهرههای معتدل اصولگرا نیز آن را ضروری دانستند. آقای بادامچیان گفت اگر اصلاحطلبان رفع اختلافات جناحها را از خودشان شروع کنند ما هم به میدان میآییم. در چنین شرایطی چگونه میتوان اختلافات بین جناحها را به تعویق انداخت یا آن را حل کرد؟
به نظر من این زمزمهها و نواهایی که در مورد آشتی یا اجماع مطرح شده نوای خوب و امیدبخشی است. حرفهایی که آقایان باهنر، توکلی، بادامچیان و دیگر اصولگرایان در این زمینه گفتند بسیار مثبت و شایسته توجه است. بنابراین اصل بیان آن را باید نیک دانست. اگر قرار است که در عمل به توافقهایی دست پیدا کنیم باید در ابتدا در راه نگرش و ادبیات به نقاط اشتراک برسیم. من معتقدم که خلأ گفتوگو در جامعه ما جدی است. این خلأ در موضوع گفتوگو بین جریانهای سیاسی بسیار باید مورد توجه قرار بگیرد. فعالان سیاسی هر دو جناح چه تندرو و چه معتدل تکگویی میکنند. صحبتها مونولوگ است.
عرصه سیاست ایران نیازمند دیالوگ و گفتوگو است. باید بر سر مسائل اختلافی با هم بحث کنیم و حرف بزنیم. این اختلافات یکشبه حل نخواهند شد. حتی اگر خوب مساله گفتوگو را نیز تعقیب کنیم همه مسائل حل نمیشود بلکه بخشی از مسائل به دلیل مجموعه شرایط باقی میماند. لیکن بخشهای بزرگی از مشکلات قابل حل و فصل شدن است. ما نیاز به این داریم در موضوعاتی که به مصالح کشور مربوط میشود، به دیدگاههای مشترک برسیم.
ما نمیتوانیم در عرصه سیاست خارجی با دیدگاههای متفاوت ورود کنیم. ما باید به دیدگاههای نزدیک به هم برسیم. دیدگاههایی که قرار است خارج از مرزها به عنوان موضع کشور اعلام شود، باید کاملا یکسان باشد. در مواجهه با کشورهای دنیا باید حرف یکسانی داشته باشیم. هر چند میتوانیم برای رسیدن به حرف مشترک در داخل کشور گفتوگو کنیم؛ در مسائل دیگر میتوانیم بحث کنیم؛ میتوانیم برخی جاها اختلافات را هم نگاه داریم اما نه در مواردی که به منافع ملی مربوط است. اگر با نگاه سالمی با برخی اختلافات برخورد کنیم میتواند موتور محرک خوبی برای کشور باشد.
همینها میتواند زمینه بحث و گفتوگو را پدید بیاورد و نتایج خوبی را هم در پی داشته باشد. بنابراین باید از مسیر گفتوگو چیزی که خلأ آن وجود دارد حرکت را آغاز کنیم. در این صورت میتوانیم امیدوار باشیم که به مرور و
گام به گام از مصالح کشور و منافع ملی شروع کنیم و به نتایج مثبتی نیز برسیم.
خیلی از فعالان دو جناح کم و بیش به ضرورت آن اذعان دارند. برای اینکه جرقه اولیه این کار بخورد و نقطه شروعی برای رسیدن به اجماع ملی داشته باشیم، پیشنهاد شما چیست؟با چهرههای معتدل میتوان وارد صحبت شد؟ کدام یک از اصولگرایان برای آغاز گفتوگو به نظر شما مناسب هستند تا بتوان آن را تعمیم داد؟
شاید عملیترین گزینه پیشنهاد گفتوگو میان سران قوا باشد. سران قوا حتی به عنوان یک گام سیاسی نه به عنوان گامی که مسوولیت اجراییشان است، میتوانند به ایجاد یک مرکز ملی گفتوگو کمک کنند و از طیفهای مختلف سیاسی هم فرصت مشارکت در این گفتوگو را پیدا کنند. به نظر من نقطه شروع آن خیلی مهم است. اگر آغاز خوبی برای آن گذاشته شود، من معتقدم به سرعت میتواند فراگیر شود. چهرههای فکری هر دو جناح سیاسی در به بار نشاندن این عمل سیاسی خداپسندانه نقش موثری را ایفا کنند.
به نظر شما رسانه ملی نیز میتواند به شکلگیری فضای گفتوگوی ملی کمک کند؟
رسانه ملی حتما میتواند موثر باشد اما با تاسف باید گفت که صداوسیما در این حوزه نگاه ملی نداشته است. وقتی که رسانه ملی به جای اینکه تلاش کند از طیفهای مختلفی که به هر حال پایبندیشان به اصل نظام مورد تایید قرار گرفته و تایید صلاحیتشان حداقل در انتخابات حکایت از این معنا دارد، باز هم نگاه یک سویه دارد و حمایت از برخی جریانات را به طور پررنگ در دستور کار خود دارد، دیگر خیلی نمیتوان به رسانه ملی امید بست. اگر رسانه ملی دست از این رویه بردارد حتما صدا و سیما بهترین ابزار برای بسط گفت و گوی ملی است.