مریم بهروزی در بخشی از خاطراتش گفته بود: همانطور که داشتم بازجویی پس می‌دادم یک دفعه سه جوان دانشجو را آوردند که یکی از آنها بعدها از دانشجویان خط امام شد، خیلی او را کتک زده بودند و خون از سر تا پایش جاری و لباس‌هایش پاره بود.

به گزارش جماران، مریم بهروزی نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تهران و دبیرکل جامعه زینب بود، وی در گفت‌وگویی خاطره‌ای از دوران زندان ستمشاهی مطرح کرد:

یک روز زندانبان زن به من گفت خانم بیا بیرون، گفتم برای چه؟ گفت برای اینکه به بازجویی و انگشت‌نگاری بروی، گفتم یک چیزی بده تا من سرم کنم، گفت اینجا چیزی نیست شما کثافت‌کاری‌ها را کرده‌اید و آمده‌اید اینجا زاهد و عابد و مسلمان شده‌اید؛‌به او گفتم این حرف‌ها چیست که می‌زنی من باید چیزی داشته باشم تا سرم کنم. ما به خاطر حجاب و دفاع از اسلام گرفتار شده‌ایم؛ گفت اینجا چادر یا چیزی دیگر پیدا نمی‌شود گفتم من هم نمی‌آیم!

گفت پس من شما را می‌برم، گفتم شما مرا ببر اما منم با پای خودم آنجا نمی‌آیم. همینطور که کلنجار می‌رفتیم از آخر راهرو صدایی آمد که چه می‌خواهید و دنبال چه هستید، این زندانبان گفت این خانم با من نمی‌آید و چادر می‌خواهد. آن آقایی که آنجا بود گفت این مریم بهروزی است یک چیزی بدهید تا او سرش کند.

یک پارچه قهوه‌ای آوردند من هم سرم کردم و برای بازجویی و انگشت‌نگاری رفتم،‌ تنم داشت می‌لرزید، گفت حالا چرا اینقدر ناراحت شدی؟ گفتم چون به من چادر نمی‌دادند، من برای حجاب و اسلام و قرآن اینجا گرفتار و اسیر شدم؛ گفت اگر خیلی برای دینت اهمیت قائل بودی این کارها را نمی‌کردی که اینجا گرفتار شوی. آن روز انگشت‌نگاری تمام شد و ما را برای بازجویی بردند، فردی به اسم رسولی معدوم که خیلی بد بازجویی می‌کرد و بسیار مردی بی ادب و خشنی بود و از همه بدتر به امام توهین می‌کرد برای بازجویی من آمد، وقتی به امام توهین می‌کردند ما هم می‌باریدیم، در یکی از بازجویی‌ها به من گفت تو مقلد چه کسی هستی اینجا ننوشته‌ای؛ گفتم من مقلد آیت‌الله خویی هستم، گفت دروغ می‌گویی و با بی‌احترامی نام امام را آورد؛ گفتم نه من هر چه آنجا نوشتم همان است.

همانطور که داشتم بازجویی پس می‌دادم یک دفعه دیدم سه جوان دانشجو را آوردند که یکی از آنها آقای آژینی بود که بعدها از دانشجویان خط امام شد، خیلی او را کتک زده بودند و خون از سر تا پایش جاری و لباس‌هایش پاره بود. 

به او گفتند چه کسی به شما گفته که این اعلامیه‌ها را پخش کنید، گفتند اینها را از مسجد آورده‌ایم و پایین آن هم نوشته بود که این دستور آقاست؛ با بی‌احترامی گفتند آقا دیگر کیست و وقتی اسم امام را می آوردند به امام فحاشی می کرد.

من و آقای هشترودی داشتیم بازجویی پس می‌دادیم. ما هر دو بی‌اختیار گفتیم حق نداری به مرجع تقلید مسلمین اهانت کنی، به من گفت من می‌دانستم تو مقلد ایشان هستی؛ گفت چون مقلد آیت‌الله خمینی هستی - البته او با بی‌احترامی از امام یاد می‌کرد - برایت 15 سال زندان می‌برم. ما هم نمی‌توانستیم چیزی بگوییم، بازجویی ما هم تمام شده بود، آنها می‌‌خواستند ببینند ما مقلد آیت‌الله خمینی هستیم یا خیر.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

کلمات کلیدی مریم بهروزی
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.