قیمت نفت را کسی نمی‌تواند پیش بینی کند ولی می‌توان ادعا کرد در سال جاری قیمت نفت در بازار ٤٠ تا ٦٠ دلاری باقی می‌ماند.

به گزارش جماران، روزنامه اعتماد در گفت و گو با عباس ملکی استاد دانشگاه شریف نوشت:

روزی که به دیدار عباس ملکی در دانشگاه صنعتی شریف رفتیم، هنوز ولیعهد عربستان جای خود را به محمد بن سلمان نداده بود، ولی دانشیار دانشکده انرژی دانشگاه شریف، یک روز پیش از این وقایع این ماجرا را پیش بینی کرد و از آغاز یک جراحی گسترده در هیات حاکمه رقیب منطقه‌ای ایران خبر داد. تنها یک روز بعد صحت گفته‌های او به اثبات رسید، با این وجود او هنوز باور دارد که هرچه زودتر باید اختلافات میان ایران و عربستان کنار گذاشته شود و هنوز هم باید نسبت به اوپک خوشبین بود.

در نشست ١٦٩ اوپک و پس از کاهش قیمت نفت، توافق شد تا تولید نفت کاهش یابد. ایران به دلیل اینکه به تازگی از زیر بار تحریم خارج شد، اوپکی‌ها موافقت کردند که سقف تولیدش را کاهش ندهد. پس از آن قیمت نفت حدود ١٠ دلار افزایش داشت ولی بعد از چندی با افزایش ورود نفت شیل به بازار، قیمت نفت دوباره کاهش یافت. حال اوپک دوباره این تصمیم را تمدید کرد ولی بازار نفت با کاهش قیمت مواجه شد. آیا اوپک کارایی خود را از دست داده؟ اگر نه چه نقشی می‌تواند در این میان ایفا کند؟ نقش ایران چیست؟

به نظر می‌رسد که بازار جهانی انرژی دستخوش تغییراتی شده که از گذشته روند فعالیت‌هایش را متمایز کند و برای آینده پژوهی باید به نیروهای پیشران جدیدتر و ناشناخته‌تر فکر کرد. به نظر من اگر به‌طور کلی بگوییم روابط حاکم بر تجارت نفت خام می‌تواند مدلی به ما دهد که دیگر حامل‌های انرژی مانند گاز طبیعی هم قابل پیش‌بینی شود، در مورد نفت خام باید به چند واقعیت اذعان کنیم. اول اینکه حدود ٩٥ میلیون بشکه نفت در روز در جهان تولید می‌شود و اعضای اوپک حدود یک‌سوم این تولید را انجام می‌دهند. در نتیجه تنها در مورد یک سوم تولید این ماده سیاه‌رنگ می‌تواند اظهارنظر کند و تمام بازار را به تنهایی در دست ندارد.

توافقی که در اجلاس ١٦٩ شد حدود ٦٠٠ هزار بشکه تولید نفت اوپک را کاهش داد که آن زمان ایران مشمول کاهش تولید نشد. پس از آن هم برای ٩ ماه دیگر این توافق تمدید شد و ٦ ماه دیگر تا پایان آن وقت باقی است. بازار نفت خام در دنیا تغییرات مهمی داشته، یکی از آنها هم این است که امریکا که در میانه دهه ٧٠ میلادی به نوک قله تولیدات نفتی خود رسید و این کشور پس از آن دوره به تدریج تولید نفت خامش کم شد و به چیزی در حدود ٦ میلیون بشکه در روز رسید ولی با پیشرفت فناوری‌های جدید، ایالات متحده چیزی بیش از چهار میلیون بشکه از طریق نفت شیل تولید می‌کند، پس این کشور یکی از بزرگ‌ترین مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان طلای سیاه است.

