غلامحسین کرباسچی میگوید مردم از کمای سیاسی سال 88 خارج شده و به خدمات دولت یازدهم اعتماد کردهاند و اگر تسهیلات بیشتری در برگزاری انتخابات فراهم بود 45 میلیون نفر رای داده و قطعا تعداد رای روحانی هم بیشتر میشد.
29 اردیبهشتماه هم بعد از ماهها گمانه زنی، شور و هیجان انتخاباتی و تبلیغات متنوع خیابانی و مجازی آمد و رفت و دولت تدبیر و امید برای چهارسال دیگر سکاندار ساختمان پاستور خواهد بود. حسن روحانی در حالی از سوی مردم برای دومین بار انتخاب شد که اغلب هواداران جناحی و حزبی او از مدتها پیش او را برنده این میدان میدانستند؛ غلامحسین کرباسچی یکی از این هواداران بود؛ دی ماه سال گذشته بود که با او به گفت وگو نشستیم و در آن روزهایی که انتخابات هنوز سر و شکلی جدی به خود نگرفته بود، او تمام قد پشت شیخ دیپلمات ایستاد و گفت هیچ کس توانایی رویارویی با او را ندارد.
شهردار سابق تهران و دبیر کل حزب کارگزاران اسلامی حالا هم همین را میگوید؛ میگوید مردم به چنان شناخت سیاسی دست پیدا کردهاند که دیگر اجازه تکرار گذشته را نمیدهند. به گفته او مردم از کمای سیاسی سال 88 خارج شده و به خدمات دولت یازدهم اعتماد کرده اند. به خاطر همین هم هست که اقبالی به دوبرابر شدن یارانه ها نشان ندادند و به گفته او اگر تسهیلات بیشتری در برگزاری انتخابات فراهم بود، 45 میلیون نفر میتوانستند در انتخابات شرکت کنند و قطعا تعداد رای روحانی هم بیشتر بود.
مرد تکنوکراتِ کارگزارانی نیم نگاهی هم به جناح مقابل دارد و میگوید از اجماع اصولگرایان خوشحال است اما کاش آنها از تجربه گذشته خود درس میگرفتند و تخریب و توهین و اقدامات خشونت آمیز را سرلوحه کارهایشان قرار نمی دادند.
غلامحسین کرباسچی در حالی از اجماع اصولگریان بر یک نامزد خرسند است که سید ابراهیم رییسی را با وجود 15 میلیون رایی که به خود اختصاص داده، لیدر گمشده اردوگاه راستگرایان نمیداند و معتقد است آن ها به چهره دیگری برای لیدری انتخاباتهای آینده احتیاج دارند؛ لیدری با شخصیتی اجراییتر و البته کاریزماتیکتر.
به گزارش جماران ، مشروح گفتوگوی خبرآنلاین را با غلامحسین کرباسچی در زیر میخوانید؛
***
انتخابات ریاست جمهوری هم تمام شد و آقای روحانی مانند دوره قبل برنده این میدان بود. به نظر شما مهمترین ویژگیهایی که این انتخابات را با دورههای قبل متمایز کرد، چه بود؟ ویژگیهایی که توانست برای گفتمان اصلاحطلبی- اعتدالی وجه تمایز باشد...
انتخابات دوره قبل یعنی سال 92 بعد از مسائل به وجود آمده در سال 88 برگزار شد. بعد از سال 88 یک کمای سیاسی در جامعه ایران به وجود آمد که مردم از حضور در صحنههای سیاسی و پای صندق های رای تا حدودی زده شده و فعال نبودند. اگر نگاه کنید به انتخابات مجلس نهم می بینید که تعداد شرکت کننده ها با مجلس دهم چقدر از نظر مشارکت مردمی تفاوت دارد. انتخابات مجلس دهم آغاز حضور بخش زیادی از کسانی بود که بعد از سال 88 خودشان را از صحنه سیاسی کنار کشیده بودند، در حالیکه در سال 92 این اعتماد عمومی به صندوقهای رای ایجاد نشده بود. اما انتخابات سال 92 و دولت اول روحانی برای بخش زیادی از مردم این پیام را به دنبال داشت که می توانند به صندوق رای اعتماد کنند و باید حضور موثر داشته باشند. آثار حضورشان هم همان تغییر 50 درصدی در مجلس است. عملکرد روحانی هم در حوزه سیاست خارجی و داخلی توانست باور و اعتماد عمومی مردم را به صندوق های رای برگرداند. لذا این شور و نشاط در انتخابات اردیبهشت ماه به وجود آورد. از طرف دیگر مردم به اینکه دوباره دولتی بر سر کار بیاید که وضعیت نیمه مطلوب دولت روحانی را به هم بزند، تمایلی نداشتند.
اما یک ویژگی منفی هم این انتخابات با خود داشت و آن طولانی بودن زمان رای گیری بود. تعداد زیادی از مردم نتوانستند رای بدهند؛ اگر تسهیلات بیشتری پیش بینی شده بود قطعا تعداد آراء بیشتر از این بود.
