فرض بر این است که آقای هاشمی به دلیل نقش متفاوتی که در سپهر سیاسی ایران داشت، از این طریق وقایع، موضوعات و مسائل جنگ ایران و عراق را به زبان سیاست، قدرت و فرهنگ ترجمه می کرد. علاوه بر این، مواجهه منتقدانه نسبت به اندیشه ها و رفتارها، به ویژه تصمیات و اقدامات آقای هاشمی در جنگ و در نتیجه واکنش ایشان، بخش مهمی از «گفتمان سیاسی جنگ» را شکل داده و یا دستخوش تغییر میکرد. اکنون با درگذشت آقای هاشمی، این پرسش مطرح می شود که؛ گفتمان جنگ در حوزه مباحث سیاسی- تاریخی و راهبردی چه تغییری خواهد کرد؟ چارچوب مفهومی گفتمان اولیه آقای هاشمی در حوزه جنگ ایران و عراق که در زمان جنگ، گفتمان عمومی و رسانه ای را شکل می داد، با اتمام جنگ به تدریج در واکنش به جریان پنجگانه زیر قرار گفت:
1- انتقاد از تصمیم گیری برای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، گرچه در زمان جنگ شکل گرفت، ولی متأثر از تحولات سیاسی- اجتماعی پس از خرداد سال 1376 و در آستانه برگزاری انتخابات مجلس ششم به اوج رسید و موجب انتشار کتاب «عالیجناب سرخ پوش» علیه اقای هاشمی شد.
2- انتقاد از نحوه پایان جنگ و میزان پشتیبانی کشور از جنگ، از سوی سردار محسن رضایی فرمانده وقت سپاه مطرح و گسترش یافت و سرانجام منجر به تبیین جدید از تحولات سیاسی و نظامی جنگ و سرانجام انتشار نامه تاریخی فرمانده وقت سپاه، از سوی آقای هاشمی شد.
3- انتقاد از سیاست خارجی در زمان جنگ و سفر مک فارلین به ایران که به اندیشه آقای هاشمی نسبت داده می شد، زمینه توضیح برخی از جزئیات این واقعه، همچنین نظرات امام را از سوی اقای هاشمی فراهم کرد.
4- انتقاد از نقش آقای هاشمی در تصمیم گیری امام برای پایان دادن به جنگ که با نماد «نوشیدن جام زهر» از آن یاد می شود، با انتشار برخی مقالات و کتب، واکنش آقای هاشمی را بدنبال داشت.
5- با وجود آنکه تاریخ نویسی جدیدی درباره جنگ، با حذف آقای هاشمی شکل گرفت، اما ایشان واکنش چندان آشکاری برای اثبات نقش خود در جنگ و یا ارتباط نزدیک و صمیمانه با امام و تأثیر آن در انتخاب ایشان بعنوان «فرمانده عالی جنگ» و یا «جانشین فرماندهی کل قوا»، مهمتر از آن؛ برای تبیین نقشی که در تصمیمات اساسی و فرماندهی جنگ داشت، انجام نداد.
در میان موضوعات پنجگانه، به نظر می رسد که انتقاد از علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و نحوه پایان جنگ، همچنان ادامه خواهد یافت، با این تفاوت که فقدان حضور آقای هاشمی در صحنه سیاسی ایران از یکسو، مانع از جهت گیری مستقیم و آشکار علیه آقای هاشمی، همانند گذشته خواهد شد و از سوی دیگر؛ پاسخ به پرسش ها و تأثیرگذاری بر گفتمان موجود، خالی از ناگفته ها و استدلالهای آقای هاشمی خواهد بود. بنابراین عوامل یاد شده مانع از تداوم «کلان روایت انتقادی از جنگ»، همانند گذشته خواهد شد.
مباحثی که از سوی سردار محسن رضایی مطرح شد نیز در زمان آقای هاشمی با انتشار نامه فرمانده وقت سپاه به امام، به اوج و انتها رسید و بعید به نظر می رسد مجدداً از سوی ایشان مطرح شود، مهمتر آنکه خاستگاه اجتماعی این موضوع، در مقایسه با سایر موضوعات و مسائل جنگ، ضعیف و بیشتر به نوعی مجادله مناقشه آمیز در حوزه راهبردی و میان فرمانده سپاه و آقای هاشمی و بخشی از رزمندگان است و نمیتوان انتظار داشت که امتداد پیدا کند.
با این توضیح، این احتمال وجود دارد که گفتمان جنگ، از «کلان روایت نقادانه و پرسشگر» درباره ادامه و پایان جنگ، به موضوعات دیگری جابجا شود که نمونه های آن؛ علت لو رفتن عملیات کربلای چهار و یا موضوعاتی نظیر روش گشودن میادین مین است که پیش از آن مطرح و به گفتمان عمومی تبدیل شد. علاوه بر این، موقعیت کنونی ایران در سوریه و عراق، متکی بر فرماندهی سردار سلیمانی، همچنین برخورداری ایران از قدرت بازدارندگی در برابر تهدیدات نظامی، موجب نوعی گذار از گفتمان انتقادی نسبت به تصمیمات اساسی در جنگ با عراق، به روش و چگونگی بازتولید قدرت دفاعی- تهاجمی ایران در دوره جدید خواهد شد که شالوده های اساسی آن در جنگ با عراق، تجربه شده و شکل گرفته و هم اکنون نیز در حال توسعه و تعمیق در منطقه است.