این به آن معناست که دو رقیب این کشور یعنی عربستان و روسیه به تغییرات تولید در این کشور حساس شدند. دو نکته هم به شکل روزانه مشهود است، یکی افزایش تعداد دکل‌های نفتی است که به معنای آن است که در بخش سرمایه‌گذاری نفت و شرکت‌های سرمایه‌گذاری آن امید به بهتر شدن اقتصاد جهانی و افزایش قیمت نفت وجود دارد درنتیجه سرمایه‌گذاری در این بخش در امریکا رو به رشد است. علاوه بر این روسیه با توجه به تحریم‌هایی که از سوی غرب شده نیاز به نقدینگی با منشأ خارجی دارد و این جایی است که سبب افزایش صادرات روسیه می‌شود. روسیه به‌شدت در توسعه زیرساخت‌های گازی فعالیت می‌کند تا بتواند گاز را در داخل مصرف کند و صادرات نفتش را افزایش دهد. عربستان چیزی در حدود ١١ میلیون بشکه تولید می‌کند که این سبب شده چاه‌های نفت این کشور با مشکلاتی مواجه شود و نیازمند سرمایه‌گذاری‌های بزرگ است تا بتوانند چاه‌ها را جوان‌تر کنند.

ایران کجای این بازی قرار دارد؟

آغاز تاریخ نفت را اگر از سال ١٩٠٠ بدانیم، ایران بزرگ‌ترین تولید‌کننده و یکی از قدیمی‌ترین تولیدکنندگان است. این روند تا سال ١٩٨٦ ادامه داشت و از آن سال به تدریج تولید نفت ایران کاهش یافت. در این میان و با آغاز انقلاب هم در مقطعی قرار بر این شد که تولید نفت در ایران متوقف شود اما با آغاز جنگ عدم برداشت از چاه‌های نفت هم به اتمام رسید. تا آنکه پس از سال ١٩٨٦ که قیمت نفت به حدود ١٠ دلار رسید. این سبب شد دیگر ما بازیگر عمده این بخش نباشیم. در یکی از کتاب‌های مهمی که به تاریخ نفت دنیا پرداخته شده، ٧٠ درصد مباحث به صنعت نفت ایران باز می‌گردد، این کتاب تا سال ١٩٩٠ را پوشش می‌دهد. مولف این کتاب در سال ٢٠١٤ کتاب دیگری می‌نویسد که یک درصد حجم کتاب را هم به ایران اختصاص نمی‌دهد. جدا از اینکه نمی‌شود بر این مبنا صحبت کرد و گفته‌های اغراق آمیز را مبنای تحلیل قرار داد؛ ولی این امر نشان‌دهنده آن است که کشوری مانند ایران روندی معکوس را طی کرده است. به طور مثال ایران که به نظرم بزرگ‌ترین دارنده گاز طبیعی است خودش تبدیل به واردکننده آن شده است. یعنی روند کلی نفت و گاز جهانی از ایران فاصله دارد و کاهش تولید ایران و مالا کاهش صادرات و همچنین افزایش مصرف در داخل کشور ایران را به بازیگر دست دوم تبدیل کرده بنابراین در این لحظه باید این واقعیت را پذیرفت که ما تولیدکننده نه چندان بزرگ و در صادرات نفت خیلی کوچک هستیم.

علاوه بر این وقتی در سطح بالا میان بازیگران اصلی رقابت است، یک تولیدکننده کوچک نقش کلیدی پیدا می‌کند. مانند دو حزب که در سطح بالای انتخابات رقابت می‌کنند و اکثر کرسی‌های پارلمانی را به دست می‌آورند اما امکان ایجاد دولت اکثریت به تنهایی را هیچ‌کدام ندارند و دست دوستی به سمت احزاب کوچک‌تر دراز می‌کنند. ایران با وجود اینکه دیگر تولیدکننده اصلی نفت نیست همچنان نقش سرنوشت‌سازی دارد چون اگر سطح بالا را کسانی بدانیم که تولید بیش از ١٠ میلیون بشکه دارند، یعنی عربستان، روسیه و امریکا، پس از آنها به سطح دیگری برخورد می‌کنیم که عراق است با تولید روزانه چهار میلیون و ٥٠٠ هزار بشکه تولید و پس از آن ایران با تولید سه میلیون و ٨٠٠ هزار بشکه در روز و ونزوئلا در جایگاه‌های بعدی قرار دارند. به دلیل جبهه‌ای که میان کشورها وجود دارد، ایران تبدیل به کشوری مهم می‌شود که می‌تواند در کاهش تولید اوپک نقش داشته باشد یکی به این دلیل که در اوپک تاثیرگذار است و دیگری هم به دلیل سیاست خارجه ایران است که در اجلاس قطر شرکت نکند یا با روسیه به توافقاتی برسد. یکی از دلایلی که ایران در اجلاس قطر شرکت نکرد و الان دستاوردش را در درگیری میان قطر و عربستان می‌بینیم که یکی از تیزهوشانه‌ترین کارهایی است که وزارت نفت در چهار سال گذشته انجام داد. ایران باید اوپک را جدی بگیرد زیرا با وجود همه مشکلات اوپک تنها نمونه موفق همکاری‌های بین‌المللی ایران تا این لحظه است. همچنین با توجه به مصرف داخلی بالا باید با این امر مقابله شود. عراق چندان بیش از ایران تولید نمی‌کند ولی دو برابر ایران صادرات دارد.

