پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشت احمد مسجدجامعی؛

قصه غصه‌های زنانه

از دلنشین‌ترین یادگارهای هنر معاصر ایران آثار آقای علی حاتمی است که با ادبیاتی فاخر بی‌مقدمه، به متن وارد می‌شود و بیننده را یکباره، به آغوش ماجرا می‌کشاند. این ایام که به مناسبت روز مادر، بخشی از فیلم مشهور او با بازی خانم رقیه چهره‌آزاد و فریماه فرجامی به چشمم خورد، ذهنم را به زنانی از جنسی دیگر گره زد...

 

به گزارش جماران؛ احمد مسجد جامعی وزیر پیشین فرهنگ در یادداشتی در روزنامه پیام ما نوشت:

از دلنشین‌ترین یادگارهای هنر معاصر ایران آثار آقای علی حاتمی است که با ادبیاتی فاخر بی‌مقدمه، به متن وارد می‌شود و بیننده را یکباره، به آغوش ماجرا می‌کشاند. این ایام که به مناسبت روز مادر، بخشی از فیلم مشهور او با بازی خانم رقیه چهره‌آزاد و فریماه فرجامی به چشمم خورد، ذهنم را به زنانی از جنسی دیگر گره زد؛ زنانی که آنها را در «نمایش جشنوارۀ الفبا» شاهدیم که این روزها، به کارگردانی گلاب آدینه در تماشاخانه ملک روی صحنه است. نمایشی با یازده خرده‌درام مختلف در کنار هم، که به‌ترتیب حروف الفبا اجرا می‌شوند و در عین برداشت روایت‌‌درروایت از آن، می‌توان هریک را جدای از دیگری فهم کرد که آغاز و انجام داستان یا روایت را بیان می‌کند.

برای بیننده‌ای چون من این پرده‌ها مروری بود بر وقایع اجتماعی این سال‌ها درباره زنانی که پناهگاه عاطفی و خانوادگی ندارند و از جنس زنان داستان تهران مخوف‌اند و گرفتار مسائلی که جامعه و شرایط اقتصادی به آنها تحمیل کرده است، با رفتار و ادبیاتی که قابل‌فهم است؛ زبان‌درازی و زن‌آزاری و البته زن‌ستیزی و نگاه سلطه‌جویانه یا مشکلاتی دیگر از نوع ممنوعیت ویدئو در دوره‌ای و سختگیری بر مطبوعات مستقل و اهل قلم که خود تجربه زیسته ناخوشایندی از آن دارم؛ زیرا به‌سبب یادداشتی کوتاه، که مقبول طبع مجریان نبود، مجموعه‌ا‌ی بزرگ از حروف‌چینی و صفحه‌بندی و طراحی و نویسندگی و خبر و حتی آبدارخانه به یکباره تعطیل می‌شد.

پایان‌بخش این نمایش روایتی جذاب و گیرا از بانویی است که همسر عزیزش در آب‌های جنوب کشورمان ایران با دست بسته به شهادت رسیده و تنها نامی از او بر دیوار کوچه باقی مانده است؛ اما در همین روایت ملی نیز شیرینی گفتار و رفتار دوستانش هم فضای صحنه را آرامش می‌بخشد و هم بیان وضعیت اجتماعی این گروه داغدار و آسیب‌دیده است.

 

نمایش جشنوارۀ الفبا

 

پیش‌درآمد این نمایش اجرایی متفاوت دارد؛ در سالن انتظار یکباره با بازیگران روبه‌رو می‌شویم. این بخش گفت‌وگویی میان دو ایرانی فارسی زبان و عرب‌زبان است و اگر بیننده‌ای برداشتی جز این داشته باشد، با انسجام ملی ایرانیان که قرن‌هاست با زبان‌ها و لهجه‌های متفاوت کنار هم زیسته‌اند، مغایرت دارد. ازاین‌رو، پدیدآورندگان از «ژ» که در الفبای عربی وجود ندارد، «ژن برتر» و «ژن خوب» را مطرح کرده‌اند و سرانجام، با تغییری در این جمله معروف برشت که «آدم باید آدم باشد»، آن را به پایان برده‌ و از نگاه نژادپرستانه دور کرده‌اند.

