روز گذشته بانوی فرهیختهای رخت از جهان بربست که شاید تاکنون کمتر در رسانهها از آن عزیز یادی شده باشد، بانویی که نقش بیبدیلی در روز ورود امام (ره) به فرودگاه مهرآباد در سال ١٣٥٧ اجرا کرد، تنها فردی که بهدلیل آشنایی با زبان انگلیسی توانست گزارش و پیام امام را به زبان انگلیسی برای تمام خبرگزاریهای حاضر در فرودگاه ترجمه کند
شعر زیر را مرحومه در بالای متن خاطرات تدوینشده نوشته است:
غرض نقشی است کز ما باز ماند/ که هستی را نمیبینم بقـایی
مگر صاحبدلی روزی به رحمت/ کند در حق درویشـان دعایی
فرشته بازرگان سومین فرزند مهندس مهدی بازرگان در بیستم دی ١٣٢٤ در تهران چشم به جهان گشود، مادر او ملک طباطبائی از خانوادهای روحانیتبار بود. او فرزند آیتالله سیدمحمد طباطبائی و نوه آیتالله شیخ مرتضی آشتیانی است.
فرشته در رشته آموزشوپرورش قبل از دبستان و روانشناسی تربیتی در مدرسه عالی شمیران و دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران تحصیل کرد و سالها به تدریس زبان انگلیسی و تحقیقات و مطالعات پژوهشی در زمینه قرآن پرداخت.
او در بخشی از خاطراتش چنین میگوید:
«بالاترین موهبت زندگیام را زیستن در کنار پدری میدانم که چه در زمان حیات و حضورش و چه پس از رحلت همواره آموزگار و الگوی کمنظیری برای فرزندان و اطرافیانش بوده است.
وجود مادری پاکدل و مهربان و خواهران و برادرانی که هرکدام نمونههایی از اخلاق و صداقت میباشند، نعمتهایی است که خداوند بر من ارزانی داشته است.
زندگی در خانواده ما همواره پرحادثه و پرتلاطم بوده است و از وقتی که به یاد دارم کمتر دورهای بوده که ما مثل یک خانواده معمولی و فارغ از دغدغهای سیاسی و اجتماعی زمان اوقاتمان را سپری کرده باشیم. خیلی کوچک بودم که در آبادان شاهد جریان ملیشدن صنعت نفت و مسئولیتهای پدر بهعنوان مدیرعامل شرکت نفت و هیجانات و تحولات و بازتابهای آن در اطراف و در خانواده بودم. صحنههایی از کودتای ٢٨ مرداد را به خاطر مادرم و نگرانیها و نومیدیهای پس از آن و گرفتاریهای متعدد و پیدرپی که خانواده ما هرگز از آن بینصیب نماند... .
بههرحال علیرغم همه فرازونشیبها و ناملایماتی را که تجربه میکردیم، حضور پدری متوکل و مصمم و مهربان که سکاندار این زندگی پرتلاطم بوده است همواره ما را یاری و راهنمایی و امیدوار نموده و ساحل نجات و رهایی را نشانمان میداده است».
در بخشی دیگر درباره همسرشان آقای مهندس محمدحسین بنیاسدی چنین میگوید:
«ایشان در طول این سالها چه قبل و چه بعد از انقلاب همواره یکی از نزدیکترین و صمیمیترین و همراهترین یاران پدر بوده و مانند فرزندی علاقهمند و مسئول در اکثر فعالیتهای مذهبی، اجتماعی و سیاسی پدر را یاری و همراهی مینمودند. ایشان کسی بود که در دیماه ١٣٧٣ طی آخرین سفری که پدر برای عمل قلب به خارج از کشور رفتند، او را همراهی نموده و تا آخرین دقایق حیات پدر، در کنارشان و برایشان دعای رحمت و مغفرت خواندند».