پیش‌بینی شما از قیمت نفت در سال جاری چیست؟

اولا قیمت نفت را کسی نمی‌تواند پیش بینی کند ولی می‌توان ادعا کرد در سال جاری قیمت نفت در بازاره ٤٠ تا ٦٠ دلاری باقی می‌ماند.

روابط تیره سیاسی ایران و عربستان در سال‌های گذشته بر کسی پوشیده نیست، بهبود این رابطه تا چه اندازه بر بازار نفت اثرگذار خواهد بود؟

به نظر من در مورد عربستان سعودی، زایش یک جریان خانوادگی خیلی قوی در داخل هرم قدرت این کشور به زودی رخ می‌دهد. محمد بن سلمان همه قدرت را می‌خواهد و طبیعی است که ولیعهد به تدریج قدرتش کاسته شود و گروه دیگر با برنامه‌های جدید با او مقابله کنند. همین دو هفته قبل (روز یکشنبه ٢٨ خرداد ماه) با فرمانی جدید مسائل مربوط به حج در شمول اختیارات بن سلمان قرار گرفت. زایش این قدرت جدید در داخل عربستان همراه با جراحی خواهد بود. و خب می‌بینید مسائل عربستان در یمن، در قطر و مساله چشم‌انداز ٢٠٣٠ در کشوری که خانم‌ها حق رانندگی ندارند، چیزهایی است که نسل جدید به رهبری بن سلمان پیگیرش هستند. یکی از پیامدهای این زایش تیرگی روابط سعودی‌ها و ایران است. هر چند سهم حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد را نباید نادیده گرفت که دستاوردهای جمهوری اسلامی پس از حادثه منا و روابط گرمی که ایران با کشورهای عربی پیدا کرده بود را بعد از بهار عربی بر باد داد. به هر حال در سیاست اتفاقات اینچنین تا حدی اجتناب‌ناپذیر است اما با همه این موارد من به آینده خوشبینم، یکی به دلیل استقرار کامل این قدرت جدید چون تا چشم باز کنند می‌بینند نیمی از ساحل خلیج فارس و دریای عمان در اختیار یک کشور است بنابراین نمی‌شود این کشور را نادیده گرفت. همچنین سیاست‌های منطقه‌ای ایران در دراز مدت به دنبال ثبات و بیرون رفتن نیروهای خارجی از منطقه است و این می‌تواند برای عربستان امر مبارکی باشد.

با این مسائل به نظرم مشکلات دو کشور حل خواهد شد. در برخی مسائل زودتر و در برخی دیگر دیرتر. در مورد حج این مشکل زود حل خواهد شد، اکثریت مردم ما مسلمان هستند و وضعیت اقتصادی مردم ایران طوری است که سریع‌تر از گذشته می‌توانند درآمدشان را برای یک سفر مکه ذخیره داشته باشند. دومین نکته مسائل کنسولی است که این هم حل شدنی است. سومین نکته هم در مسائل مربوط به انرژی است که با تمام تفاوت‌ها هر دو کشور در صادرات نفت خام به همکاری همدیگر نیاز دارند و طرف سعودی بیشتر به این همکاری نیاز دارد، زیرا در چند سال گذشته وابستگی کشور به نفت کمتر شده و بخش اصلی بودجه از طریق مالیات‌ها حاصل می‌شود ولی عربستان همچنان شدیدا به نفت وابسته است. وقتی وزیر نفت ایران و عربستان با یکدیگر صحبت می‌کنند تلخی‌های عرصه سیاسی وجود ندارد زیرا این دو تکنوکرات‌هایی هستند که به دنبال منافع ملی خود هستند و زبان مشترکی پیدا می‌کنند.

