هفته گذشته جنبش مقاومت اسلامی حماس سندی راهبردی را منتشر کرد تا بر مبنای آن نشان دهد که قصد دارد صدای معتدلتری را از خود به جهانیان به نمایش بگذارد. آنگونه که فوزی برهوم، سخنگوی حماس اعلام کرد این سند فرصتی برای ارتباط با جهان خارج را میدهد تا نشان دهد حماس رادیکال نیست. اما در این سند بندهای بحثبرانگیزی حذف یا اضافه شده که به نظر میرسد فاصله زیادی با آرمانهای اولیه حماس که در سند اولیه خود که در سال ١٩٨٨ تنظیم شد، دارد. در این سند حماس عنوان میکند که قصد دارد که دولت بر مبنای مرزهایی که سال ١٩٦٧ تنظیم شده را بپذیرد. اما حماس کماکان تاکید دارد که پذیرش این مرزها به معنی به رسمیت شناختن اسراییل نیست. از طرفی در اقدامی دیگر در این سند تاکید شده است که یک وجه تمایز میان یهودیت و صهیونیسم وجود دارد و جنبه یهودیستیزی که در سند اولیه وجود داشت از آن خارج شده است.
به گزارش جماران، روزنامه اعتماد در ادامه به قلم میثم سلیمانی، نوشت: اما یکی دیگر از مهمترین بخشهای این سند مربوط به کنار گذاشتن اخوانالمسلمین توسط حماس است که مرزبندی خود را با این گروه در مصر مشخص کرده است. بسیاری از جمله اعضای حماس سند جدید را تاریخی و آن را سیر تحول عادی حماس در طول حدود سی سال گذشته خود میدانند. از همین رو گفتوگویی داشتیم با خالد قدومی، نماینده حماس در تهران تا ابعاد مهم این سند را مورد بررسی قرار دهیم.
آقای اسماعیل هنیه پس از انتشار مانیفست جدید حماس در نشست خبری با خبرنگاران عنوان کرد که سند جدید یک تحول بزرگ در گفتمان این گروه است، به نظر شما مانیفست جدید تا چه حد نسبت به رویکردهای گذشته حماس تغییر کرده است؟
شکی نیست که سند جدید حماس یک سند تاریخی است. این سند مورد توجه و عنایت بخش گسترده قرار گرفت. همچنین تدارک و نگارش آن نیز زمان زیادی برد. این سند متناسب با گستردگی، رشد پویایی حماس است. اگر در پی شناخت انگیزه و رویکرد این سند در پشت آن باشید، یک مطلب را باید بدانید که این سند یک طرح ابتکاری نیست. درواقع این توصیفی از جنبش، هویت، خرد، اصول و عملگرایی جنبش حماس است. این سند تاکید بر اصولی است که جنبش به آن معتقد است که در واقع همان اصول و ارزشهایی است که در بدو شکلگیری حماس وجود داشته و اکنون نیز وجود دارد. مبانی این سند برآمده از حقوق و آرمانهای ملت فلسطین است. به هر حال این نشانه تعاملاتی است که در مناسبات حماس با جهان بیرونی، عربی، منطقهای، متناسب با تعاملات در زمینه مقاومت و ارتباطات با دیگر کشورهای، عربی، اسلامی و جهانی است.
یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین بندهای این سند پذیرش تشکیل دولت فلسطینی در مرزهای ١٩٦٧ است. هرچند حماس کماکان روی به رسمیت نشناختن اسراییل تاکید دارد، اما پذیرش مرزهای ١٩٦٧ را یک نوع عقبنشینی از آرمانهایی که حماس برای خود در سال١٩٨٨ در نظر گرفته بود، نمیبینید؟
باید تاکید کنم که بحثهای کارشناسی در این زمینه بسیار مهم است. به رسمیت شناختن مرزهای ١٩٦٧ اصطلاح دقیقی نیست. این به خودی خود شامل شناسایی طرف مقابل آن مرز است. وقتی که حماس در این خصوص صحبت میکند در سند جدید خود چهار پارامتر مشخص را در این خصوص مد نظر قرار داده است. اول اینکه این سند یک ابتکار جدید نیست. حماس معتقد است که یک زبان بینالمللی در خصوص مرزهای ١٩٦٧ وجود دارد که میخواهد نظر خود را در این زمینه عنوان کند. دوم اینکه این مساله باید توسط گروهها و ملت فلسطین صورت گیرد. این مسالهای نیست که حماس و یک گروه دیگر تصمیمگیر باشد. بنابراین موضوع باید در چارچوب و قالب یک توافق ملی باشد. البته این موضوع چیز جدیدی هم نیست. در توافق ملی که سال ٢٠٠٦صورت گرفت، حماس در آنجا نیز نظر خود را در خصوص مرزبندیها ارایه داد. چرا حماس این نظر را داشت، اینکه عزیزانی که عضو ساف بودند یا غیر عضو پای سند توافق ملی را امضا کردند و چون این توافق محقق شد ما در خصوص آن صحبت کردیم. شاخصه سوم این سند، وقتی که صحبت از پذیرش مرزهای ١٩٦٧ میشود در کنار آن عدم پذیرش و به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی نیز مطرح میشود. در شاخصه چهارم سند یک بستهای وجود دارد که شامل چهار بند است که یکی اینکه آوارگان و پناهندگانی که از منازل و سرزمینهای خود دورمانده و آواره شدند به خانه و سرزمین خود بازگردند. دوم پایبندی به قدس و مسجدالاقصی است که روی آن تاکید شده است و اگر دولت مستقلی قصد دارد شکل بگیرد باید برخوردار از حاکمیت کامل ارضی به پایتختی قدس شریف باشد.
مرزهای ١٩٦٧ یک تعریف مشخص بینالمللی دارد که بر مبنای آن باید کشور فلسطینی به پایتختی قدس شرقی برپا شود و شورای امنیت نیز برآن تاکید دارد. حماس در حالی این مرزها را میپذیرد که در مانیفست اولیه حماس چنین موضوعی به هیچ عنوان وجود نداشت، آیا این موضوع را یک نوع عقبنشینی نمیدانید؟
نه!ما با تعریفی که جامعه جهانی در این خصوص انجام داده موافق نیستیم.
پس تعریف شما از مرزهای١٩٦٧ چیست؟
همان چهار موردی که پیشتر به آن اشاره کردم. اینها دو نکته لازم و ملزوم هم هستند. ما وقتی که از مرزهای ١٩٦٧ میگوییم منهای به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی است.
پس آن طرف مرزهایی که شما از آن سخن میگویید چه کسی قرار دارد؟
در مناسبات بینالمللی هیچگاه اینگونه نیست که همه طرفها یکدیگر را به رسمیت بشناسند که این موضوع را میتوان در موارد متعددی دید که از جمله آن میتوان به هنگکنگ یا تایوان اشاره کرد که هرچند کشورها آن را به رسمیت نمیشناسند اما مبادلات و ارتباطات حاکم است.
یعنی آیا حاضرید به صورت دوفاکتو اسراییل را به رسمیت بشناسید؟
ابدا، نه دو فاکتو و نه دوژوره؛ الآن یک واقعیت وجود دارد که رژیم صهیونیستی وجود دارد و آن به من من تحمیل شده است و من آن را نپذیرفتم و نخواهم پذیرفت. وظیفه و تکلیف ما این است که به این اشغالگری پایان دهم. وظیفهای که اکنون بر عهده جامعه جهانی است که در زمینه قصور و کوتاهی نیز داشته و موجب شکلگیری این موجودیت نامشروع شده است، وظیفه آن این است که چنین مسیری را تصحیح کند. ما هرچه سخن میگوییم در خصوص همین سند است. من مسوولیتی در خصوص قوانین بینالمللی که اتفاق نظری با هم نداریم، ندارم. شما از صیغههای بینالمللی و سیاسی که وجود دارد، قطعنامههای بینالمللی متعددی نیز در این خصوص هست که از جمله آن میتوان به قطعنامه ١٨١ سازمان ملل که در آن به صراحت اعلام شده است که دو کشور در خاک فلسطین تشکیل شود که سهم دولت فلسطینی ٤٥درصد از خاک فلسطینی است. اکنون توافقنامه اسلو بحث کمتر از ٢٢ درصد از سهم فلسطین میکند و اکنون به ١٨ درصد رسیده است. اینها به معنی وحی الهی نیست. ما یک تعریف و دیدگاه از بینش حماس داریم که مساله تازهای نیست.
