ایران کشور معضلات چندلایه، پیچیده و عمیق است. وسعت و تنوع مشکلات آنقدر هست که نمی‌توان انکارشان کرد. دیگر، هیچ کنشگری از وضعیت «گل و بلبل» سخن نمی‌گوید. قاطبه متفکران و متولیان به این باور رسیده‌اند که «ما مشکل داریم» و «باید سراغ راه‌حل‌های سازنده، سریع، کم‌هزینه و موثر باشیم». اما سوال مهم‌تر این است؛ «این راه‌‎حل‌ها در جیب چه کسانی است؟» و کشور بحران‌خیز ایران را چه کسانی می‌توانند از سیلاب بلا نجات دهند؟ نزدیک‌ترین پاسخ این است که «باید کشور را به متخصصان بسپاریم.» اما کدام متخصص؟ جهان‌سومی‌ترین پاسخ، «مهندسان» را پیشنهاد می‌کند.

به گزارش جماران، اصغر زارع در زونامه بهار نوشت:
ما گمان می‌کنیم، باید برای ساختن کشور، مهندسان اتوکشیده را بر صدر بنشانیم و آنان برای ‌ما پل و جاده و پتروشیمی و پالایشگاه بسازند و به این صورت، کشور توسعه یابد. ما حداقل در 40 سال گذشته چنین کرده‌ایم؛ مهندسان را بر صدر نشانده‌ایم و توسعه را فیزیکی دیده‌ایم. اما آیا، از عرض و طول بحران‌های متنوع ما کم شده است؟ آیا مهندسان توانسته‌اند، با وجود کار تمام‌قد و دلسوزی تمام‌عیار، از بحران‌ها بکاهند و کشور را به آرامش حداقلی برسانند؟ پاسخ منفی است. مهندسان نتوانسته‌اند. اداره کشور به متولیان دیگری نیاز دارد، متولیانی که توسعه را فیزیکی نمی‌دانند و برای مدیریت بحران‌ها، خط‌کش و پرگار به دست نمی‌گیرند.

این روزها پرسش از «نحوه عبور از بحران‌ها»، بسامد بالایی یافته است. حتی در تریبون‌های رسمی نیز این پرسش با ادبیات مختلف طرح می‌شود و هرکسی عطف به پایگاه فکری خود به آن جواب می‌دهد. امروز اما، این پرسش را رییس‌جمهور در جمع اصحاب علوم انسانی مطرح کرده است. حسن روحانی که به‌رغم انتقادهای بسیار به عملکردش در قامت رئیس قوه اجرایی، سخنان نغز بسیار گفته و می‌گوید، امروز در اختتامیه جشنواره فارابی، یکی از سخنرانی‌های کلیدی خود را با صدای بلند ایراد کرد: «بزرگترین مسئولیت در حل معضلات جامعه بر عهده علوم انسانی است». این جمله را نه فیلسوفی کنج‌نشین که رئیس اجرایی کشور گفته است؛ کسی که بر مشکلات چندلایه کشور اشراف دارد و می‌داند ایران چگونه در گرداب مشکلات گرفتار است. روحانی شاید نداند وقتی از مسئولیت علوم انسانی سخن می‌گوید، از چه سخن می‌گوید؛ اما حتی رویه ظاهری و صبغه تعارفیِ این سخن نیز جای قدردانی و خوشحالی دارد. به صراحت باید گفت، اتفاق ارزشمندی در نگرش کلان مدیریتی رخ داده است؛ نفر اول اجرایی کشور، علوم انسانی را نه «مزاحم»، نه «سر بار»، نه «زائد» و نه «کالای غرب» که «بزرگترین مسئول» می‌خواند. این اقبال بزرگی است و باید به فال نیک گرفت.