اوپک آیا مانند گذشته نقش مهمی دارد؟

اگر واقع‌بین باشیم، اوپک تولیدکننده یک‌سوم نفت خام جهان است و اگر زمانی بخواهد از این ماده سیاه‌رنگ به عنوان سلاح استفاده ‌کند می‌تواند. بنابراین اوپک همچنان و با وجود همه اختلافات اوپک است. زمانی ما خیلی آرمانی بودیم و وزیر نفت ما فکر می‌کرد وقتی می‌گوید قیمت نفت باید بالا رود، حتما باید قیمت‌ها افزایش یابد. این اشتباهی بود که شاه هم انجام داد. شاه از سال ١٩٧٣ فکر می‌کرد هر ماه باید قیمت نفت افزایش یابد و وقتی که در سال ١٩٧٥ دیگر قیمت‌ها صعودی نبود مشکلات بودجه‌ای در کشور پیدا شد و برنامه‌های عمرانی ایران طوری بود که پول بیشتر می‌خواست. همچنین نقش جهانی شاه، کمک به شهرداری لندن، ایجاد پالایشگاه در کره جنوبی و در یک منطقه هند، در کیپ تاون آفریقای جنوبی و... پول می‌خواست و امریکایی‌ها جلوی بالا رفتن قیمت نفت را گرفتند و شاه اتفاقا در مقابل کبوتران اوپکی چون باز عمل می‌کرد و درنشست دوحه گفت باید قیمت بالا رود، غافل از آن‌که ایالات متحده در خفا قصد افزایش تولید نفت عربستان را داشت. در کنفرانس دوحه در سال ١٩٧٦ شاه گفت باید قیمت نفت بالا رود و عربستان مخالفت کرد. شاه گفت قیمت نفت را بالا می‌بریم و عربستان گفت نمی‌گذاریم. شاه گفت تولیدم را کم می‌کنم و سعودی‌ها گفتند ما تولید را بالا خواهیم برد، شاه گفت نمی‌توانید اما خبر نداشت که این امکان برای سعودی‌ها به وجود آمده است. پس از انقلاب نیز این نگرش حاکم بود. همچین قدرت قاهره‌ای در اوپک نیست که با دستور قیمت را بالا یا پایین ببرد.

به هر روی تمام سازمان‌های بین‌المللی چنین وضعیتی دارند و بر اساس مذاکره خط‌مشی خود را تعیین می‌کنند. من اوپک را با همه انتقاداتی که به آن وارد است، یک سازمان ضروری برای ایران می‌دانم.

علاوه بر این اوپک شاید به تنهایی اثرگذار نباشد اما نباید فراموش کرد حداقل یک تولید‌کننده خارج از اوپک پیدا می‌شود که با این سازمان همکاری کند، حال دوره‌ای با امریکا و دوره‌ای با روسیه. در حال حاضر هم اوپک در کنار روسیه ٤٤ میلیون بشکه در روز تولید می‌کنند که چیزی نزدیک به نیمی از تولید روزانه نفت است.

دعوای قطر و کشورهای عربی چه منفعت و فرصتی می‌تواند برای ایران داشته باشد ؟

در مورد قطر که بزرگ‌ترین تولید‌کننده گاز طبیعی و انرژی در جهان است، زمینه برای همکاری‌های گوناگون باز است. شخصا پیش از اختلافات اخیر تمام فعالیت‌هایی که با قطر برقرار شده را ناموفق می‌دانم جز همکاری دو کشور در مناطق غیر نظامی سوریه و جابه‌جایی غیرنظامیان و تشکیل مجمع صادرکنندگان گاز که دبیرخانه آن در دوحه است. پس از این اتفاق زمینه همکاری‌ها گسترده‌تر می‌شود و فشار عربستان و متحدانش و مقاومت قطر نشان داد که یک اقتصاد قدرتمند زیر فشارهای سخت سیاسی می‌تواند ایستادگی کند. همان طوری که رییس‌جمهوری برای امیر قطر پیام فرستادند، من هم فکر می‌کنم لازم است با قطر همکاری کنیم به ویژه در حوزه تکنولوژی گاز که قطری‌ها با کمک خارجی‌ها وضعیت به مراتب بهتری از ما دارند.