از آموزههای مرحوم مهندس بازرگان چنین میگفتند:
«آموزههای تربیتی پدر در خانواده: یکی از ویژگیهای پدرم عملکردن به آنچه میگفتند بود. بهدلیل یکپارچگی شخصیت، رفتارشان در خلوت و خانواده نیز با صفا و توجه و محبت بوده و این ناشی از عقاید و باورهای آزادیخواهانه ایشان بود. ایشان در زمانی که با مادر و خانواده زندگی میکردند و چه در ایامی که در حبس و زندان بودند از کار و برنامه زندگی ما بچهها و شرایط خانواده غافل نبودند، در ملاقاتهایی که هفتهای یک بار داشتیم، مسائل تکتک ما را پرسوجو کرده و با نامهای هفتگی که از زندان برایمان میفرستادند، سفارش و توصیه مخصوص نموده و از طریق دوستان و آشنایانشان نیز مشکلات ما را پیگیری و حلوفصل میکردند. با هرکدام از ما فرزندان ارتباط مخصوص و منحصربهفردی داشتند بهطوریکه هرکدام فکر میکردیم که بیش از سایرین مورد توجه و محبت هستیم! میان پسران و دختران تفاوتی نمیگذاشتند و شاید تا حدی با دختران ملایمتر و مهربانتر بودند. درمورد مسائل دینی و اعتقادات مذهبی ما دغدغه فکری داشتند و ما را بسیار به خواندن و تدبر در آیات قرآن توصیه و تأکید مینمودند. علیرغم مشغله کاری و اجتماعی و سیاسی که همیشه درگیرش بودند، بعدازظهرهای پنجشنبه را برای فرزندان به آموزش قرآن تخصیص داده بودند. در این کلاس اختصاصی کتاب سه جلدی خودآموز قرآن را که خود برای آموزش آسان قرآن نوشته بودند به ما آموزش میدادند».
درمورد ورود امام (ره) نیز چنین بیان کردند:
«خاطره دیگر من روزی است که آیتالله خمینی پس از سالهای دوری از وطن به ایران بازمیگشتند، من نیز به اتفاق جمعی از دوستان بههمراه «کمیته استقبال» به فرودگاه مهرآباد رفته بودیم. در آنجا بهعنوان مترجم در جایگاه خبرنگاران قرار گرفتم و این رویداد تاریخی و سخنرانی آیتالله خمینی را ترجمه و همزمان خبرنگاران به سراسر جهان بهطور زنده مخابره میکردند. لحظات بسیار هیجانانگیز و باورنکردنی برای همه ما و ملتی بود که سالها در انتظار تغییرات و تحولی امیدبخش، آزادی و حکومت مردم بر مردم لحظهشماری کرده بودند. ما غافل از این وعده خداوند بودیم که «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنان خودشان تغییر دهند؛ (الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم)»، تغییرات اجتماعی مستلزم تحولات اساسی اخلاقی و فرهنگی است و فقط با صبر و فداکاری و ایثار و در بلندمدت ممکن میشود».
فرشته بازرگان از سالهای مبارزه پدر و رنج و مرارتهای خانواده و زندگی سیاسی-اجتماعی مرحوم بازرگان مفصل سخن گفتند و در آخر بخشی از وصیتنامه مرحوم بازرگان را بیان کردند:
«اولین و مهمترین آرزو و توصیهام به خانواده و خویشان و دوستان این است که رفتن من برایشان عبرت بوده و به زندگی همیشگی خیلی بزرگتری که در پیش دارند بیش از دو روزه دنیای گذران بیندیشند و تدارک ببیند.
وصیت من این است که نه آخرت و نه قیامت را نفی و فراموش کنید و نه روزیرسان و آفریننده خودتان را که برای جهان غیر او صاحب و گردانندهای قابل تصور نبوده، اگر خودمان و جهان دروغ و خیال نباشیم، او هم دروغ و خیال نمیتواند باشد، اینک که دنیا و زندگی در مجموعه و متوسط، ناخشنودی و ناراحتی و زیانکاری است و جریان تاریخ بشریت در جهت افزایش گرفتاریها و سختیها با توسعه طعم فشارهاست، باید سعی کنیم در عوض آخرتمان در اثر تحمل و تلاش و با صبر و مرحمت آباد و خشنودکننده باشد». گفتنی است از شادروان فرشته بازرگان که سومین فرزند مهندس بازرگان به شمار میرفت، سه دختر و یک پسر به یادگار مانده است. دیگر فرزندان مرحوم مهندس بازرگان زهرا، عبدالعلی، فتانه و محمدنوید هستند.