فراتر از شادمانی باید برای سخنان رئیس‌جمهور نگران بود. نگران از اینکه بدنه نحیف و بسیار ضعیفِ علوم انسانی کشور، تحمل دشواری مسئولیت سنگین حل معضلات کشور را ندارد. باید پرسید، روحانی از کدام علوم انسانی سخن می‌گوید؟ و این مسئولیت سنگین را متوجه کدام علوم انسانی می‌کند؟ از علوم انسانی که اگر مرده نباشد، در وضعیت احتضار است؟ واقعیت این است، در تمام سال‌هایی که مهندسان بر صدر نشسته بودند، علوم انسانی با تمام قوا، تخریب و تضعیف شد، از دورکردن دانش‌آموزان صاحب نبوغ تا پرهیز از اعتماد به اصحاب علوم‌انسانی در سپردن مسئولیت‌های بزرگ. در تمام سال‌ها و دهه‌های گذشته نابغه‌ها به سمت مهندسی هدایت شدند و مدیریت‌های کلان را مهندسان اشغال کردند. حتی مدیریت وزارت علوم نیز بر عهده مهندسان گذاشته شد. علوم انسانی را کسانی به دست گرفتند که «درجه یک» نبودند. علوم انسانی با این وضعیت بسیار بغرنجِ نیروی انسانی با طوفان‌های متعددِ بیرونی هم مواجه شد؛ از اختصاص نازل اعتبارات سیاستگذاران تا نگاه قشری و حذفی سیاستمداران باعث شد، نفس علوم انسانی بریده شود.

علوم انسانی که باید منجی ما در بحران‌های پیچیده باشد، خود دچار بحران است. ما تنها زمانی می‌توانیم به حل بحران‌ها امیدوار باشیم که قبل از هر حوزه دیگری، علوم انسانی را از وضعیت بحران‌زاده خارج کنیم. باید جدا به فکر «نجات علوم انسانی» بود. نجات از چه چیزی؟ پاسخ مشخص است، نجات از اجبار به علوم انسانی نماندنِ علوم انسانی. به تعبیر دیگر، علوم انسانی باید از سازه‌های اجباری رها شود و «علوم انسانی» بماند. در کنار آزادی علوم انسانی از نگرش‌های قشری، باید در حوزه‌های مدیریتی، اعتباربخشی، سیاستگذاری و اشتغال، عنایت ویژه به علوم انسانی شود. به تعبیر دیگر لازم است، نظام اجرایی کشور، درباره علوم انسانی، سیاست تبعیض مثبت اتخاذ کند و این بار، تلاش کند، نابغه‌های ایرانی را به سوی علوم انسانی بکشاند، علوم انسانی را محل آمد و شد نخبگان کند، از اصحاب علوم انسانی در مدیریت‌های کلان استفاده کند و فضا را برای رشد کیفی علوم انسانی مهیا کند.

البته که علوم انسانی، مصائب متنوع و پیچیده‌ای دارد و بخشی از معضلات آن متوجه کم‌کاری، بی‌مسئولیتی، بی‌عملی و عافیت‌طلبی خود اصحاب علوم انسانی است؛ اما باید توجه داشت، اگر اعتقاد داریم، «وظیفه هدایت و تعالی جامعه با علوم انسانی است» واگر اعتقاد داریم «تقویت سرمایه اجتماعی بر دوش اصحاب علوم انسانی است»، باید بدون هرگونه تعارف معمول، به فکر اعتلای علوم انسانی باشیم. ما برای اینکه کشور قدرتمندی داشته باشیم، باید به فکر ساخت علوم انسانیِ مسئول، آزاد، پویا، بدون مرز، نظریه‌ساز، پاسخ‌گو و نجات‌بخش باشیم. علوم انسانیِ قدرتمند با هراس، تخریب، تحقیر، تردید، تحدید و وسواس شکل نمی‌گیرد. اگر رئیس‌جمهور اعتقاد دارد، مسئولیت بزرگ حل معضل جامعه بر دوش علوم انسانی است، باید شخصا، اقدامی شجاعانه برای نجات علوم انسانی اتخاذ کند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.