محمد رضا باهنر یکی از چهره های نام آشنای اصولگرایان که با سابقه هفت دوره وکالت مردم در مجلس شورای اسلامی می توان او را وکیل الرعایا نامید روایت خاص خود را از انتخابات 29 اردیبهشت ماه دارد. او فارغ از نتیجه انتخابات معتقد است اصولگرایان از سال 92 تا 96 گام های مثبتی را برداشتند.

به گزارش جماران، رئیس جامعه اسلامی مهندسین در خصوص برخی تحلیل ها از نتیجه انتخابات حرفهایی دارد که در این مصاحبه به تفصیل به آنها پرداخته است. باهنر نبود احزاب قدرتمند و ضابطه مند را یکی از معضلات اصلی جریان های سیاسی کشور بر می شمرد و بر این باور است که «اصولگرایان باید در شعارهایی که مطرح می کنند بتوانند صداقت و توانمندی خود را ثابت کنند.»

مشروح گفتگوی الف با باهنر به شرح زیر است:

با توجه به آنچه که در انتخابات های 92 و 94 رخ داده بود آیا نتیجه انتخابات 96 قابل پیشبینی بود یا خیر؟ 
 
اگر روند فضای کشور را بخواهیم پیگیری کنیم این فرایند ها مسیر طبیعی دارند اما بعضی از این فرایند ها حرکتشان غیر طبیعی می شود علی الظاهر اگر دقیقتر پیگیری بکنیم می‌بینم آنها هم تابع مقررات و قوانین حاکم بر جامعه ما هست، در مورد مسئله انتخابات 96 من از مدتها قبل گفته بودم که معلوم بود دو رقیب جدی وجود خواهد داشت که یکی خود آقای روحانی، رئیس جمهور مستقر بودند و یکی هم کاندیدایی که قرار بود در مقابل آقای روحانی قرار بگیرد.

جبهه آقای رئیسی یک مجموعه ای را بوجود آوردند و در جهت تمرکز آراء تلاش هایی را انجام دادند ، از دیدگاه من تلاش های خوبی هم داشتند و مفید هم واقع شد. رسیدن به رأی متراکم و متمرکز حدود 40 درصدی در کشور علی رغم اینکه یک نامزد قدیمی و جا افتاده و مجرب نداشتیم نکته حائز اهمیتی هست. آقای رئیسی در این میدان پنج الی شش ماه بود که فعالیت داشتند  و اصولا آقای رئیسی یک چهره سیاسی و اجرایی مجرب در کشور به حساب نمی آمد اما با این وجود جبهه مردمی نیروهای انقلاب حدود 40 درصد آراء متمرکز شده را بدست آورد.

این یک نقطه ضعف برای جریان اصولگرایی محسوب نمی شود که چرا کاندیدای اصلی آنها به گفته خودتان کاندیدای مجرب و باسابقه اجرایی نبوده؟
اگر میخواهید موضوع بحث را عوض کنید مسئله ای ندارد، اینها همش نقطه ضعف هست چون حزب نداریم اصلا می‌توانیم بحث حزبی بکنیم .
یک زمانی هست شما می پرسید آیا می شود بعد از 35 سال در کشور انتخابات انجام شود بدون چند چهره شاخص که آنهم یک بحث دیگر هست ، بله چون ما حزب نداریم . بارها هم تکرار کرده ام که در غیبت دو یا سه حزب قدرتمند و شناسنامه دار و ضابطه دار ، برای آینده مردم سالاری دینی به شدت نگران هستم و فکر میکنم نهایتا به سر منزل مقصود نرسد که خود یک مقوله دیگر است.