چقدر بیشتر از این تعداد آراء؟
به نظر من برآورد دولت از تعداد آرای مردمی حداکثر 40 میلیون نفر بود اما اشتیاق مردم نشان داد که رای مردم به مرز 45 میلیون هم میتوانست برسد و این موضوع با توجه به تعداد 36 میلیون آرای سال 92 معنادار است. دولت باید به این افزایش چشمگیر رای توجه کند.
آقای روحانی در حالی نزدیک به 24 میلیون رای به خود اختصاص داده که رقبای او در این انتخابات بر روی سبد رای طبقه ضعیف حساب کرده بودند. اما تعداد رای روحانی نشان داد که شعارهای پوپولیستی نتوانسته روی این قشر تاثیرگذار باشد. شما این موضوع را نشانی از رشد عقلانیت سیاسی در میان مردم میدانید یا اشتباهی استراتژیک در میان رقبای روحانی؟
من فکر نمی کنم که مردم نسبت به مسائل اقتصادی بی تفاوت باشند یا گول شعارهای پوپولیستی را بخورند. بعضی از خبرگزاریهای خارجی هم در این زمینه نوشتند که مردم ایران به یارانه دوبرابری پشت کرده اند. من این تحلیل ها را هم درست نمی دانم. در این زمینه دو مساله وجود دارد؛ یکی اینکه دولت یازدهم در تثبیت نرخها و بقیه اقدامات سیاسی و اقتصادی اش در چهار سال گذشته موفق بوده است و مردم هم میدانند که چنین کارهای زیربنایی تاثیر بهتری برای مردم دارد تا پرداخت پول نقد به آنها.
دوم اینکه مردم شعارهای برخی نامزدها را درباره وعدههای اقتصادیشان باور نکردند؛ در واقع درک سیاسی مردم در این زمینه نشان داد که آنها می دانستند که کسی که این شعارها را مطرح می کند باید پشتوانه و منابع این افزایش یارانه ها را مشخص کند. وقتی نه بودجه و درآمدی به کشور اضافه شود و نه تولید در داخل کشور به گونه ای باشد که امکانات بیشتری به وجود بیاورد، چگونه می توان شعار افزایش یارانه به مردم داد؟ بنابراین به نظر من خدمات دولت و آگاهی سیاسی مردم توانست انتخابات را به نفع حسن روحانی پیش ببرد.
اصولگرایان در این انتخابات توانستند برخلاف انتخاباتهای گذشته به اجماعی کلی برسند اما باز هم شکست خوردند. تحلیل شما از وضعیت این جناح سیاسی کشور در این انتخابات چیست؟
رای اصولگرایان در این دوره تفاوت چندانی با آرای آنها در انتخاباتهای گذشته نداشته است. آرای آن ها به غیر از بعضی مواقع، با تمام اتفاق نظرها بین 30 تا 35 درصد بوده است. حالا شاید با تخریب رقیب توانسته اند در مقاطع مختلف چند درصدی هم به این آرا اضافه کنند. در انتخابات سال 92 هم با اینکه اعتماد عمومی زیادی نسبت به حسن روحانی وجود نداشت اما جمع آرای آقایان جلیلی، قالیباف، ولایتی و محسن رضایی که مقابل روحانی بودند حدود 15 میلیون بود. در حال حاضر با توجه به افزایش تعداد رای دهندگان باید بگوییم که اصولگرایان با تمام اجماعی که در این دوره داشتند تعدادی از این آراء را هم از دست داده اند. در 4 سال گذشته 5 میلیون نفر به جمعیت رای دهندگان اضافه شده است و علیالقاعده باید از تجمیع آراء رقمی به آرای اصولگرایان اضافه شده باشد اما این اتفاق نیفتاده است.
به نظر شما آیا دلیل اضافه نشدن آرای اصولگرایان در این انتخابات مجموع عملکرد و مکانیزم تبلیغاتی آنها نیست؟
بله به نظر من هم مجموع عملکرد تبلیغاتی اصولگرایان در این انتخابات مهرهای برای عدم اقبال عمومی مردم به آن ها بود. اما آنچه که در این میان مهم است این است که معمولا حول و حوش یک سوم از آرای مشخص به سمت جناح اصولگرا می رود و اگر آن ها بتوانند کمپین خوبی داشته باشند و بتوانند مسائل را برای مردم خوب توجیه کنند می توانند موفق تر باشد. این موضوع خیلی خوب است که اصولگرایان توانسته اند این وحدت را در میان خودشان حفظ کنند و نباید ناامید شوند که در این انتخابات شکست خوردند. آن ها باید روش های خودشان را اصلاح کنند. وقتی کسی وارد صحنه سیاسی می شود و می خواهد از طریق صندوق آراء در فضای سیاسی کشور باقی بماند، نباید متوسل به جنبه های دیگر قدرت شود؛ مسائلی از قبیل بگیر و ببندها و دروغ های تبلیغاتی و توهین ها و توزیع شب نامه ها! وقتی اصولگرایان این همه روزنامه دارند و رسانه ملی هم کمک بزرگی برای آن ها است، چه نیازی به این همه توهین و تخریب های آشکار و توزیع شب نامه دارند؟ بسیاری از کسانی که در صدا و سیما وابستگی های جناحی به اصولگرایان دارند در تمام این مدت به اسم انعکاس نظر مردم علیه دولت تخریب می کردند. مردم که نظرشان را در این انتخابات نشان دادند آیا این اقدامات صدا و سیما واقعا نظر مردم بود؟!
