سخنگوی وزارت امور خارجه با اشاره به وضعیت تأملبرانگیز خاورمیانه در این ایام، تأکید میکند که «برای جایگزینی سیاست تعامل با تقابل؛ پندارها، ادراک از تهدید، کردارها و شکل حکمرانی و حکومتداری در منطقه باید تغییر کند.»
به گزارش جماران ، بهرام قاسمی - سخنگوی وزارت خارجه - در روزنامه «شرق» نوشته است: منطقه خاورمیانه گرفتار وضعیتی تراژیک است. از هر آنچه در جهان امروز سیاست از آن بهعنوان چالش یا تهدید نام برده میشود، میتوان نمونه و الگو و کلکسیونی در خاورمیانه یافت که آن را تصدیق کند. تروریسم، خشونت و افراطیگری قومی، فرقهای و مذهبی، بیثباتی، جنگ، تنش سیاسی، مداخله خارجی، قطع روابط سیاسی، تحریم، نبود توسعه سیاسی و اقتصادی، فقر، آوارگی و پناهجویی، مخاطرات زیستمحیطی، تراکم حقارت، تبعیض و... فقط بخشی کوچک از چالشها و تهدیدهایی هستند که این منطقه را به ورطه بحرانی عمیق با دورنمایی ناپیدا و مهآلود کشاندهاند؛ اما غمانگیز و اسفبارتر، وجود دولتها و کارگزارانی است که از سر بیپروایی منطق «تقابل» را بهجای «تعامل» برگزیدهاند.
اتخاذ سیاست تقابل اگر خود معلول بخشی از چالشهای یادشده است، بدون تردید علت بخش اعظم دیگری از آنهاست. ازاینرو اگر همگان باور داشته باشند که راه توقف و جلوگیری از بحرانیترشدن منطقه، حل سریع بخشی از این چالشهای عمیق و پرشمار و بدخیم است، سریعترین راهحل توجه به عنصری است که همزمان هم نقش معلول دارد و هم نقش علت. برای جایگزینی سیاست تعامل با تقابل؛ پندارها، ادراک از تهدید، کردارها و شکل حکمرانی و حکومتداری در منطقه باید تغییر کند. بسیاری وضعیت امروز خاورمیانه را با آنچه اروپای دیروز و در آستانه جنگهای مذهبی و صدساله و حتی جنگهای جهانی قرار داشت، مقایسه میکنند؛ اینک از درستی و ناراستی این مقایسه تاریخی درمیگذریم؛ اما میتوان این بازگشت تاریخی را بهانهای قرار داد و عبرتی دیگر از تاریخ و تجربه بشری را یادآور شد که هزینهها و دستاوردهای تجربه آن برای کل تاریخ بشریت کافی است تا بشر امروز و آینده بدون پرداخت مجدد آن هزینهها، از دستاوردهای بعدی آن شاید تا حدی بهره ببرد. اروپاییان چندین قرن درگیر جنگ و تنشی بودند که در نهایت به دو جنگ جهانی خانمانسوز ختم شد. گویی اروپا و جهان باید آنهمه هزینه میداد تا راه تعامل و تفاهم را به خود و جهانیان بیاموزد. آلمانیها، ایتالیاییها، فرانسویها و انگلیسیها و شمار دیگری از کشورهای اروپایی با تعریف منافع متعارض و جبههبندیهای چندباره و سیال خود جنگ و تنش را به یک نهاد پایدار در اروپای آن روز تبدیل کرده بودند.
اما خوشبینترینهای آن زمان، لحظهای هم این تفکر به ذهنشان خطور نمیکرد که همین کشورها پس از چندین قرن متمادی و دورههای متناوب تنش و درگیری در کمتر از چند دهه به اتحادیهای برسند که هنوز هم موفقترین الگوی اتحاد، همکاری و همگرایی در جهان است. اگر میشد تاریخ را از حافظه بشری حذف کرد، امروز کمتر شماری از آدمیان باور میکرد که معماران این الگوی موفق، همان دشمنان مصمم دیروز هستند. عامل این موفقیت عبور از گذشتهها و فهم آینده بود. عبور از مسائل اختلافزا و تمرکز بر منافع متقابل و مشترک و البته تلخی جنگها و تنشهای بیحاصل، درسی است که اروپای دیروز برای خاورمیانه امروز دارد.
کشورهای خاورمیانه به نظر میآید هنوز در گذشته و در تخیلات شیرین دیرین خود ماندهاند و آن چیزی که به کنش آنها شکل میدهد، ادراک غلط آنها از همسایگان خود بهعنوان منبع تهدید و دشمنی است. این موضوع سبب شده بهجای تعامل با هم و حل مسائل فیمابین و عبور از گذشتهها بهواسطه درک مشترکی که از این تعامل حاصل میشود، نگاه خویش را به قدرتهای فرامنطقهای بدوزند و ثبات و امنیت خود را در آن سوی مرزهای ملی خود جستوجو کنند. جمهوری اسلامی ایران بهعنوان الگویی موفق از مردمسالاری در منطقه، بر پایه قدرت مردممحور خود، ثبات و امنیت را فقط بر پایه پتانسیلها و توانمندیهای داخلی خود میبیند و معتقد است تنها راه ثبات و امنیت پایدار منطقه رویآوردن همه کشورها به دموکراسی و اعتقاد به کارآمدی پیادهسازی گزارههای دموکراتیکی مانند رجوع به رأی و افکار عمومی مردم، گفتوگو و تعامل سازنده با جهان پیرامون و باور به همکاری، تنشزدایی و صلح است.
جمهوری اسلامی ایران با درک اهمیت «تعامل و همکاری» بهعنوان ضرورت امروز منطقه، رسیدن به چنین وضعیتی را در درجه اول در گرو احترام متقابل به حاکمیتهای فعلی منطقه و تعامل با آنان و در درجه دوم اصلاح تدریجی امور از سوی این حاکمیتها برای رسیدن به دموکراسی و صلح پایدار بهعنوان ابزارهایی کارآمد برای عزیمت به دیدگاهها و منافع مشترک با هدف حل چالشهای پرشمار و وخیم منطقه میداند. چالشهای که در صورت وجود اراده و اجماع نیز حلوفصل آنها به دلایل بسیار و پیشرفت بیماری سخت و دشوار مینماید، منطقه و مردم آن و حکمرانان و فرهیختگان این سوی عالم باید بدانند یا باید در مسیری درست و با اراده راسخ به سویی پیدا و روشن تمایل پیدا کنند یا بر گسترهای فراختر از هر آنچه وجود دارد، چالش، تباهی، مرگ، نفرت، جنگ، فقر، دهشت و افراطگرایی را بیشازبیش تجربه کنند.