آخرین سخن امام حسین(ع) هم خطاب به لشکر ابن زیاد این بود که:" فارجعوا الی عقولکم" یعنی به عقل هایتان رجوع کنید و نگویید هرچه از بالا بگویند ما به آن عمل می کنیم. پس نباید فقط در حادثة عاشورای سال 61 هجری ماند و متوقف شد بلکه از آن باید سکویی برای عبرت سازی و تجربه اندوزی ساخت و درس هایی برای بکارگیری در اصلاح وضع مسلمین در سرتاسر جهان آموخت .

به گزارش جماران؛ حسین علایی در یادداشتی در خبرآنلاین نوشت:

فرا رسیدن ایام ماه محرم و حماسه جاوید عاشورای حسینی فرصت ارزنده و ذی قیمتی برای همة انسان های علاقمند و به ویژه مسلمانان جهت بررسی و مطالعة عظیم ترین رخداد تلخ ، غم انگیز و در عین حال شورآفرین و عزت بخش تاریخ بشر است. از زمان وقوع حماسه تأثر برانگیز طف تاکنون مطالب زیادی در باره قیام حسینی نوشته شده است و افراد زیادی در نگارش تاریخ اسلام به آن پرداخته اند و در آن تأمل و تدّبر کرده اند. مردم ایران هم خود را مدیون نهضت حسینی می خوانند و بقای کشور و حفظ تمامیت ارضی خود را مرهون تمسک رزمندگان دوران دفاع مقدس به الگوگیری از حماسه عاشورا می دانند. علاوه بر آن، در دوران اوج گیری نهضت اسلامی مردم ایران علیه نظام شاهنشاهی در سال های 1342 ،1356 و 1357 نیز تأسی مردم ایران به نهضت امام حسین(ع) از عوامل اصلی همگانی شدن نهضت امام خمینی و سرنگونی نظام استبدادی سلطنتی بود.

خلاصة واقعه عاشورا که هر ساله از سوی شیعیان دل سوخته، با گرمی و حرارت و شور فراوان گرامی داشته می شود و به بزرگداشت و یادآوری آن فداکاری بزرگ پرداخته می شود و عزاداری های عظیم در سراسر عالم برای زنده نگهداشتن آن حماسة بی نظیر بر پا می گردد، این است که پنجاه سال پس از رحلت پیامبر رحمت(ص)، حکومت یزید که مدعی خلافت پیغمبر بود، بازماندگان بنیانگذار دین اسلام و باقیماندگان خاندان وحی از جمله نوادة رسول خدا، حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) را در سرزمین اسلام و به دست مسلمانان با فجیع ترین شیوه به قتل رسانده است. عوامل خلیفة پیامبر، خانوادة سبط محبوب وی را پس از قتل عام مردانشان به اسارت بردند و این فاجعه را به عنوان موفقیت دولت اسلامی تلقی و تبلیغ کردند زیرا که مخالفین امیرالمومنین یزید، را سرکوب و نابود کرده اند. اما چه اتفاقی در جامعة اسلامی رخ داد که در عهد خلافت معاویه، امام حسن مجتبی (ع) به عنوان مذلّ المومنین مطرح شد و تنها پس از گذشت پنج دهه از رحلت پیامبر خاتم(ص)، به اسم خلیفة مسلمین، نوة رسول خدا را به شکل حزن آمیز و فجیعی در صحرای کربلا کشتند؟

به تعبیر یزید، حسین(ع) از دین رسول خدا(ص) خارج شده بود و عامل تشتت بین مسلمانان گردیده بود. البته یزید که خود را امیرالمومنین می خواند خود را معیار وحدت می دانست و نمی خواست بین مسلمین اختلاف بیفتد. همین جاست که به عمق این حدیث شریف پی می بریم که" الناس بملوکهم اشبه من آبائهم"یعنی مردم به حاکمانشان شبیه ترند تا نسبت به پدرانشان. معیار یزید این بود که نپذیرفتن خلافت وی توسط هر کس، حتی نواده رسول خدا، سرنوشتی چون عاشورا و کربلا را برای وی رغم خواهد زد.