با همه این تفاسیر، از نظر من باز هم باید راه را برای نزدیکی با عربستان سعودی باز کرد. باید راه را به شکل استراتژیک باز کرد و رابطه نه چندان خوشایند با عربستان حل شود و موضوع قطر می‌تواند در این زمینه هم مورد استفاده قرار گیرد و روابط عادی شود.

این سطح از انتقاداتی که به مدل جدید قراردادهای نفتی می‌شود تا چه اندازه منصفانه است؟ کشور چه قدر زمان دارد که با گشاده‌دستی با درخواست‌های سرمایه‌گذاری خارجی برخورد کند؟

به نظرم می‌رسد همان طور که به وزیر صنعت اجازه داده شده در چارچوب قوانین و مقررات قراردادهای معدنی با شرکت‌های داخلی و خارجی ببندد و آنقدر حساسیت وجود ندارد، وزیر نفت هم در چارچوب ضوابط کشور این فضا را داشته باشد. این کار مرسومی در همه جای جهان است. نمی‌توان تمام ریز قرارداد را از پیش آماده کرد و به وزارت نفت گفت همین اجرا شد چون اگر تمام چیزها مشخص شود نیمی از ماجراست و مابقی به مباحث شرکت سرمایه‌گذار هم مربوط است.

با تمام زحماتی که دوستان وزارت نفت کشیدند و مذاکراتی که داشتند، همه اینها در سطح یادداشت تفاهم و سرفصل‌های توافق است ولی همه می‌دانیم تا توافقی نباشد و قرارداد اجرایی نباشد کاری از پیش نمی‌رود. با این همه یک نکته باقی می‌ماند، بنابر نظر وزیر نفت و دیگران تولید ایران از دو و نیم میلیون بشکه به سه میلیون و ٨٠٠ بشکه رسید. این چطور انجام شد؟ هنوز قرارداد خارجی امضا نشده و توسط کارگران و متخصصان حوزه نفت ایرانی انجام شد. اگر چنین پتانسیلی در ایران وجود دارد، آیا توجه کافی به آن می‌شود و مورد تشویق قرار می‌گیرند؟ پس از این است که باید شرکت‌های خارجی به ایران بیایند. زیرا شرکت خارجی یعنی شرکتی که پول مکفی، فناوری و مدیریت دارد که سومی برای ما بسیار مهم است. در شرایطی که کشور همسایه ما عراق در افقش تولید ١٢ میلیون بشکه در روز برسد که بخش مهم آن در حوزه‌های مشترک انجام می‌شود یا در پارس جنوبی و... به نظرم وزارت نفت باید یک راهبرد کلی داشته باشد که چه مقدار به منابع داخلی بپردازد و چه میزان داخل شرکت نفت دست همکاران باز است و شرکت‌های خارجی و داخلی چه سهمی خواهند داشت. چهار سال زمان زیادی بود و کاش به جای اصرار بر مدل‌های جدید قراردادی، کل نظام به این نتیجه می‌رسید که وزارت نفت در چارچوب قانون اساسی و شرح وظایف نفت (بدون حتی اساسنامه شرکت ملی نفت) وزیر نفت این اختیار را داشت که با هر شرکت خارجی با چه مبنایی منافع ملی بهینه می‌شود و خصوصا این عنصر زمان مورد توجه قرار می‌گرفت. زمان برای ما مهم است چون منابع مشترکی داریم که اگر مورد توجه نباشند به مرور زمان زیان می‌بریم.

به هر حال نمی‌دانم وزارت نفت مایل بود یا مخالفانش که کل مسائل را به رسانه‌ها بکشانند، این واقعا زیان‌آور بود.

