محمدرضا شفیعی کدکنی استاد دانشگاه می گوید: «ما باید متفکرانی داشته باشیم، و جامعه ما اجازه ظهور متفکرانی را بدهد، تا بتوانند این دوز روحیه بانشاط را در جامعه بالا ببرند. اگر ما بتوانیم، یک روحیه اجتماعی با نشاطی بیافرینیم، که این امر از همین کتاب های مدرسه ، لالایی مادر تا حکایاتی که مادر برای بچه می گوید، تا زمانی که بچه دوره های پیش دبستان را می گذراند و بعدها به دانشگاه می آید، باید تمام ادبیات و هنرمان، و نشرمان در جهت ارتقاء روحیه اجتماعی و فردی این افراد باشد. فرد و اجتماع در این جا تجزیه ناپذیر هستند.»

به گزارش جماران؛ خبرآنلاین نوشت: ایران از نظر تاریخی در شرایط بسیار حساسی به سر می برد. انتخابات ۱۴۰۳ قادر شد، نور وفاق را در کشور تقویت کند. در این میان برخی تندروها، هنوز بر طبل جدایی و تضعیف روحیه مردم و جوانان شرکت کننده در انتخابات کوبیده، جریان تضعیف دولت چهاردهم را قوی تر از گذشته دنبال می کنند. آیا پروژه امید پزشکیان و دولت چهاردهم می تواند از سد داخلی و بین المللی عبور کند؟ این در حالی است که در هماهنگی با آنان در جبهه خارجی، اسراییل هر روز  با پشتیبانی آمریکا، خطوط قرمز بیشتری را در رفتار های خشونت بارش زیرپا می گذارد که آخرین آن ترور گسترده از طریق پیجرها و بیسیم  ها بود.

پیش از این محمدرضا شفیعی کدکنی در باره فقر فلسفی، و فقر روحیه در جامعه ایرانی سخن گفته و راه حل برون رفت از بحران های مختلف ایران را خرد فلسفی مبتنی بر  روحیه، روحیه و روحیه می داند.

 او در سخنانی که در کلاس درس دانشگاه و دانشجویانش مطرح و فیلم آن در یوتیوب منتشر شده، تاکید می کند که نخبگان دانشگاهی، متفکران  و روشنفکران باید دست به دست بدهند، و روحیه را به جامعه ایرانی بدمند. زیرا بدون روحیه، هیچ توسعه ای رخ نمی دهد. اکنون در ارتباط با جوانان و مردم، این سخن ایشان می تواند و باید در سرلوحه دستور کار نظام سیاسی و دولت چهاردهم قرار بگیرد، اگر انتخابات ۱۴۰۳ براساس بقای ایران و توسعه کشور انجام شده است: «آن چه برای ما مهم است، فقط روحیه است. هر عاملی از آموزش، تا هنر، و ... آن چه به ارتقای روحیه کمک کند، برای ما باید مورد ستایش و احترام باید باشد. اما آنچه که به  این روحیه صدمه بزند، هر چه که هست، باید توی سرش زد، و کنارش گذاشت.»

 

شعارزدگی روشنفکران و انقلابیون در ابتدای انقلاب

این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «در روزهای ابتدایی انقلاب، خانه من پاتوق همه سران انقلابی، شامل چریک و مجاهد، و پیکاری بود. اما خودم هیچیک از این ها نبودم. سران این ها هر روز به منزل من می آمدند ، دائم بحث می کردند که اوضاع خراب است و تحلیل هایشان را در این زمینه ارائه می کردند. در سال ۱۳۶۰ سفری به دانشگاه آکسفورد در انگلستان رفتم. یک استاد علوم اجتماعی با من صحبت می کرد. من هم سخنان این بچه ها را حدود یک ساعت به او منتقل کردم. او به سبک انگلیس ها تمام مدت به همه حرف های من به دقت گوش داد. در آخر پرسید: در ایران نان گیر می آید؟ گفتم اتفاقا دستور داده اندکه کیسه های آرد را  جلوی چشم مردم و در بیرون مغازه نانوایی بگذارند، حتی اگر باران هم ببارد، نایلون بر روی آن بکشند، تا این کیسه های آرد خمیر نشود.باکمی تامل گفت: نه پروفسور کدکنی مسئله ای نیست. آن ها این گونه بسیار موشکافانه مسایل را می بینند، ولی ما نمی بینیم. ما با شعار می خواهیم مسایل را حل کنیم.»  