در انتخابات اخیر اصولگرایان قدم های مثبتی برداشتند
 در یک نگاه کلی چرا اصولگرایان از سال 92 به بعد در جذب حداکثری آراء مردم کمتر موفق ظاهرشدند ؟ 
ما در طول 38 سال پس از انقلاب تجربیات متعددی را از سر گذراندیم ، بجز بنی صدر که به صورت قانونی  عزل شد و شهید والا مقام رجایی که در حادثه تروریستی به شهادت رسید، بقیه رؤسای جمهور پس از انقلاب اسلامی همگی دو دوره ای بودند و اصولا در بسیاری از نقاط دنیا هم به همین صورت است. بعضی ها هم از زاویه ای دیگر نقد می کردند که چرا وسط دو دوره کاندیدا معرفی کرده اید و بهتر بود تمرکزتان را برای سال 1400 می گذاشتید در حالی که این را هم من قبول نداشتم. بنظر من در همین انتخابات اخیر اصولگرایان چند قدم به پیش گذاشتند و این قدم مثبتی محسوب می شود. درست هست که در دوره گذشته انتخابات آقای روحانی با نزدیک به 51 درصد پیروز شد اما رقبای ایشان پراکنده بودند.

این مسئله این بار حل شد، دو انتخاب با حدود 60 و 40 درصد بوجود آمد ، دولت مستقر باید به این 40 درصد توجه داشته باشد چراکه همه ما و خود آقای روحانی هم قبول دارد کسی که انتخاب می شود رئیس جمهورهمه هست ، من حتی یک تعبیر عامیانه نیز داشتم که تابحال ما یک رقابت باشگاهی در کشور داشتیم ، دو جناح با هم رقابت داشتند یکی با 60 درصد و دیگری با 40 درصد. الان دولت ما می خواهد به یک رقابت ملی و بین المللی وارد شود، میخواهد نظام جمهوری اسلامی را از بعضی مشکلات عبور بدهد، مشکلاتی که خودمان هم قبول داریم که  منبع برخی از این مشکلات هم خودمان هستیم و برخی دیگر هم تحریم ها و مسائل دیگر.

دولت که میخواهد از این مسیر عبور بکند دو شرط وجود دارد، دولت باید از همه ظرفیت ها استفاده بکند و آن ظرفیت 40 درصدی هم نباید تصور بکنند که هنوز رقابت هست و باید کاری بکنند که 60 درصدی ها موفق نشوند. دولتی که مستقر شده همه موظف به کمک آن هستیم تا از بعضی از این گرفتاری ها و مشکلاتی که تا بحال موفق به عبور از آنها نبوده بتواند عبور بکند و از این به بعد موفقیت دولت ، موفقیت نظام هست .

ممکن هست بعضی از سبک سری ها به این نتیجه برسد که باید ناکار آمدی دولت منتخب مردم ثابت شود ، اصلا کار آمدی و ناکارآمدی یک عدد مطلق نیست بلکه نسبی است. ما فرض میکنیم به زعم رقبا دولت آقای روحانی 60 درصد فقط کارآمدی داشته باشد، حالا این رقبا باید تلاش کنند که این درصد افزایش یابد یا بالعکس؟ اگر کسی به دنبال کاهش کارآمدی دولت باشد که من آن را خیانت به نظام و انقلاب و همین مردمی که شعارش را می‌دهیم می دانم.
مگر بیکاری یکی از معضلات این مملکت نیست؟ مگر همه کاندیداها نگفتند که باید این بیکاری را حل کنیم؟ خوب بسم الله. الان باید بیاییم بیکاری را حل کنیم. اگر دولت توانسته 60 درصد این مشکل را حل کند بقیه باید کمکش بکنند این 60 درصد به 80 درصد برسد نه اینکه چوب لای چرخش بگذارند.

 از سوی دیگر دولت پیروز هم نباید خودش را از 40 درصد نیروها و توان های کشور محروم بکند. بنابراین دو طرف این انتخابات چه طرف پیروز و چه طرفی که موفق به کسب اکثریت آراء نشده است تکلیفشان روشن است، طرف پیروز نباید تصور کند که زمان زیادی دارد و دشمنی های خارجی و حتی کارشکنی ها به پایان رسیده است و باید از همه انرژی های داخلی برای حل مشکلات استفاده کند. طرف مقابل هم نباید احساس کند که در حین عملیات پشت رقیبش را به خاک برساند. این دیگر دولت حزب رقیب نیست بلکه دولت جمهوری اسلامی است.