مرزهای ١٩٦٧ که شما تعریف میکنید چند درصد از خاک فلسطین را مد نظر قرار میدهد؟
همان مرزی که در چهارم ژوئن ١٩٦٧ به آن اشاره شد که حدود ٢٢ درصد از خاک فلسطین است که این حاصل همان جنگ ١٩٤٨ است که حدود ٧٨ درصد از خاک فلسطین به اشغال رژیم صهیونیستی درآمد.
در قطعنامه ٢٣٣٤ شورای امنیت در خصوص توقف شهرکسازیهای اسراییلی بر مبنای مرزهای ١٩٦٧ تاکید شده است که این موضوع نشان از تعریف واحد دارد، آیا شما بر مبنای همین تعریف بینالمللی مرزها را میپذیرید؟
بی شک فصلهای مشترکی بین تعریف ما و قوانین بینالمللی وجود دارد. همانطور که اشاره کردم، ما یک توافق و وفاق ملی دارم و در این توافق از مرزهای ١٩٦٧ سخن گفته است که همه آن را میشناسند به همراه شاخصهایی که در خصوص پذیرش آن ذکر کردیم.
یعنی اصلیترین وجه تمایز در متفاوت بودن تعریف شما در عدم به رسمیت شناختن اسراییل است؟
نه اینگونه نیست. متاسفانه تصمیمهای بینالمللی برخوردار از اهرمهای لازم برای اجرا نیستند. ما چرا از جامعه جهانی میخواهیم که به مسوولیتهای خود عمل کند و رژیم صهیونیستی را وادار به پذیرش حقوق مردم فلسطین کند. چون رژیم صهیونیستی هیچ توجهی به مصوبات جامعه جهانی ندارد. قطعنامه ١٨١ که در سال ١٩٤٧تصویب شد به صراحت و دلالت بر برپایی کشور فلسطینی در ٤٥ درصد از خاک فلسطین تاکید دارد. چه اتفاقی افتاد که یکسال بعد اسراییل با توسل به زور چیزی درحدود ٧٨ درصد از خاک فلسطین را اشغال کرد. جامعه جهانی تنها کاری که کرد مرزهای سال ١٩٤٩ را تعریف کرد و به این ترتیب یک واقعیت جدید را تعریف کردند. مسالهای شد که به داخل و خارج از خط سبز تبدیل شد. پس از آن سال ١٩٦٧ سررسید، پس از آن قطعنامه ٢٤٢ و سپس چند سال بعد در جنگ چهارم اسراییل و اعراب قطعنامه ٣٣٨ تصویب شد. آنجا واقعیتی به نام اسراییل به وجود آمد که به حدود ٨٠ درصد از خاک فلسطین تسلط داشت و تنها صحبت از سرزمینهای اشغالی شد و نامی از فلسطین به میان نیامد. آنجا هم قطعنامه الزامآوری را صادر کردند که چنانچه اسراییل به قطعنامه ٢٤٢ و ٣٣٨ پایبندی نداشته باشد عضویت آن در سازمان ملل لغو میشود. اسراییل نهتنها به آن عمل نکرد بلکه در عضویت سازمان ملل باقی ماند. تا این لحظه شاهد آن هستیم که اسراییل در سازمان ملل پذیرفته شده و هنوز نامی از فلسطین در میان نیست. از سال ١٩٦٧ تا ١٩٩١ دهها قطعنامه علیه اسراییل صادر شد. هیچ کدام به اجرا در نیامد. در سال٩١ موضوع مادرید پیش آمد باز هم هیچ اتفاقی رخ نداد. در مادرید١ چه اتفاقی افتاد، در آن بنا بود که ١٨ درصد از فلسطین برای کل فلسطینیان در نظر گرفته شود که آن هم به سه بخش تقسیم کردند. الان نیز صحبت از آن است که سهم فلسطینیها از این ١٨ درصد چقدر باشد. درسال ٢٠٠٠ اتفاق دیگری افتاد و شارون به مسجدالاقصی رفت. به تعبیری میتوان گفت که جامعه جهانی تابع اسراییل بوده است. شرایط به جایی رسید که مرحوم یاسرعرفات اعلام کرد که دیگر چیزی به نام اسلو در میان نیست. بنابراین وظیفه ما این است که یک برنامه سیاسی ارایه دهیم که حاصل توافق ملی باشد و آن را به جهانیان اعلام کنیم. برنامه سیاسی حماس آزادی کل فلسطین است و چیزی به نام مرزهای ٦٧ نیست. اما اگر خواست مردم این باشد که یک دولت مستقل فلسطینی به پایتختی قدس و شامل بازگشت آوارگان و پناهندگان که در نقاط مختلف آواره شدند و ایجاد یک حاکمیت مستقل با دولتی واحد، این خواست مردم است. در آن زمان ما بخشی از این توافق خواهیم بود.