 

کلاس در محمدرضا شفیعی کدکنی
کلاس درس  محمدرضا شفیعی کدکنی در دانشگاه

 

 جستجوی ریشه برخورد شعاری روشنفکران؛ فقدان فلسفه

کدکنی در ادامه با اشاره به این که «اما چرا این گونه است؟» به تحلیل ریشه برخوردهای شعاری روشنفکران پرداخت  و گفت: «ایران در حوزه نیروهای پزشکی، در میان پزشکان جهان موقعیت بسیار خوبی دارد. ولی در علوم انسانی محتاج متفکر هستیم. در فلسفه احتیاج به کسی داریم که نه در باره ماهیت وجود و امثال این ها، بلکه به تفکر فلسفی از جنس هایدگر، ویتگنشتاین، هگل، و راسل بیندیشد. به عبارتی به فلسفه زنده کسی که دارای تفکر فلسفی و اجتماعی روز باشد نیازمندیم. معنای تاریخ را به درستی درک کند. در این زمینه ها بسیار فقیر هستیم.» 

 

حاصل ۷۰ سال کتاب خواندن؛ مثال به ظاهر احمقانه ای که نباید فراموش شود

 

او سپس بر اساس یک سوال انجام شده، « به یکی از مهمترین دستاورد زندگی اش» اشاره کرد و به دانشجویانش گفت: «خواهش می کنم خوب گوش بکنید. این حرفی که به شما می گویم، حاصل

۷۰ سال کتاب خواندن، کتاب ورق زدن، و داشتن یک جور مسئولیت روحی است، که از بچگی در من وجود داشت. بگذارید مثالی به ظاهر احمقانه برای شما مطرح کنم، ولی هیچوقت این مثال را به فراموشی نسپارید. ببینید ثروتمندترین آدم در دنیا بیل گیتس یا صاحب آمازون است. اگر آقای بیل گیتس یک پسر داشته باشد که وارث بلامنازع آقای بیل گیتس باشد، و این پسر هم یک پی اچ دی در فیزیک، یک پی اچ دی در فلسفه، همچنین چندین پی اچ دی از ام آی تی و هاروارد و یک دکترای جراحی مغز هم از پرینستون و دیگر دانشگاه های معتبر جهان داشته باشد، بنابراین از این سعادتمندتر بشری نمی توانیم درنظر بگیریم.»

 

او افزود: «حال یک بچه فقیر هم از دهات نیشابور و... را در نظر بگیرید که به طور مادرزادی، در زمان تولد فاقد یک دست و یک پا بوده است. خانواده در کمال فقر و بدبختی هستند. آی کیو این بچه هم معمولی است. این بچه را هیچگاه در ترازوی بچه بیل گیتس قرار نمی دهید. این کجا و آن کجا؟ اما یک چیز وجود دارد. آن بچه نیشابوری بدون یک پا و یک دست، با آی کیو معمولی، با همان یک دست خود کار می کند و کفش واکس می زند. او به زندگی عشق می ورزد، با واکس زدن، پول جمع می کند، اما پسر بیل گیتس دارای افسردگی عمیقی است که جز با قرص خواب، هیچ راه حلی برایش پیدا نمی شود. آن بچه ای که با یک دست واکس می زند، هزار بار سعادتمندتر از بچه بیل گیتس است که دارای افسردگی مزمن وحشتناک است، و مجبور است با قرص زندگی را سپری بکند. بچه بیل گیتس از آن همه ثروت و پی اچ  دی ها، کوچک ترین بهره ای ندارد. ولی این بچه با یک دست اش واکس می زند، خرج خانه خودش و پدرش و مادرش را در می آورد، و به آینده اش هم امیدوار است. این بچه، هزار بار سعادتمندتر از بچه بیل گیتس است.»

