هادی خانیکی نوشت: من میدانم و میفهمم که روزنامهنگاری در کشور ما کار سختی است که جز با عشق، انگیزه، خلاقیت و پذیرش خطر ریسک نمیتواند ادامه پیدا کند؛ کار روزنامهنگاری از یکسو هیچوقت با شرایط امن مواجه نبوده که بگوییم کسی که کار روزنامهنگاری میکند با خیال راحت میخوابد. از سوی دیگر درآمد چشمگیر اقتصادی هم نداشته و در بهترین شکلش این بوده که اگر کسی قدرت مدیریت روزنامه داشته باشد بتواند روزنامه و یا نشریه را منتشر و حفظ کند و این کار مهمی است.
به گزارش جماران؛ هادی خانیکی، استاد ارتباطات، در یادداشتی در روزنامه ستاره صبح نوشت:
فکر میکنم دو موضوع هست که تقدیر ما و کار آقای صالحآبادی را معنادار میکند. یکی اساساً همین نهادی (انجمن خراسانیان) است که شکلگرفته است. اگرچه بهتناسب شرایط کرونایی در سالهای گذشته نامنظم بود، ولی نهادی به نام انجمن خراسانیها شکل گرفت و وجود دارد که باید از آقای «مهندس تقی زاده» و آقای «خروشی» تشکری ویژه داشت که پای ثابت و عمود این کار بودند و بقیه را دعوت کرده و میکنند. ابتدا به اهمیت کار نهادهای مدنی میپردازم.
ویژگی قدرت در جامعه ایران
اگر بخواهیم مسائل جامعه را عمیقتر موردبررسی قرار بدهیم میتوانیم بگوییم دو پدیده یا دو مؤلفه در تاریخ معاصر ایران پررنگ است. یکی پردامنگی قدرت و میزان حضور و نفوذ قدرت سیاسی در عرصه فرهنگ، سیاست، اجتماع، اقتصاد و دیگری ضعف نهادهای مدنی. اگر این ضعفها را ضعف برای توسعه بدانیم هرچقدر در کم کردن این موانع قدم برداریم گامهای بزرگ روبهجلو برداشتهایم. بخصوص که همه ما قبول داریم و به تجربه دریافتهایم که فکرهای بزرگ باکارهای کوچک شروع و به نتیجه میرسد. نهادهای مدنی چه زمانی تقویت میشوند؟ وقتی کسانی بر اساس علایق و وابستگیهایی دورهم جمع بشوند و همبستگی را تقویت کنند. زوال همبستگی مسئلهای مهم و قابلتأمل در جامعه ایران است. همه ما به صفت خراسانی بودنمان و به این صفت که در یک طیف فکری در کنار هم قرارگرفتهایم در فرازوفرودهای این سیساله در کنار هم بودهایم. خراسانی بودن و حفظ آن رویکرد مشترک آن کار بزرگی است.
مطالعه و تجربه من این است که هر چه ازنظر ارتباطی جلوتر آمدهایم بیشتر به سمت جامعه شبکهای پیش رفتهایم. این یعنی قویتر شدن ارتباطات افقی بهجای ارتباطات عمودی، یعنی افراد بهجای اینکه بر اساس نقشهای کاریزمایی و بهجای اینکه بر اساس قدرت، ثروت و منزلت با یکدیگر باشند، در جامعه شبکهای در موقعیتهای برابر به هم نزدیک میشوند و این مهم است. اگر به آینده ایران فکر میکنیم باید بدانیم که هرچقدر این جمعها باقی بمانند میتوانند مؤلفههای دیگر یعنی پردامنگی قدرت را کمتر و قدرت را مقید کنند. خواه قدرت سیاسی یا قدرت منزلتی باشد. اکنون زمان ارتباطات شبکهای مدنی است.
مؤلفه مهم رسانه در جامعه ایران
دومین مؤلفه این است که کسانی که بهطور مشخص به تقویت این نهادها از طریق رسانهها میپردازند، به انگیزهمندی نیاز دارند. تجربه خراسانی در کار رسانه تجربه مهمی است. من همیشه به دانشجویانم در دانشگاه تأکید میکنم که اگر میخواهیم تاریخمندی کار ارتباطی و کار سیاسی و ملازمت این دو را با فرهنگ ایرانی و اسلامی ببینیم باید به عمل و نقش ملکالشعرای بهار نگاه کنیم. ملکالشعرای بهار نمونه یک خراسانی است. او جزو آخرین کسانی است که در مجموعه شعر کهن ایران قرار میگیرد و کاری نبوده که برای پیشرفت و توسعه ایران به آن بیندیشد و خود عامل به آن نباشد. روحانی و شاعر است و لباس روحانی را از تن درمیآورد و پوزیسیون حاکمیت میشود به زندان میافتد. نماینده مجلس میشود، روزنامه نوبهار را مدیریت و منتشر میکند و به دانشگاه میرود. کار در دانشکده ادبیات تهران کار سختی است چون دانشکدهای است که در سنت و آیین ادبی راسخ است ولی بهار در آنجا سبکشناسی را به کرسی تبدیل و آن را تدریس میکند. این کار بعد از دوران وزارت او است. از وزارت به دانشگاهی بودن رو میآورد و از دانشگاهی بودن به تشکیل انجمن صلح روی میآورد. آخرین کاری که از آن سر درمیآورد انجمنی است که برای پیشرفت صلح تشکیل میدهد. چنین نمونههایی در خراسان داریم. او در مشهد کار روزنامهنگاری آغاز میکند و نشریه محلی نوبهار را منتشر میکند و سپس آن را به نشریه سرا سری تبدیل میکند. بهار انگیزه داشت، چنین نمونههایی در مشهد فراوان بوده و هستند.