در مناظرات برخی سعی کردند نظام را بتراشند!
جناب آقای مهندس باهنر اگر ممکن است کمی صریحتر اشاره بفرمایید که چرا در چند دوره اخیر اصولگرایان موفق به جذب حداکثر آراء نشدند؟ 
اما اینکه چرا چنین نتیجه ای برای اصولگرایان رقم خورده باید گفت که فرایند هارا نباید خیلی سریع الاجابه تلقی بکنیم. من فکر می‌کنم که اصولگرایان از سال 92 تا 96 قدم های روبه جلوی خوبی داشتند ، چند قدمش را هم نظام به پیش رفته. یکی از این مسائل ، شکوه حضور مردم است حتی هنجار شکن ها و آنهایی که مخالف بودند و امیدشان به خارج از کشور بود، همه و همه به این نتیجه رسیدند که باید پای صندوق های رأی مطالباتشان را احقاق بکنند ، این قدم بسیار مهمی برای نظام است.

حتی بعضی از رسانه های خارجی هم که مخالف نظام هستند به این موضوع اعتراف دارند که رفتار نظام جمهوری اسلامی به گونه ای بوده که ماهایی که تا بحال مردم را به عدم شرکت در انتخابات تشویق می کردیم الان می‌گوییم مردم بروند و شرکت بکنند، این قدم بسیار مثبتی برای ما محسوب می شود . حضور 72 درصدی بعد از گذشت نزدیک به 40 سال از انقلاب آن هم با وجود گلایه هایی که مردم از بعضی ناکارآمدی ها و حل نشدن مشکلاتشان از ما دارند نقطه قابل تاملی است ، حتی بارها حضرت آقا نیز فرموده اند این نماینده های مجلس و رؤسای جمهور تصور نکنند که این رأی مردم به معنی رضایت آنها از عملکرد ما هست. با این وجود مردم از نظام راضی هستند علی رغم اینکه رقبا خیلی سعی کردند همدیگر را بتراشند و متاسفانه بعضی هم حتی سعی کردند نظام را بتراشند! اما مردم حضور باشکوه و 72 درصدی خود را به نمایش گذاشتند و اصولگرایان هم توانستند یک رأی متراکم جدی و قدرتمند 40 درصدی را کسب کنند که می تواند ظرفیت خوبی برای انتخاباتهای آینده باشد و در طول این چهار سال هم راهگشا باید برای دولت و اگر دولت هم خدایی ناکرده نخواست، این 40 درصد می تواند یک منتقد مشفق باشد برای دولت، تاکید میکنم که منتقد تخریبگر نه بلکه منتقد مشفق .

پس می شود نتیجه گرفت که اصولگرایان بیش از آنکه به پیروزی جریان خود بیاندیشند به حضور حداکثری مردم تمرکز داشتند؟
نه این برداشت درستی نیست. زمانی که ما یک فرضیه ای را عنوان می کنیم یک سوال اصلی و چند سوال فرعی را برایش مطرح می کنیم . حضور حداکثری مردم پای صندوق ها وظیفه همه جریانات سیاسی است، همه باید این دغدغه را داشته باشند و خوشبختانه الان حضور حداکثری مردم مغایر با حضور و فعالیت احزاب نیست . که  مثلا اصولگرایان یا اصلاح طلبان به این نتیجه برسند که هرچه مردم کمتر شرکت داشته باشند به نفع آنها خواهد بود ، اما در حال حاضر دو طرف ماجرا دنبال حضور حداکثری مردم هستند اگر این را اینگونه تعبیر کرد که اصولگرایان حضور حداکثری را به پیروزی خودشان ترجیح می دهند ، نه این ادعای بزرگی هست. اما حضور حداکثری مردم به پیروزی ما هم کمک می کند و مانع ما نمی شود.

حضرت آقا در انتخابات 94 مجلس به صراحت فرمودند که حتی اگر کسی من را هم قبول ندارد یا انتقاد به اصل نظام و برخی رفتارها دارد بیاید پای صندوق و از حق خودش استفاده بکند، این قدم بسیار سنگین است. اما این اتفاق برای نظام افتاده و پیروز انتخابات مردم هستند و ما هم نسبت به گذشته چند قدم به جلو آمده ایم و امید داریم در آینده این قدم ها تکمیل بشود .