البته نکتهای که وجود دارد این است که به جز دو قطعنامه در خصوص جنگ اعراب سایر این قطعنامهها در خصوص فلسطین در مجمع عمومی بوده و جنبه لازم الاجرا برای اسراییل نداشته است.
بیش از ١٠ قطعنامه از خود شورای امنیت صادر شده و دهها قطعنامه هم از مجمع عموی و دیگر نهادهای سازمان ملل از جمله یونسکو و شورای حقوق بشر صادر شده است. البته وتوی امریکا هرزمان که به ضرر اسراییل بحث وجود داشته در میان بوده است.
پس در این صورت الزام اجرایی برای آن وجود نداشته است.
بالاخره این قطعنامهها چه الزامی چه غیر الزامی شکلدهنده نگاه حقوقی و قانونی سازمان ملل به مساله فلسطین است و پشت کردن رژیم صهیونیستی به آنها زیر پا گذاشتن قوانین بینالملل است. اقداماتی که اسراییل انجام میدهد خارج از قوانین حقوق بشر و قوانین بینالمللی است. باید این نکته را تاکید کنم که مصوبات و قطعنامههای مجمع عمومی بیشتر از قطعنامههای شورای امنیت منعکسکننده نگاه جهانی است. در شورای امنیت متاسفانه نظام جائرانه به سرپرستی ایالات متحده شاهد وتوی این قطعنامهها هستیم.
آقای خالد مشعل در مصاحبه خود با سیانان عنوان کردند که سند جدید حماس فرصتی برای امریکا است، اگر بنا نیست حماس اسراییل را به رسمیت بشناسد و مرزهای١٩٦٧را بنا به تعریف خودش دنبال کند، پس منظور آقای مشعل از فرصت چیست؟
دولت فعلی و دولتهای پیشین امریکا به طور آشکارا از رژیم صهیونیستی جانبداری کردهاند و بهانه همیشگی آنها نیز روایتی است که از جانب اسراییلیها نقل میشود که اینها دارند شهروندان اسراییلی را میکشند. حماس در حال حاضر به عنوان یک جنبش نیرومند مطرح که اکثریت را هم در دست دارد، میتواند عباراتی را تدوین کند که بتوان از طریق آن اقداماتی انجام دهد که حقوق حقه مردم را باز بستاند. بنابراین اگر دولت امریکا خواهان برقراری صلح و ثبات در منطقه هستند که متاسفانه چنین نیست، که تاکنون نتوانستند اسراییل را وادار به رعایت حقوق مشروع ملت فلسطین کند، این فرصتی است که باید آنها از آن استفاده کنند. به هر حال این سند از یک زبان جهانی سخن میگوید و صحبت از توافق ملی است و خواهان حقوق حقه مردم فلسطین است.
هرچند آقای مشعل کماکان به اخوانی بودن خود افتخار میکنند اما در سند عملا نام اخوان حذف شده و رویکرد اخوانی در آن دیده نمیشود، آیا این اقدام در راستای رضایت مصر و بهبود روابط با این کشور صورت گرفته است؟
من پاسخ این سوال را در دو بخش میدهم. اول اینکه این سند، صحبت از یک ادبیات بینالمللی دارد که میتواند یک بستر قابل توجهی که مبتنی بر واقعگرایی است و بستری برای ارتباطات بینالمللی و ارتباط حماس با جهان بیرون باشد. بنابراین شروع بسیار خوب و جدیدی است که میتواند مناسبات را برقرار کند. حالا این مناسبات میتواند، با ایران، ترکیه، مصر، عربستان سعودی یا هر کشور دیگری باشد تفاوتی ندارد این بستری برای ارتباط است تا بر مبنای آن وضع موجود را مستحکم کند و یک بنیان جدید را برای آینده پیریزی کند. همانگونه که عرض کردم این سند به عنوان یک طرح یا ابتکار مطرح نیست. از سوی دیگر این سند توسط خود جنبش تهیه شده و هیچ فشار و اجباری از سوی سایر کشورها پشت آن وجود نداشته است.
