مصیبت فقدان آیتالله هاشمی رفسنجانی از سنگینترین مصائب این دوران است. هنوز زود است که درباره ابعاد این مصیبت بتوانیم درک درست و واقعی داشته باشیم. باید زمان بگذرد تا معلوم شود چه خلأیی در جامعه ما به وجود آمده است.
این روزها این کلام امیرالمؤمنین(ع) زیاد به خاطر میآید؛ حضرت در آخرین ساعات عمرشان فرمودند: «غَداً تَرَوْنَ أَیامِی وَ یکشَفُ لَکمْ عَنْ سَرَائِرِی وَ تَعْرِفُونَنِی بَعْدَ خُلُوِّ مَکانِی وَ قِیامِ غَیرِی مَقَامِی» آینده، مرا خواهید شناخت، امروز علیبن ابیطالب را نمیشناسید. زمان باید بگذرد و نسلها از پی هم بیایند، اندیشهها مورد بازبینی قرار گیرد تا علی در آینده شناخته شود. مرا خواهید شناخت در حالی که آن روز علی در میان شما نخواهد بود و وقتی دیگران جای مرا بگیرند معلوم میشود علی بن ابیطالب چه کسی بود.
البته در سطح علیبن ابیطالب (ع) هیچکس را نمیتوان مقایسه کرد ولی اگر جامعهای قدر سرمایههای خویش را نداند ارزش شخصیتها بعد از آنکه از دست بروند شناخته میشود.
مرحوم هاشمی امتیازات زیادی داشت؛ سوابق طولانی در مبارزه، فداکاریها، ایثارگریها و از خودگذشتگیهای زیادی از او سراغ داریم. بعد از پیروزی انقلاب هم در مدیریت کشور و بویژه در بحرانها در خط مقدم بود. مردی با یک سابقه پرافتخار در میدان علم و عمل!
آنچه بیشتر باید مد نظر باشد و به عموم جامعه مربوط میشود این است که جامعه با از دست دادن ایشان دچار خلأ شده است، که این خلأ باید شناخته شود و مورد بررسی قرار گیرد که چگونه آن را میتوان جبران کرد. نباید در گذشته توقف کرد. ایشان جنگ را مدیریت کرد، بنیانگذار سازندگی بود، کار تفسیری بزرگی بر قرآن انجام داد ولی این کارها پس از ایشان هم توسط دیگران انجام میشود. آن چیزی که جامعه به آن نیاز دارد و خلأ آن بسیار محسوس است این است که مرحوم هاشمی در کشور و نظام «نماد عقلانیت» بود و امروز مصیبتی بزرگ در این ناحیه وارد شده که باید برای پر کردن این خلأ چارهاندیشی کرد. این نوع عقلانیت نیاز حتمی و ضروری نظام اسلامی است و بزرگترین تأسفی که باید خورد این است که این عنصر عقلانیت را از دست دادهایم ؛در شرایطی که عناصر تند و افراطی در گوشه و کنار کشور مجال فعالیت پیدا کردهاند.
این موضوع را از دو زاویه میتوان بیان کرد؛ اول میتوان از کلام امیرالمؤمنین(ع) درباره «جایگاه تدبیر و عقلانیت» سخن گفت. امیرالمؤمنین(ع) در کنار پیامبر اکرم(ص) نخستین مجاهد است. پس از رحلت پیامبر(ص) امام علی(ع) کنار زده شدند و در این زمان حضرت باید تصمیم بگیرد. تعبیر حضرت در این باره این است: «فَرَأَیتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَینِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى»
تأمل کردم دیدم صبر کردن و تحمل کردن و خویشتنداری کردن و سکوت کردن به عقل نزدیک تر است و در برابر ظلمی که به من شده عقل حکم میکند که صبر کنم. صبر کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو بودم.
همان طور که مرحوم هاشمی در برابر اتهامات و تعرضها صبر پیشه کرد. تحمل آقای هاشمی فوقالعاده بود و سعه صدر بینظیری داشت که ریشه آن همین مطلب است که در کلام امیرالمؤمنین(ع) نیز آمده است که صبر و تحمل ریشه در «عقلانیت» دارد. وقتی عقلانیت وجود داشته باشد احساسات انسان کنترل میشود و پای عقلانیت میایستد. در این زمینه تعبیرات زیادی در نهجالبلاغه وجود دارد که بسیار عمیق و پرمعنا است. یکی از این تعبیرات این است که حضرت فرمودند: «وَ لَا تَکونَنَّ مِمَّنْ لَا تَنْفَعُهُ الْعِظَه إِلَّا إِذَا بَالَغْتَ فِی إِیلَامِهِ فَإِنَّ الْعَاقِلَ یتَّعِظُ بِالْآدَابِ وَ الْبَهَائِمَ لَا تَتَّعِظُ إِلَّا بِالضَّرْب»
یعنی از جمله کسانی نباشید که وقتی گرفتاری برایشان پیش میآید تازه متذکر میشوند بلکه انسان باید عاقل باشد. عاقل پیش از آنکه درد را احساس کند روش خود را عوض میکند.
در کلام مولا امیرالمؤمنین(ع) تأکید بر این است که عقل به انسان حکم میکند که کجا اقدام کند، کجا با سرعت برود و کجا سرعتش را کم کند. کسی که همیشه با سرعت حرکت میکند عاقل نیست. بله ممکن است یک زمانی متوجه شود و بخواهد ترمز کند و سرعت را کم کند ولی فرصت ترمز گرفتن گذشته است.
این کلام امیرالمؤمنین(ع) است که «الْحِدَّه ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا ینْدَمُ فَإِنْ لَمْ ینْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکمٌ» یعنی تندروی و شدت نمونهای از جنون است زیرا افراد تندرو پشیمان خواهند شد و اگر پشیمان نشوند نشانه این است که جنون و دیوانگیشان بیشتر است.
حضرت درباره مالک اشتر میفرماید ویژگی مالک این است که او میداند کجا باید تند برود و کجا جای توقف است و این نشانه عقل است.
امام خمینی(ره) درباره آقای فلسفی فرمودند: «زبان گویای اسلام»یک زمان، درباره شخصیت دیگری میفرمایند: «او بازوی اسلام و مملکت است.» یعنی نقش عملیاتی دارد ولی یک زمان از دست دادن یک شخصیت در واقع از دست دادن «عقل» است و این بزرگترین مصیبتی است که میتواند در جامعه اتفاق بیفتد. مرحوم آقای هاشمی نماد عقل بود و میتوانست در جامعه اعتدال به وجود آورد.
منبع: ایران