برخی معتقد هستند که اصولگرایان نیازها و تغیرات لایه های مختلف جامعه را خیلی نتوانسته اند درست دقیق تشخیص دهند و برای همین موفق به جذب حداکثر آراء نشدند
در هر صورت مردم در این مناظرات و صحبتها تلاش دارند که ببینند که چه کسی مطالبات آنها را بهتر می‌تواند پاسخ دهد و چه کسی پاسخ های عقلایی تری را مطرح می کند . ما اگر چند حزب قدرتمند و چارچوب‌دار و فراگیر در کشور داشته باشیم، مردم در انتخابات یک حزبی را تجربه می کنند و اگر از عملکرد آن راضی بودند از همان حمایت میکنند و ادامه می دهند ، در غیر این صورت به سراغ حزب دیگر خواهند رفت و پس از مدتی حرکتهای تجربی می‌فهمند و شناسایی می‌کنند که هر حزبی چقدر در مواضع اش صادق و چقدر قدرت حصول اهداف اعلامی اش را دارد و چه میزان دلسوز مردم و به دنبال باقی ماندن در قدرت است. اینها شاخص های مختلفی هستند که مورد قضاوت مردم قرار می‌گیرد اما زمانی که این احزاب وجود ندارند و جریان ها باهم رقابت می کنند و جریان ها هم ثبات احزاب را ندارند، به عنوان نمونه ، بجز رؤسای جمهور اولیه و حضرت آقا ، ما آقایان هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی را تجربه کرده ایم ، ما در کشورمان دو جریان موسوم به اصولگرا و اصلاح طلب بیشتر نداریم اما رؤسای جمهوری که نام برده شد هرکدام برای خودشان یک حزب تمام بودند، برخی مدعی بودند آقای هاشمی و خاتمی باهم همفکر شدند در حالی که من این را اصلا قبول نداشتم اما دولت آقایان هاشمی و خاتمی زمین تا آسمان با هم تفاوت داشتند. یا مثلا دولت آقای احمدی نژاد ، دولت اصولگرایی به حساب می آمد اما از همان روزهای ابتدایی دولت نهم آقای احمدی نژاد اعلام کرد که من اصولگرا نیستم .

روحانی در سال 78 سردار مبارزه با اصلاح طلبی و هنجار شکنی بود
پس همسویی آقای هاشمی و خاتمی پس از وقایع سال 88 چه معنایی داشت؟
اینها جریانات هستند اینها جزمی نیست، مثلا آقای روحانی زمانی در سال 78 که قائله ای بوجود آمده بود هرچند در مقیاس سال 88 نبود اما به هرحال بی شباهت هم نبود، یک طرف اصلاح طلبان بودند و در طرفی دیگر انقلابیون، سخنران جلسه انقلابیون آقای روحانی بود . یعنی آقای روحانی سردار فرهنگی مبارزه با اصلاح طلبی و هنجار شکنی و این قبیل مسائل بود، اما آیا الان آقای روحانی همان روحانی سال 78 هستند؟ خود ایشان هم قبول ندارند و می گویند من آن روحانی نیستم!

شما این تغییر را مثبت ارزیابی می کنید؟
من اصلا نمیخواهم ارزشگذاری بکنم فقط میخواهم بگویم که اگر حزب باشد چنین رفتارهایی را کمتر خواهیم دید . اگر من در یک حزب باشم و این حزب بخواهد کاندیدای ریاست جمهوری داشته باشد چند نفر را از میان اعضایش کار می‌کند و تبلیغات می‌کند و رقابت های درون حزبی و سرانجام از میان آنها یک نفر انتخاب و معرفی می شود.

اما در شرایط کنونی اینگونه نیست مثلا اگر نظر حزب به آقای باهنر باشد که از نظر باهنر آن حزب خوب تلقی می شود اما بالعکس اگر بین باهنر و گزینه دوم، دومی را انتخاب کرد آیا باهنر پایبند به تصمیم حزب اش می ماند یا خیر ؟ اما تجربه نشان داده که نمی ماند . برخی از دوستان از جانب آقای روحانی سوال میکردند که چرا کاندیدای اصولگرایان نشدید؟ در حالی که خواستگاه و سابقه شما اصولگرایی هست، بنده در مصاحبه ای این مطلب را گفتم و برخی دیگر از دوستان ناراحت شدند که چرا شما گفتید آقای روحانی خواستگاه اصولگرایی دارد؟ خوب من که نمی توانم تاریخ را عوض کنم . آقای روحانی تا پیش از سال 92 خواستگاهش اصولگرایی بوده و هرجایی که سخنرانی هم داشته به نام این جریان بوده . اما سال 92 چون اصولگرایان از آقای روحانی حمایت نکردند گروه رقیب این کار را کرد و آقای روحانی هم به جرگه آنها پیوست.
 