 

روحیه مهمترین عنصر زندگی جوامع بشری؛ متفکران به عرصه بیایند

 

شفیعی کدکنی، می گوید «آن چه که برای انسان مهم است، روحیه ، روحیه و روحیه است.» و روبه دانشجویانش اضافه می کند: «این موضوع را هیچگاه فراموش نکنید. همانطور که در باره آن بچه ای که یک دست و یک پا ندارد صحبت کردم و گفتم او با شغل واکسی، که خرج خانواده اش را تامین می کند و امید دارد زندگی بهتری داشته باشد، نسبت به بچه بیل گیتس ، با آن همه ثروت، و با آن همه مدارک آکسفورد و ... که دارای افسردگی عمیق و مجبور است با قرص های آرامبخش زندگی بکند، بسیار سعادتمندتر است. بنابراین آنچه که برای فرد مهم است، روحیه است، و آنچه که برای جوامع بشری مهم است، روحیه اجتماعی است.» 

او افزود: «ما باید متفکرانی داشته باشیم، و جامعه ما اجازه ظهور متفکرانی را بدهد، تا بتوانند این دوز روحیه بانشاط را در جامعه بالا ببرند. اگر ما بتوانیم، یک روحیه اجتماعی با نشاطی بیافرینیم، که این امر از همین کتاب های مدرسه ، لالایی مادر تا حکایاتی که مادر برای بچه می گوید، تا زمانی که بچه دوره های پیش دبستان را می گذراند و بعدها  به دانشگاه می آید، باید تمام ادبیات و هنرمان، و نشرمان در جهت ارتقاء روحیه اجتماعی و فردی این افراد باشد. فرد و اجتماع در این جا تجزیه ناپذیر هستند.»

شفیعی کدکنی در ادامه با اشاره به این که «نمی شود گفت جامعه ای که همه افرادش بیماری افسردگی و روانی دارند، دارای روح نشاط در سطح بسیار بالایی است. چنین امری ممکن نیست. این ها دوروی یک سکه هستند. روحیه روحیه و روحیه، آنچه که برای کشور ضرورت دارد، هنری است که این روحیه را بالا ببرد؛ شامل موسیقی، نقاشی، سینما، ادبیات، رمان های بزرگ و ادبیات داستانی خوب. این ها مهم هستند. این را هیچ وقت فراموش نکنید.» 

او افزود: «اگر کسی شعری گفت یا داستانی نوشت یا  موسیقی ای تدوین  کرد یا فیلمی ساخت یا کتاب درسی ای نوشت و این در جهت ارتقاء این روحیه بود، باید به او احترام بگذاریم. ما وظیفه داریم این نمونه ها را  پروبال بدهیم، و به تمام آن چه که توی سر این روحیه می زند، و آن را پایین می آورد، باید بی اعتنایی بکنیم. هیچوقت فراموش نکنید، یک خط کش بیشتر وجود ندارد، و آن خط کش  روحیه است، تمام مللی که پیشرفت کردند، روحیه شان و نه ثروت شان، سبب پیشرفت شان شده است. ملت ژاپن زیر پایش طلا، نفت و گاز، و فولاد نداشت، ولی در حال حاضر یکی از ثروتمندترین و پیشرفته ترین کشورهای جهان است. وقتی تابلو رافائل حراج می شود، بانک های ژاپنی خریدار این حراج هستند.» 

این استاد دانشگاه با اشاره به این که «روحیه باید از کودکستان تا مراحل بالای تحصیل آموزش داده شود»، گفت: «آن چه برای ما مهم است، فقط روحیه است. هر عاملی از آموزش، تا هنر، و ... آن چه به ارتقای روحیه کمک کند، برای ما باید مورد ستایش و احترام باید باشد. اما آنچه که به  این روحیه صدمه بزند، هر چه که هست، باید توی سرش زد، و کنارش گذاشت. یادتان نرود، روحیه، روحیه و روحیه. بچه نیشابوری که بدون یک پا و یک دست این اندازه امیدوارانه کار می کند، هزار بار سعادتمندتر از بچه بیل گیتس و آمازون، است که با قرص زندگی می کند. جوامع بشری هم عینا همینگونه هستند. آن چه که برای جامعه ما مهم است، روحیه ، روحیه و روحیه است.»

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.