اما اگر بخواهم در خصوص مناسبات با مصر بگویم، ما در ادبیات جنبش، خودمان را بخشی از ساختار و تشکیلات اخوانالمسلمین ندانستیم. اما بخشی از اندیشهها و مکتب اخوانالمسلمین هستیم. ما اخوانالمسلمین فلسطین هستیم. ما این را پیشتر گفتهایم، چه در منشور سابق و اکنون هم همان مطلب را تکرار میکنیم. همچنین تاکید میکنم که این موضوع برای نزدیکی با دولت مصر نبوده است. این اقدام تحت فشار و توصیه هیچ طرفی صورت نگرفته است. تنهابندی که میتوانید به این سند اشاره کنید، عدم دخالت در امور داخلی کشورها است که جزو آرمانهای اخوانی به حساب میآمد. از همین رو هرچند ما اخوانالمسلمین فلسطین هستیم اما در مشکلات داخلی هیچ یک از کشورها دخالت نمیکنیم.
پس آقای هنیه در ژانویه ٢٠١٧ برای چه کاری به مصر رفتند؟
این مناسبات عادی میان دو طرف بوده است و هیچ ارتباطی به سند نداشته است. در خصوص ارتباط سیاسی میان حماس و مصر نیز باید بگویم که ارتباطات نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است، اما هنوز به وضعیت ایدهآلی که ما خواهان آن هستیم نرسیدیم. ما امیدواریم مناسبات به جایی برسد که دنبال آن هستیم. مصر برادر بزرگ فلسطین است، در عین حال همسایه غزه به شمار میآید و طبیعی است که بخواهیم این مناسبات مستحکم و وسیع باشد.
اگر دولت آقای مرسی در مصر کماکان ادامه داشت، بازهم این بند را از سند برمیداشتید؟
ادبیات ما باید متناسب با تغییرات موجود باشد. این جزیی از ادبیات جنبش حماس است. شاخصه مهم آن عملگرایی است و از سوی دیگر عدم چشمپوشی از حقوق حقه و خطوط قرمزی که اشاره شده است و ادبیات سیاسی ما بر مبنای شرایط موجود و واقعگرایی است. شما در کجای منشور و اسناد حماس دیدید که با اخوانالمسلمین مصر ارتباط سازمانی وجود دارد.
پس بند در خصوص اخوانالمسلمین در سند چیست که حذف شده است؟
این سندی است که دیگر نیازی به اشاره به موضوع نداشت. این یک سند سیاسی برای انتشار آرا و اهداف و آرمانهای جنبش است. ما تعریفی داشتهایم از همه کشورهای عربی اسلامی و تمامی جهان. مناسبات ما با تمامی احزاب عربی و اسلامی نیز بر همین اساس اتخاذ شده است و هیچگاه ارتباط سازمانی با اخوان نداشتیم.
این واقعگرایی بسیار خوب است، اما این امکان وجود دارد بر مبنای همین واقعگرایی بین ایران و عربستان بخواهد یکی را انتخاب کند؟
این چیز جدیدی برای حماس نیست. از بدو تشکیل حماس این قطببندیها وجود داشته است. اما اندیشه، خرد و حکمت حماس اینگونه بوده است که یک روابط متوازنی را با تمامی طرفها داشته باشد و همه اینها در راستای آرمان فلسطین است.