بعضی در سال 94 نذر کرده بودند به هر طریقی به مجلس راه پیدا کنند
این مغایر ضوابط حزبی و سیاست‌ورزی حزبی است. نظیر این موضوع را در مجلس خیلی داشتیم. من یک شوخی رسانه ای نیز داشتم که بعضی در سال 94 نذر کرده بودند به هر طریقی به مجلس راه پیدا کنند، حالا یا با نردبان اصولگرایی یا اصلاح طلبی به هر طریقی می‌خواستند وارد مجلس شوند. یک فعال سیاسی نباید اینگونه زیگزاگی رفتار کند!

ترامپ هم همینطور بوده یک روز در حزب دموکراتها بوده و روزی دیگر جمهوری خواهان و این چرخه را بارها تکرار کرده اما در کشورهایی که سابقه قوی دموکراسی دارند چنین مسائلی موضوعیت ندارد. آقای دوگل در فرانسه 35 یا 40 سال قبل رئیس جمهور بود . زمانی که حزب اش رأی نیاورد فاصله دو دوره رای آوردن حزب دوگولیست ها بیش از 20 سال به طول انجامید، اما در این دوران اسم حزب  و مواضع اش را عوض نکرد. این برداشت نشود که می خواهم بگویم حرف مرد یکی است! نه! یک حزب می تواند مواضعش را تعدیل کند اما باید در قالب یک گفتمان و تفکر و حزب باشد نه تابع منافع زودگذر لحظه ای فردی، که هرجا از او حمایت کرد به آن طرف متمایل شود. این سیاست ورزی نیست!

بنابراین اگر چند حزب قدرتمند در چارچوب نظام جمهوری اسلامی داشته باشیم چنین مسائلی را شاهد نخواهیم بود. البته برخی تصور می‌کنند احزاب در مقابل نظام هم می توانند بایستند این خیلی فکر سبکی است.

در کشور هایی که ادعای دموکراسی عمیقی دارند هیچ کشوری نیست که تغییر نظام را به اختیار مردم گذاشته باشد، من این را قاطعانه عرض میکنم، هیچ نظام مستقری در دنیا نیست که به مردمش اجازه تغییر نظام را بدهد. مثلا فرانسه در میان کشورهای اروپایی که سابقه دموکراسی بالایی هم دارد و هنوز هم مهد آزادی خواهی به حساب می آید. اما یکی از اصول قانون اساسی فرانسه به این مضمون است که نظام حاکم بر فرانسه نظام لائیک است و این نظام و اصل قانون اساسی با هیچ روش دموکراتیکی قابل تغییر نیست . یعنی مردم فرانسه نمی توانند به شکل قانونی نظام حاکم را عوض بکنند بلکه باید انقلاب بکنند . با رفراندوم و رأی گیری هم نمی شود.

پس شما معتقد هستید به دلیل عدم وجود چارچوب های حزبی، اصولگرایان نتوانستند شناخت دقیق و درستی از نیازها و تغیرات لایه های اجتماعی مردم داشته باشند؟
بله و مردم هم نتوانستند شناخت درستی از احزاب و جریانات سیاسی داشته باشند. برخی از حوزه های انتخاباتی را می شناسم که در طول ده دوره مجلس، ده نماینده مختلف را به مجلس فرستادند! یعنی هیچ دوره ای نماینده انتخابی خود را برای دور بعد نپسندیدند! چرا که مردم باید چند حزب را تجربه کنند . شاید یک دوره اشتباه کنند اما بعد از یک یا دو دوره مشخص می شود که کدام حزب مناسبتر است. اما الان مردم مجبور به تجربه افراد هستند. فرض کنید اگر  آقای رئیسی یا آقای قالیباف پیروز انتخابات می شدند آیا کاملا از چارچوب های حزب اصولگرایی تبعیت می کردند؟ معلوم نبود، چرا که هرکدام برای خودشان به دنبال یک گفتمان بودند در حالی که این گفتمان ها را باید احزاب بوجود بیاورند.