شما فردی هستید با سابقه سیاسی و البته بنیه علمی کارشناس حوزه انرژی، به نظرتان کشمکش‌های سیاسی چه تاثیری بر این حوزه می‌گذارد؟

آسیبش این است که ما در اندازه چهار میلیون بشکه در روز توان تولید داریم که نیمی از آن در داخل مصرف می‌شود و باورکردنی نیست که ضایعات انرژی در ایران به دلیل عدم بازدهی درست و بهره‌وری مصرف، روزانه یک میلیون و ٢٠٠ هزار بشکه است. این پرتی انرژی بسیار آسیب زننده است و در تمام بخش‌های صنعت رفته است. آسیب‌های سیاسی همین است که ما چهار میلیون بشکه نفت تولید می‌کنیم ولی سه کشور توان تولید ١١ میلیون بشکه دارند. عربستان مسائل زیادی دارد ولی در حوزه نفت کمترین حواشی را دارد و جدا از فضای سیاسی روز این کشور پیش می‌رود. مثلا خبر آمد که بخشی از سهام شرکت ملی نفت سعودی یا آرامکو قرار است به فروش برود اما هیچ خبری از چند و چون ماجرا دیگر پخش نشد. این بیانگر آن است که رقیب سعودی ما در حال کار کردن است. مثلا سعودی‌ها حوزه نفتی به نام قوار دارند که به تنهایی یک میلیون و ٥٠٠ هزار بشکه در روز تولید دارد ولی به تولید ٤٠٠ هزار بشکه سقوط کرد اما در آن سرمایه‌گذاری کردند و دوباره تولید این بخش جان گرفت. این به نظر من آسیب ندیدن سیاسی بخش نفت و گاز در یک کشور است.

در روسیه و در حالت تحریم یک دفعه قطر ٢٠ میلیارد دلار بر سر خرید بخشی از سهام یکی از شرکت‌های روسی پرداخت و این پول در بدترین شرایط به این کشور رسید.

البته نفت یک کالای صرف نیست و بحث سیاسی در آن دخیل است. پیشنهاد من این است که اولا وزیر نفت به هیچ عنوان کاری به سیاست و کشمکش‌های آن نداشته باشد. علاوه بر این یک‌بار دیگر وظایف وزارتخانه‌ها بررسی شود. حتی توزیع نفت و گاز به شرکت‌های زیر دست خصوصی واگذار می‌شد تا از این طریق حواشی هم کاسته شود. مثلا من فکر می‌کنم آب به وزارت نیرو مربوط نیست و وزارت نیرو مسوول همه حامل‌های انرژی داخل می‌شد و آب به سازمان حفاظت محیط زیست مرتبط می‌شد. وزارت نفت هم تنها به تولید و صادرات می‌اندیشید. هنگامی که نماینده مجلس می‌آید و می‌گوید گاز یا نفت فلان منطقه قطع شده وزیر نمی‌تواند بر این اصرار کند و به صادرات گاز بر ترکیه پافشاری کند ولی اگر این دو دستگاه مجزا بودند این مشکل کمتر می‌شد. مانند بقیه کشورها که بخش‌های انرژی کم حرف هستند و من هنوز نمی‌دانم موضوع IPC را چرا وزارت نفت به رسانه‌ها کشاند.

IPc نسبت به قراردادهای پیشین عقب‌نشینی بزرگی است و منصفانه است که برخی آن را بر باد رفتن دستاورد دولت مصدق می‌دانند؟

اصلا چنین نیست و کسانی که در بخش‌های بین‌المللی وزارت نفت هستند همگی وطن پرست هستند. برخی بحث‌ها بحث‌های دانشگاهی و طلبگی است که آن جا کنجکاوی می‌شود و آلترناتیوها مطرح می‌شوند. در مرحله اجرا اما این حرف‌ها مهم نیست و باید نفت صادر شود. به نظر من قانون اساسی ایران در قراردادهای مختلف را باز گذاشته ولی امتیاز دادن را ممنوع کرده است. پیش‌تر شورای نگهبان و برخی نهادهای دیگر بر مشارکت تولید نگرش منفی داشتند و تنها در حوزه شمال کشور کوتاه آمدند. به نظر من وزارت نفت توان اجرایی کردن را داشت ولی آن را به بحث گذاشت.

وزارت نفت فکر می‌کند این یک طرح ملی است.

در این صورت هم نمایندگان مردم می‌توانند بر سر آن چانه‌زنی کنند و باز هم نیازی به این جدال‌های رسانه‌ای نیست.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.