اسراییلیها معتقدند که تغییر خاصی در سند به وجود نیامده است، از طرفی همواره این بهانه را آورده که با توجه به عدم اتحاد گروههای فلسطینی توافق با فتح به منزله توافق با حماس نیست بنابراین به همین بهانه مذاکرات صلح را به تعویق انداختند، برای مقابله با این جریان چه برنامهای را در پیش دارید و آیا وارد مذاکره با فتح خواهید شد؟
قبل از هرچیز باید بگویم ما هیچ مذاکرهای با اسراییل نخواهیم داشت چرا که اصلا در اهداف ما نیست. هدف ما باز ستاندن حقوق حقه مردم فلسطین است. ارزیابی ما از واقعیت موجود این است که مذاکره با رژیم صهیونیستی هیچ فایدهای ندارد. اسراییل نهتنها حاضر به دادن امتیاز نیست بلکه به دنبال گرفتن امتیازات بیشتر است. یک موضوعی که بخش اصلی این سند را تشکیل میدهد، علاقهمندی ما به مشارکت و توافق ملی با تمامی طرفهای فلسطینی است. این موضوع حتی نیاز به نگارش هم ندارد چرا که عملا حماس این کار را کرده است. یکی از بزرگترین و محبوبترین شخصیتهای داخل فلسطین شخصیت آقای اسماعیل هنیه است. ولی برای اینکه بهانه از سمت فتح گرفته شود در سال ٢٠١٤ آقای هنیه گفت که من استعفا میدهم و بدون هیچ محدودیتی حکومت را به دست بگیرید. مایی که میگوییم در پی توافق ملی هستیم آن را در عمل نشان دادیم، نه اینکه آن را تنها روی کاغذ قرار دهیم. مساله دیگر اینکه جهتگیری و هدف این آشتی ملی به معنی به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی یا مذاکره با اسراییل نیست. بلکه هدف آزادسازی خاک و سرزمینمان است.
آقای عباس به امریکا رفت تا با دونالد ترامپ در خصوص آینده مذاکرات صلح صحبت کند. فرض محال که هیچگاه محال نیست، طرفین بتوانند به یک توافق صلح برسند، واکنش حماس چه خواهد بود؟
ما نباید برمبنای اظهارات موضعگیری کنیم بلکه باید یک چیز عملی و ملموس ببینیم. مساله دیگر اینکه تا این لحظه موضع دولت امریکا روشن و مشخص نیست. ترامپ وقتی به ریاستجمهوری رسید، صحبت از انتقال سفارت به قدس کرد، گفت که چیزی به عنوان دو کشوری مطرح نیست. در حال حاضر ایشان انتقال سفارت را متوقف کرده که البته هنوز مشخص نیست که این دایمی یا موقت خواهد بود. اکنون نیز شاهد آن هستیم که اظهاراتی برای برقراری صلح در راستای راهحل دو کشوری هستیم. من نمیخواهم بدبین باشم، اما این تناقضات موجود نیاز به توضیح دارد. در دوره اول ریاستجمهوری آقای اوباما با توجه به سخنرانیهای پرطمطراقی که داشتند، بسیار امیدوار بودیم، اما با این وجود ایشان حتی نتوانست یک خشت را از شهرکهای غیرقانونی اسراییل کم کند. اجازه بدهید که واقعبین و عملگرا باشیم و ببینیم مسائل به کدام سمت و سو میرود و آقای ترامپ هنوز تیم خود را به طور کامل تشکیل نداده است.
مشکلی که حماس با آن مواجه است، این گروه در لیست گروههای تروریستی اروپا و غرب قرار دارد، به نظر شما این سند کمکی در راستای تعدیل نگاه غرب به حماس خواهد کرد و اینکه آیا شما برنامهای در این خصوص دارید که چهرهای معتدلتر برای رفع نگرانیهای بینالمللی از خود نشان دهید؟
غرب و مشخصا اروپا، حماس را به طور کامل میشناسند و خوب میدانند که حماس یک جنبش تروریستی نیست. این را هم در دیدارهای غیررسمی و حتی رسمی نیز اعلام کردند. ما معتقدیم که درج اسم حماس در لیست گروههای تروریستی یک مساله سیاسی است. متاسفانه آنها به نوعی به خواست اسراییل تن دادهاند و از آن جانبداری میکنند. مسالهای برای ما در اروپا پیش آمد و شکواییهای را مطرح کردیم که در آنجا رای به نفع ما صادر شد و توانستیم نام حماس را از فهرست گروههای تروریستی خارج کنیم اما دوباره درخواست استیناف شده است، با این وجود معتقدیم که چنین موضوعی مبتنی بر مسائل سیاسی و نه واقعی است.