مردم از رفتارهای با ثبات بیشتر استقبال می کنند
آیا مردم بین نان و آزادی، آزادی را انتخاب کردند ؟ یا اتفاقا به کسی رای دادند که  احساس می کردند نسبت به رقیبش  بهتر می‌تواند وعده های نان و شغل و...  را محقق سازد ؟
مردم در ضمیر ناخودآگاهشان مطالباتی دارند که هیچ زمانی از آنها گذشت نمی کنند. اصلا خلقت انسان این گونه است. به عنوان مثال امنیت، اگرچه بسیاری از مردم در موردش فراموشکار هستند اما اولین مطالبه ای که مردم از حکومتهایشان دارند امنیت است. اما امنیت جز نعمتهایی است که اگر باشد فراموش می شود.


یعنی مردم تحت تاثیر بحث برجام و از میان رفتن سایه جنگ، آقای روحانی را انتخاب کردند؟
نه اینطور نیست. اگر صد سال اخیر تاریخ کشورمان را در نظر بگیریم یک سینوسی بین دو شعار آزادی خواهی و عدالت خواهی وجود داشته. مثلا گفتمان مسلط مشروطه آزادی خواهی بود ، نهضت ملی شدن نفت، عدالت خواهی بود . اما گفتمان مسلط نهضت اسلامی حضرت امام ، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود به سمت هیچ یک از دو گفتمان آزادی خواهی و عدالت خواهی غش نکرد . از طرفی آزادی جز شعارهای غیر قابل گذشت مردم ایران بود و از سویی، هم حضرت امام و هم مقام معظم رهبری می گفتند که ما یک لحظه هدف عدالت خواهی را نمی توانیم از نظام حذف کنیم.

آزادی خواهی و عدالت خواهی گرایش هایی در کشور ما دارد اما فقط شعارها نیست که جواب می دهد، مردم هم شعارها را می بینند هم صداقت و هم قدرت گویندگان. بنابر این مردم علاوه بر صداقت گویندگان به قدرت اجرایی آنها نیز توجه دارند. اما اصولا مردم از رفتارهای با ثبات بیشتر استقبال می کنند تا رفتارهایی که بخواهد همه چیز را به هم بریزد. بعضی تصور می‌کنند انقلابیگری یعنی به هم ریختن اوضاع، دولت آقای احمدی نژاد بصورت موضعی منافع خوبی برای مردم داشت اما مردم از آن نوع رفتارها روی گردانند که ندانند وقتی صبح بیدار می شوند آیا قمیت ها همان است؟ آیا کار دارند؟ تحریم ها هستند یا اضافه شدند؟

 شما چنین رفتارهای غیر قابل پیشبینی و تشنج زا را ناشی از تحریف انقلابیگیری می‌دانید؟
اینها آنارشیست هست و اگر کسی انقلابی‌گری را بهم ریختن اوضاع بداند آنارشیست است و کاملا با گفتمان انقلابی‌گری مغایرت دارد. برخی کشورها به بهانه انقلابی‌گری تا چندین سال اعتقادی به قانون نداشتند.

باید صداقت و توانمندی خود را میان مردم ثابت کنیم
 با توجه به شرایط بوجود آمده به عقیده شما جریان اصولگرایی باید چه تفکر و استراتژی را در پیش بگیرد تا به گفتمان غالب در انتخابات های آتی تبدیل شود؟
من معتقد هستم که باید همه متحد شوند . در همین پیام اصلاح طلب ها و معتدلین را هم دعوت میکنم که به دنبال چند حزب چارچوب‌دار قدرتمند باشند و این جا بیافتد و بعد گفتمانی را که میخواهیم تعریف کنیم باید پاسخگوی نیازهای مردم باشد. ثانیاً در شعاری که مطرح می شود باید صداقت خودمان را بتوانیم ثابت کنیم و نکته سوم اینکه باید توانمندی خودمان را هم در بین مردم ثابت کنیم. اگر مردم این سه پارامتر را در حزب تشخیص دهند تا ابد طرفدار آن حزب خواهند بود . این گفتمان رأی آور خواهد بود.