فکر میکنم که اجماع اصولگرایان در این انتخابات به نفع فضای سیاسی کشور است اما آنها باید روشهای خودشان را تصحیح کرده و نباید به دروغ پردازی و توزیع شبنامهها روی بیاورند. آن ها به خوبی دیدند که در این انتخابات توسل کردن به برخی مسائل مذهبی و اعتقادی سودی برایشان نداشت. شاید درصد کمی به این موضوع واکنش مثبت نشان دادند اما واقعیت این است که دیگر مردم در مسائل انتخاباتی و سیاسی کاری به مسائل مذهبی و مقدسات ندارند. بنابراین اصولگرایان باید وارد فضای کارشناسی شوند و خودشان را تقویت کنند. اگر در جایی اشتباه کردند به مردم شفاف بگویند و برخی روش های غیردموکراتیک را کنار بگذارند چون این موضوعات اثر مثبتی برای آن ها ندارد. اینکه نامزدی در رسانه ملی توهین آشکار به رییس جمهور یک کشور داشته باشد، با ادبیات سیاسی مردم متغایر است. توسل به انواع خشونت ها برد سیاسی اصولگرایان را کاهش می دهد. آن ها یک بار برای همیشه باید متوجه این موضوعات بشوند. من نمی دانم چرا آن ها پیامهای مردم را در انتخابات های مختلف گذشته دریافت نمی کنند که وقتی کسی وارد جرگه سیاست و رای مردم می شود نمی تواند با توهین و تخریب جلو برود.
اگر اصولگرایان بتوانند با نقد درستِ اصلاح طلبان و اعتدالیون جلو بروند شاید بتوانند در انتخابات مجلس و شوراها و حتی ریاست جمهوری رای مردم را جلب کنند.
شما به مثبت بودن اجماع عمومی اصولگرایان اشاره کردید. این اجماع توانست حول محور سید ابراهیم رییسی شکل بگیرد. آیا می توانیم از او به عنوان لیدر گمشده اصولگرایان نام ببریم که می تواند با سابقه صد درصد اصولگرایی خود گزینه ای رای آور در سال 1400 باشد؟
خیر به نظر من ابراهیم رییسی چنین ظرفیتی ندارد. او در برخوردهایی که در دوران تبلیغات از خود نشان داد مشخص کرد که ظرفیت یک فرد سیاسی با یک کاریزمای سیاسی را ندارد. جریان اصولگرایی باید فرد دیگری را برای رهبری خودش برگزیند که کاریزما هم باشد، فردی که برای ریاست جمهوری تجربه داشته و دارای ادبیاتی متناسب با ادبیات اجرایی باشد. افرادی که دارای سابقه اجرایی و دیگر سوابق مثبت بوده و فقط سابقه قضایی نداشته باشند. به نظرم در چهره های اصولگرا کسانی هستند که می توانند با این ویژگی ها اردوگاه راست ها را نمایندگی کنند.
از زمانی که آقای جهانگیری در مناظره ها به خوبی ظاهر شد این موضوع قوت گرفت که او می تواند نماینده جناح اصلاح طلب در انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 باشد. شما به عنوان دبیر کل حزب کارگزاران بر این باور هستید که این انتخابات علاوه بر برنده شدن آقای روحانی برگ برنده دیگری هم به نام اسحاق جهانگیری برای کارگزاران به دنبال داشت؟
درست است که آقای جهانگیری عضو حزب کارگزاران اسلامی است اما بیشتر از آنکه از سوی حزب به عنوان یک نامزد وارد عرصه رقابت انتخاباتی شود، یک شخصیت اصلاح طلب است و مورد توجه همه جبهه اصلاح طلبی است و نه فقط کارگزاران. در عمل هم او در محدوده یک حزب منحصر نشده و خودش را در جمع وسیع اصلاح طلبی می داند و یک پتانسیل قوی در جبهه اصلاح طلب است. هرچند پتانسیل های دیگری هم در بین اصلاحطلبان وجود دارد که می توانند با توجه به موقعیت های زمانی برای مجموعه نیروهای اصلاح طلب و اعتدالی تاثیرگذار باشند. این انتخابات زمینه ای برای ارائه ویژگی ها و توانایی های اسحاق جهانگیری بود؛ هرچند توانایی های او بیشتر از این ها است و امیدوارم در آینده، انقلاب و مردم بتوانند از خدمات او استفاده کنند.