آقای فایز ابوشماله، تحلیلگر فلسطینی معتقد است که بین حماس و فتح رقابتی برای رفتن در آغوش مصر، عربستان و سایرکشورهای عربی وجود دارد، اما به نظر میرسد که آغوش اعراب فضای کافی برای دو زن را ندارد، آیا شما همچنین تحلیلی در زمینه رقابت میان فتح و حماس برای رسیدن به اعراب قبول دارید؟
اگر در رابطه با این سند چنین تحلیلی ارایه شده که سند در راستای چنین هدفی ارایه نشده است. اما داستان ارتباط فتح و حماس را با اعراب در نظر بگیریم، بله این رقابت در خصوص دو برنامه متفاوت وجود دارد، اما بر اساس اینکه بروید به آغوش دیگران درست نیست. حماس اعلام میکند من اینم. خودش را معرفی میکند که اصول و عقاید ما اینگونه است، روابط ما چنین است و باورهای خود را ارایه میدهد، من معتقدم که این یک بستر بسیار روشن و ممتازی است که بتواند هرکسی با حماس روابط داشته باشد. البته اگر بخواهد. ولی اگر نخواهد به پرده دیواره کعبه آویزان شود هم باز نمیشود. حماس به طور طبیعی تلاش میکند با اعراب و همه کشورهای جهان اسلام روابط خوبی داشته باشد. یکی از وظایف اصلی ما بافتن همین مناسبات با جهان اسلام است.
اگر شرط اعراب برای حماس در راستای نزدیکی با آنها جدایی از ایران باشد، آن زمان چه میکنید؟
ماهیچ شرطی را نه از ایران و نه غیر ایران نمیپذیریم.
آقای مشعل گفته بودند که در سال ٢٠١٧ از سمت رییس دفتر سیاسی کنارهگیری میکنند، این اتفاق کی رخ خواهد داد؟
ظرف چند روز آینده این اتفاق رخ خواهد داد، انتخاب هم به شکل دموکراتیک در داخل جنبش برگزار خواهد شد.
مانیفست سال ١٩٨٨ حماس، ٣٠ سال از رویکرد و اعتقادات حماس را نشان داد و بر مبنای آن عمل کرد. آیا این مانیفست جدید را یک نوع پذیرش اشتباه در راستای اصلاح گذشته نمیدانید؟
من نگرانی که در وجود شما هست را میپذیرم. همانطور که در ابتدای مصاحبه اشاره کردم باید دقیقتر سند را مطالعه کنید، قبل از مصاحبه نیز مروری بر منشور٨٨ داشتم و با سند فعلی مقایسه کردم، در لحن تفاوتهایی وجود داشته است، اما هیچ تغییری در اصول نیست. همینطور که عرض کردم زبانی که تغییر کرد نتیجه گسترش و تحولی است که در اندیشه حماس صورت گرفته است. قرآن مجید که کلامالله است و در آن خدشهای وارد نمیشود اگر درست نخوانید ممکن است دچار اشتباه شوید. ما در قرآن آیهای داریم که میفرماید: «به نماز نزدیک نشوید»، اگر آن را کامل نخوانیم دچار اشتباه میشویم، اما آیه کامل میفرماید «به نماز نزدیک نشوید هنگامی که مست هستید.» بنابراین منشور را نباید گزینشی خواند. حماس از امت اسلامی این انتظار را دارد، که ناظر بر عملکرد جنبش باشد و سعی برآن باشد که در قالب انتقاد و گفتوگو آن را انتقال دهد تا مسیر ما تغییر نکند. نیروی اصلی ما برگرفته شده است از امت عربی و اسلامی است. اگر منشور را به طور کامل ببینید ادبیات و موضعگیریها و کارکرد آن بطور کامل با اهداف عالیه مردم فلسطین منسجم بوده است. شما نگران نباشید انشاءالله که حماس کماکان در مسیر صحیح گام برداشته و از خداوند متعال میخواهیم که به هدف نهایی خود دست پیدا کنیم.