روزنامه نوای خراسان
دوستانی که پیش از این در مشهد باهم هممحله بودیم به یاد دارند که «حاج کربعلی» (حیاط کربعلی) روزنامه «نوای خراسان» را منتشر میکرد. زیر دفتر روزنامه مغازه نانواییاش قرار داشت و کار نانوایی را همزمان با انتشار روزنامه انجام میداد. «حاج کربعلی» نانوا هرگز انتشار روزنامهاش را رها نکرد. از این نمونهها در خراسان کم نیستند مثل مرحوم «محمدتقی شریعتی» و مرحوم «علی شریعتی» و مرحوم «فخرالدین حجازی» و مرحوم «تهرانیان». روزنامه «هیرمند» را هم آقای «فیاض» در خراسان منتشر میکرد. همه اینها درخور مطالعهاند. زنده نگهداشتن این تجربههای بومی مهم و آموزنده برای نسلهای بعد از انقلاب است.
فعالیت مطبوعاتی علی صالحآبادی
به نظر من آقای «صالحآبادی» ازجمله سیاست ورزان و مدیران بوده و هست که هیچوقت اجازه نداد انگیزهمندیاش سرد شود. به همین دلیل به کار روزنامهنگاری روی آورد. صالحآبادی قبل از «ستاره صبح» در روزنامه «همبستگی» مدیریت و کار مطبوعاتی میکرد. او در این کار آنچنان راسخ بود که دختر ایشان که در دانشگاه علامه طباطبائی در رشته کارشناسی ارشد روزنامهنگاری تحصیل میکرد دانشجوی من بود و تزش را هم با من گذراند. صالحآبادی خانواده را هم به کار روزنامهنگاری کشاند. این نشاندهنده انگیزه بالا و فهم درست از مسئله اطلاعرسانی و ارتباطات است که فردی همه امکانات خود را از خانواده گرفته تا سرمایه اجتماعی و مالی را به کار میگیرد تا در جامعه به روشنگری و تنویر افکار عمومی بپردازد.
من میدانم و میفهمم که روزنامهنگاری در کشور ما کار سختی است که جز با عشق، انگیزه، خلاقیت و پذیرش خطر ریسک نمیتواند ادامه پیدا کند؛ کار روزنامهنگاری از یکسو هیچوقت با شرایط امن مواجه نبوده که بگوییم کسی که کار روزنامهنگاری میکند با خیال راحت میخوابد. از سوی دیگر درآمد چشمگیر اقتصادی هم نداشته و در بهترین شکلش این بوده که اگر کسی قدرت مدیریت روزنامه داشته باشد بتواند روزنامه و یا نشریه را منتشر و حفظ کند و این کار مهمی است. من از همت و انگیزه آقای صالحآبادی تشکر میکنم و به نظر من انگیزه و پیگیری گمشده ما است؛ بنابراین هرکجا که دیدیم کسی انگیزه، همت و خلاقیت دارد باید وظیفه خود بدانیم از او تقدیر کنیم من هم به سهم خودم از علاقه ایشان در حوزه ارتباطات، حوزه سیاست، مدیریت رسانه و هزینههایی را که در این راه دادهاند تقدیر میکنم و امیدوارم بتوانند تا سالهای سال به این کار مهم ادامه بدهند و ستاره صبح دچار جوانمرگی مثل بسیاری از روزنامههای دیگر نشود. ستاره صبح اکنون به سن نوجوانی و جوانی رسیده است حیف است که جوانمرگ شود. متأسفانه مطبوعات در ایران دچار جوانمرگی میشوند. ازاینرو ما نشریاتی که چهل و پنجاه سال عمر دارند کمتر میبینیم. نکته مهم این است که روزنامه یا نشریهای آغاز به کار میکند تداوم داشته باشد، زیرا تداوم انتشار باعث جذب مخاطب بیشتر و اطلاعرسانی بیشتر میشود. من آرزوی تداوم کار آقای صالحآبادی را در روزنامه ستاره صبح رادارم.