فتح الله آملی در روزنامه اطلاعات نوشت: رفتارهای غیرقابل دفاعی توسط عدهای معدود سر میزند و به عمامه پرانی مشهور شده است و اکثراً آنهایی در مقام توهین و تحقیر قرار میگیرند که متأسفانه باید آنان را مصداق آن ضربالمثل دانست که هم چوب را میخورند و هم پیاز را. خیلی ساده و روشن باید گفت دوستان اشتباه گرفتهاید. جدای بخشی از این گروه که به مناصب قدرت رسیده و بعضاً مکنتی به هم زده و از مردم تا حد زیادی فاصله گرفتهاند، بسیاری از این قشر زندگی حتی کمتر و پائینتر از طبقه متوسط جامعه دارند و دهها درد در سینه دارند و بغض در گلو نهفتهاند و بعضاً از همه شاکیترند و حال مظلومانه مورد تحقیر و تهمت قرار میگیرند.
به گزارش جماران؛ فتح الله آملی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت: به همان نسبت که نظام باید دریابد که تغییر در نحوه حکمرانی و انجام اصلاحات اساسی ضروری است و لازم است که صدای اعتراض و گلایه و نارضایتی مردم را بشنود و به ویژه نسل جوان را باید درک و به مطالبات آنان توجه و زمینه تفاهم و گفتگو و تعامل با آنان را فراهم آورد،بخش معترض جامعه هم باید نشان دهد که دارای ظرفیت پذیرش و همراهی مناسب برای حرکت در مسیر بسط آزادیهای مدنی هست و خواستار افراط و بیاخلاقی و تندروی نیست. این فهم دوجانبه که قطعاً در صورت حذف افراطیون هر دو سو میتواند در این مسیر امید به حل بحرانهای اجتماعی را فزونی بخشد، در شرایط کنونی بسیار ضروری است. بیتردید از جانب بخشی از حاکمیت تفکری وجود دارد که خواستار استمرار روشهای گذشته و تصلّب و برخورد است. از سوی دیگر هم گروهی هستند که به استمرار آشوب و ناامنی و اغتشاش میاندیشند و اصولاً اصلاحات را مانعی در سر راه رسیدن به مقصود خویش که براندازی است میدانند و این تفکر به خودی خود آن قدر خطرناک هست که افراطیون هر دو سو را به اجتناب از هر تغییر و مدارا تفاهم و سلوکی تشویق کند. حال چرا این مقدمه گفته آمد؟ اجازه دهید با یکی دو مصداق به روشنتر شدن بحث کمک کنیم.
از مدت پیش مشخص بود که گشت ارشاد و حتی این نحوه تأکید بر حجاب اجباری نقض غرض است اما عدهای بدون توجه به سابقه اخلاقی و فرهنگی و تمدنی مردم میگفتند اگر گشت ارشاد را برداریم و یا پوشش را به اختیار خود جامعه بگذاریم چنان اوضاع حجاب به هم میریزد که عدهای در خیابان عریان میشوند! حال که دیگر گشت ارشاد در کار نیست و مأموری هم به حجاب کسی گیر نمیدهد با مشاهده برخی پوششهای افراطی که انصافاً در شأن خانواده و فرهنگ ایرانی هم نیست و اکثر جامعه هم با آن نسبتی ندارد. (گر چه خوشبختانه فراگیری چشمگیری هم ندارد) ممکن است گزاره فوق الاشاره تا حدی هر چند اندک مصداق پیدا کند و نباید گذارد که چنین شود حتی اگر قصد اعلام مخالف یا برخورد سیاسی و لجبازی هم در کار باشد، در هر صورت میتواند تا حدی ادعای طرفداران تصلب و انسداد را در نظام تصمیمگیری تائید و راه را بر حرکتهای اصلاحی ببندد. لذا جامعه زنان با فرهنگ این سرزمین باید نشان دهند که خود پاسدار هنجارهای عرفی و اخلاقی جامعه هستند که خوشبختانه همین حال نیز اکثریت قریب به اتفاق آنان ظرفیت بالای خویش را نشان دادند. چرا که جامعه ایران از گذشته تا حال همواره دین مدار بوده است. نکته دیگر رفتارهای غیرقابل دفاعی است که توسط عدهای معدود سر میزند و به عمامه پرانی مشهور شده است و اکثراً آنهایی در مقام توهین و تحقیر قرار میگیرند که متأسفانه باید آنان را مصداق آن ضربالمثل دانست که هم چوب را میخورند و هم پیاز را. خیلی ساده و روشن باید گفت دوستان اشتباه گرفتهاید. حسابی هم…. جدای بخشی از این گروه که به مناصب قدرت رسیده و بعضاً مکنتی به هم زده و از مردم تا حد زیادی فاصله گرفتهاند، بسیاری از این قشر زندگی حتی کمتر و پائینتر از طبقه متوسط جامعه دارند و دهها درد در سینه دارند و بغض در گلو نهفتهاند و بعضاً از همه شاکیترند و حال مظلومانه مورد تحقیر و تهمت قرار میگیرند. میدانیم که بخشی مهمی از جامعه و حتی بخش قابل توجهی از جامعه روحانیت این سطح حضور در عرصه قدرت و حکومت را نمیپسندند به ویژه به آن بخشی که گرفتار علقه به مکنت و مال شدهاند به چشم یکی از متهمان شرایط موجود مینگرند اما مقصر دانستن روحانیت در شکل گیری مناسبات ناعادلانه و کژکاریهای نظام حکمرانی حداقل در سطح و اندازهای که مطرح میشود کاملاً دور از انصاف و واقعیت است و جدای آن چنین رفتارهای ناپسندی مثل عمامه پرانی اگر بدتر از برخی رفتارهای گشت ارشادی با بدحجابی در گذشته نباشد دست کمی هم از آن ندارد. گرچه همانگونه که گفته شد این تکه پرانیها و تحقیرها عمومیت ندارند و بیشتر به شوخی و شیطنت و بازیگوشی میمانند اما در همین سطح اندک هم شایسته یک جامعه اخلاقی نیست. در این مملکت دهههای متمادی ایرانیان از هر قوم و مسلک و قبیله کنار هم زیستهاند و مهربان و اخلاقی و مدارا جو هم زیستهاند. نه چادری حق توهین دارد و نه بدحجاب نه حزب اللهی به دیگری و نه دیگری به اهل مسجد. نگذاریم فرهنگ و هنجار و مسالمت جو و اخلاق مدار مهجور بماند تا فرهنگ خشونت طلب و مهاجم و ستیزه جو و اهل تخاصم و نزاع ولاقید و بیمبالات جایش بنشیند.
همچنان که حال نظام حکمرانی گریزی از غور در خود و تغییر و اصلاح و توجه به اصل اساسی انقلاب که مردمسالاری دینی و بسط آزادیهای مدنی و مراجعه به مردم و خواست آنان بوده و هست ندارد، و بخش معترض جامعه هم شایسته است با بستن راه بر آنها که طرفدار خشونت و بیاخلاقی و هرج و مرج و جاده بازکنی برای دشمنان و بدخواهان این آب و خاک هستند بستر انجام این اصلاحات ساختاری را فراهم آورده و راه را بر هر بهانهای برای اصرار بر روشهای ناصحیح و عملکردهای اشتباه گذشته سد کند.