چرا جریان رقیب در این سالها در جذب آراء خاکستری موفقتر ظاهر شده؟
اگر بحث رفت و آمد احزاب باشد که همه آنها در رفت و آمد هستند و هیچکدام نماندند، آقای احمدی نژاد هرچه بود از تیم اصلاح طلبان نبود، هرچند که ما معتقدیم در تیم اصولگرایان هم نبود . پس اینکه می‌گویید همواره اصلاح طلبان موفق شدند اینطور نیست

بطور خاص انتخابات 94 و 96 مدنظر هست.
من پاسخ شمارا دادم. احزاب در رفت و آمد هستند 12 سال آنها بودند حال 8 سال هم اینها هستند، خیلی صریح و روشن می گویم . اگر بپرسید که چرا این 8 سال اینگونه شد من خواهم گفت به همان دلیلی که در آن 12 سال طور دیگری بود . کسانی که کار حزبی می کنند نباید نازک دل باشند. فاصله دو دوره قدرت حزب دوگولیستها در فرانسه 24 یا 28 سال بود. این طبیعی است. اتفاقا اگر قرار باشد حزبی بیاید که 20 یا 50 سال حاکم باشد که دیگر این دموکراسی نیست.

برخی افراد نتایج انتخاباتهای اخیر را ناشی از وجود شکاف اعتقادی میان مردم و اصولگرایان می دانند، شما چقدر موافق این گونه تحلیل ها هستید؟
نه اصلا.  آنها باید شبهای قدر و مناسبتهای مذهبی مردم را ببینند. مردم اگر به دلایل مختلف از باهنر خوششان نیامد نباید متهمشان کرد . نباید گفت که من نماد اسلام هستم و چون مردم مرا انتخاب نکردند پس از اسلام فاصله گرفته اند. البته دوز اسلامی مردم هم یک حدی دارد. ممکن است در کشورمان درصد زیادی انقلابی باشند، با همه وجود انقلاب را درک کنند و پای انقلاب ایستاده اند که نمونه هایشان را هم زیاد دیده ایم؛ زمان انقلاب ، پس از پیروزی انقلاب و در زمان دفاع مقدس هم دیده ایم . امروز هم نسل سوم و چهارم انقلاب که نه حضور امام را تجربه کرده اند و نه روزهای نخست انقلاب را ،ببینید چه می‌کنند. همین جوانان مدافع حرم .

 عده ای اینگونه با تمام وجود انقلابی هستند و می‌خواهند اینگونه باشند و حاضرند همه زندگی خود راهم فدای اعتقادشان بکنند. اما آیا می شود ما از همه مردم این توقع را داشته باشیم؟ بسیاری از مردم متدین هستند اهل رعایت شریعت هستند، اما شاید ممکن است اینگونه نباشند که برای دینشان همه زندگی خود را بدهند.

می‌خواهند یک زندگی معمولی رو به رشدی را هم داشته باشند و متدین هم باشند البته درکنارش مطالباتی مثل اشتغال و درآمد مناسب و رفاه را می‌خواهند اینها هیچکدامش حرام نیست و می‌تواند مطالبات واقعی مردم باشد. اگر کسی توقع کند که نیمی از جامعه باید انقلابی باشد به این معنی که همه منافع خودشان را پای انقلاب بدهند توقع زیادی هست حتی زمان جنگ هم اینگونه نبود. شاید فقط درصد کمی بودند که تمام زندگیشان را برای جنگ داده باشند بقیه هم پشتیبانی می کردند اما اینکه 100 درصد خانواده ها حاضر بودند که فرزندانشان را در جبهه ها بگذارند نه اینگونه نبود .

نباید تدین یا دوز اعتقادی مردم را به رأی آنها به خودمان وصل کنیم . این خیلی خودخواهی هست که انسان فکر کند که مردم به اندازه ای متدین هستند که من را قبول دارند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.