این خرده‌درام‌های متنوع به‌گونه‌ای است که تماشاگران را با خود همراه می‌کند و دردهای اجتماعی این سال‌ها را بیان می‌دارد، اما به قضاوت آنها نمی‌نشیند؛ درواقع، مسائلی را بیان می‌کند که برخی از آنها در صفحه حوادث خوانده‌ایم و می‌خوانیم. برای نمونه، روایت مردی که به دست زنی به‌سبب تجاوز به دختر او کشته شد و اینک زنی دیگر که با چادر سیاه او را به دادگاه می‌آورد تا در برابر بازپرس حادثه را شرح دهد.

برخی دیگر را کمابیش، خود تجربه کرده‌ایم و برخی هم روایت‌هایی است که آن را کاملاً باور داشته‌ایم؛ مانند اجرای شور که یادآور آب‌های شور و لب شور در مناطق کویری جنوبی کشورمان است که هر روز بر دامنه آن افزوده می‌شود.

نویسنده این اثر افشین هاشمی است که از کنار هم چیدن واج‌ها و واژه‌ها نوعی موسیقی کلام به دست داده و آهنگ گفتار را دلنشین کرده است. شاید بتوان ریشه این ذوق را در آشنایی او با موسیقی دانست که آن را به آهنگین‌کردن کلام بسط داده است؛ هرچند این واج‌آرایی گوش‌نواز است، گاهی معنای کلام در آن گم می‌شود. پیش‌ترها، از این نویسنده مجموعه «شبکه مخفی زنان» با بازی لیلا حاتمی در نقش زنی امروزی منتشر شد که به‌نوعی از محدویت‌های متعارف زنانه یا سوءاستفاده از آنها در جامعه سخن می‌گفت و اکنون شاید بتوان گفت این نمایش مهر تأییدی بر استمرار همان نگاه است.

در روزی که به تماشای این اثر نشستم، با وجود بارش، سالن نمایش پر بود از تماشاگران علاقه‌مند که در میان آنها، چهره‌های هنری نیز دیده می‌شدند و این امر توجه جامعه به آثار هنرمندان را نشان می‌دهد.

از کارهای ارزشمند این نمایش ایفای نقش جمعی از هنرجویان کلاس‌های بازیگری در کنار افراد صاحب‌نام است؛ برای ثبت نگاه تماشاگران، قلم و کاغذی به آنها داده و در پایان نمایش جمع‌آوری می‌شد؛ ازاین‌رو شایسته است گزارشی براساس این نظرسنجی ارائه شود.

تئاتر را می‌توان نوعی محاکات دانست که به بازنمایی دردها می‌پردازد؛ دردهایی واقعی، اجتماعی و البته انسانی که منشأ آنها را شاید بدانیم، اما درمانش را نه و گاهی فکر می‌کنیم در حل معضلات اجتماعی با به‌کارگیری انواع سیاست‌ها، البته در معنای قدیم آن یعنی تنبیه، می‌توان گره کارها را گشود. فارغ از آنکه گاهی گرهی را که می‌توان با دست باز کرد، چنان کور می‌کنیم که دیگر از دندان هم کاری ساخته نیست.

در این نمایش، برخلاف سنت نمایش ایرانی، گاهی زنان در نقش مردان هم ظاهر می‌شدند. به‌هرحال، دانسته و نادانسته این نمایش مرا دوباره به عالم فیلم سینمایی «مادر» علی حاتمی برد که در آن زمان چادر معنایی دیگر داشت. این را می‌شد از لطافت بوسه اکبر عبدی بر چادر گل‌گلی مادرش دریافت.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.