به گزارش جماران، شرق نوشت:
نامزدهای اصولگرا، رئیسی، قالیباف و میرسلیم، هر چقدر تلاش کردند خود را مستقل نشان بدهند، نشد و در دومین مناظره دست اتحادشان رو شد و نشان دادند که این همه مجادله بین آنان با اصلاحطلبان نه بیمعنی است و نه صرفا از سر جاهطلبی؛ پیروزی برای آنان در این انتخابات آنقدر جدی است که ترجیح میدهند اگر قرار است شکستی را متحمل شوند، شکستی از سوی اسحاق جهانگیری باشد.
آنان میدانند اگر جهانگیری پیروز شود، به زانو درآوردن او کار چندان دشواری نیست؛ خاصه آنکه جهانگیری پیش از آنکه مقامی امنیتی- سیاسی باشد کارشناس و تئوریسین اقتصادی است.
اصولگرایان از طریق رسانهها و نامزدهای خود طالب دو خواستهاند؛ تفرقه بین جهانگیری و روحانی و در صورت شکست، شکستی به دست جهانگیری.
پیروزی جهانگیری اگرچه پیروزی است، اما در بطن خود شکست نهفته دارد. اینکه دولت روحانی را ناکارآمد جلوه میدهد و زمینه را مساعد میکند تا در آینده مخالفان دیپلماسی، زیرآب پیوند دیپلماسی با سیاست داخلی بزنند. اصولگرایان میدانند اگر جهانگیری پیروز شود، آنان بیش از آنکه از شکست خود بگویند، جهانگیری را فرزند شکست خواهند نامید. فرزندانی که پیروزیشان ثمره شکست پدرانشان است، اعتمادبهنفس کمتری در گامبرداشتن دارند و ناگزیرند همواره دستبهعصا راه بروند. قاعدتا این شیوه، شیوهای نیست که هیچیک از افراد و طیفهای اصلاحطلب تمایل به آن داشته باشند.
یکی از این راههای میانبر، مردمفریبی و سخنان خلاف واقعی است که نامزدهای اصولگرا، به نامزدهای دولت مستقر نسبت میدهند. محمدباقر قالیباف به طرز شگفتی قدم در این راه گذاشته و نشان میدهد به هیچ اصولی به جز پیروزی در رسیدن به قدرت باور ندارد. او همچون رئیس دولت نهم و دهم، همین که لب به سخن باز میکند موجی از خشم و انزجار را در برخی از مردم برمیانگیزد. این خشم و انزجار از سخنان درست یا نادرست او نیست، بلکه از کارنامه او در شهرداری تهران است. کارنامهای که قابل دفاع نیست و بیشک امروز در تهران هر کجا نام شهرداری تهران میآید، درست یا غلط حرفهای خوشایندی به گوش نمیرسد. آنچه حرفهای تند و تیز قالیباف را تهی از معنا میکند همین کارنامه زیر بغل او است. قالیباف و رئیسی از جمله نامزدهایی هستند که با فرصتطلبی و استفاده از نامزد جریان مؤتلفه، درصدند از راههای میانبر به قدرت برسند.
اصولگرایان از طریق رسانهها و نامزدهای خود طالب دو خواستهاند؛ تفرقه بین جهانگیری و روحانی و در صورت شکست، شکستی به دست جهانگیری.
پیروزی جهانگیری اگرچه پیروزی است، اما در بطن خود شکست نهفته دارد. اینکه دولت روحانی را ناکارآمد جلوه میدهد و زمینه را مساعد میکند تا در آینده مخالفان دیپلماسی، زیرآب پیوند دیپلماسی با سیاست داخلی بزنند. اصولگرایان میدانند اگر جهانگیری پیروز شود، آنان بیش از آنکه از شکست خود بگویند، جهانگیری را فرزند شکست خواهند نامید. فرزندانی که پیروزیشان ثمره شکست پدرانشان است، اعتمادبهنفس کمتری در گامبرداشتن دارند و ناگزیرند همواره دستبهعصا راه بروند. قاعدتا این شیوه، شیوهای نیست که هیچیک از افراد و طیفهای اصلاحطلب تمایل به آن داشته باشند.
یکی از این راههای میانبر، مردمفریبی و سخنان خلاف واقعی است که نامزدهای اصولگرا، به نامزدهای دولت مستقر نسبت میدهند. محمدباقر قالیباف به طرز شگفتی قدم در این راه گذاشته و نشان میدهد به هیچ اصولی به جز پیروزی در رسیدن به قدرت باور ندارد. او همچون رئیس دولت نهم و دهم، همین که لب به سخن باز میکند موجی از خشم و انزجار را در برخی از مردم برمیانگیزد. این خشم و انزجار از سخنان درست یا نادرست او نیست، بلکه از کارنامه او در شهرداری تهران است. کارنامهای که قابل دفاع نیست و بیشک امروز در تهران هر کجا نام شهرداری تهران میآید، درست یا غلط حرفهای خوشایندی به گوش نمیرسد. آنچه حرفهای تند و تیز قالیباف را تهی از معنا میکند همین کارنامه زیر بغل او است. قالیباف و رئیسی از جمله نامزدهایی هستند که با فرصتطلبی و استفاده از نامزد جریان مؤتلفه، درصدند از راههای میانبر به قدرت برسند.
کپی شد