اما روایت عاشورا به طور خلاصه این چنین بود: پس از رحلت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، عده ای از اصحاب وی، یکی را از میان خود به جانشینی پیامبر برگزیدند که با آنچه پیامبر از تداوم حاکمیت اسلامی می خواست و انتظار داشت، متفاوت بود. با گذشت زمان و به تدریج نزدیکان رسول خدا و خانوادة پیامبر آرام آرام از ساختار حکومت و قدرت کنار زده شدند و توانمندی های مالی آنها مثل مزرعة فدک نیز از سوی حکومت وقت ضبط گردید و از آنان گرفته شد. به جز حدود پنج سالی که امام علی(ع) دوباره شیوه و سنت رفتاری پیامبر را احیا کرد و به جایگاه اخلاقی و معنوی رسول الله(ص) بازگشت، وضعیت و شرایط در جامعة اسلامی به گونه ای شد که نوعی از نظام خلافت که مغایر با نظام امامت بود بر جامعة مسلمین حاکم شد. در چنین اوضاعی امام علی علیه السلام به دست خوارج عابد و زاهد و متحجر ترور شد و به شهادت رسید و شرایط به نفع آل ابوسفیان که همواره مترصد کسب قدرت بودند فراهم گردید. در عهد حکومت معاویه که در کاخ دمشق مستقر گردیده بود، امام حسن(ع) با زهر برنامه ریزی شده توسط خلیفه به شهادت رسید و امام حسین(ع) هم به حاشیه رانده شد. پس از مرگ معاویه در سال 60 هجری ، بلافاصله فرزندش یزید به جای وی نشست و به فرماندار مدینه ابلاغ کرد تا از امام حسین(ع) بیعت بگیرد.

با روی کار آمدن یزید، اوضاع از آنچه در زمان معاویه بود هم وخیم تر و بدتر شد و حتی امنیت خانوادة پیامبر هم از آنان گرفته شد. با اصرا یزید بر بیعت خاندان پیامبر با حکومت ظالمانه و جائرانه اش، زندگی عادی خانواده و اصحاب امام حسین(ع) نیز تنها با پذیرش و تأیید حکومت فاسد یزید امکان پذیر بود. در چنین وضعیتی امام حسین(ع) با امتناع از بیعت با یزید به همراه خانوادة خود از مدینه بیرون آمد و عازم مکه مکرمه شد و آنچنان که در کتاب ها آمده است به دلیل نا امنی و در خطر بودن جانش در روز هشتم ذی الحجه هم از مکه عازم کوفه گردید. حرکت از مدینه تا رسیدن به دشت کربلا بیش از شش ماه به طول انجامید و مهم ترین سخنان امام حسین(ع) در این مسیر که 17 نفر از اهل بیت همراه او بودند بیان شده است. بنابراین در زمانی که امام حسین(ع) به دلیل فشارهای حکومت دیگر نتوانست در منزل خود در مدینه باقی بماند از این شهر به صورت غیر آشکار خارج شد و نهضت ماندگار خود را آغاز کرد.

بنابراین در زمانی که امام حسین (ع) به مخالفت با یزید پرداخت نه تنها در قدرت رسمی حکومت، دستی نداشت بلکه امکان زندگی فردی وی هم بدون قبول شرایط حکومت وقت برای ایشان و خانواده اش امکان پذیر نبود. یزید با اینکه خود در رأس قدرت بود، خاندان پیامبر را متهم به پیروی از هوای نفس و طالب قدرت بودن و فتنه انگیزی در برابر خلیفة مسلمین می کرد. سرانجام هم نپذیرفتن حاکمیت یزید از سوی امام حسین(ع) از سوی دستگاه خلافت به عنوان قیام علیه ولی امر مسلمین تلقی گشت و کشتن امام حسین(ع) و سرکوب طرفداران وی جایز شمرده شد و به عنوان یک اقدام شرعی اعلام گردید.

عجیب آن است که شدت تبلیغات علیه امامت حق که از لعن امام علی بر منابر در دوران معاویه شروع شده بود آنقدر فضای جامعة آن روز را مسموم کرده بود که حمایت هر کس از خانوادة پیامبر مساوی با پذیرش انواع محرومیت ها و احیانا حبس ها و شکنجه ها بود. در همین دوران بود که افرادی مانند حجربن عدی در فضای سکوت مسلمین علیه جنایات خلیفه وقت به دار کشیده شدند و به شهادت رسیدند. به هر حال برای بررسی و تحلیل واقعة عاشورا می توان از روش های مختلفی بهره جست.

در مطلب پیش رو واقعه عاشورا از چند بعد مورد مطالعة بسیار مختصر قرار می گیرد:

نگاه واقعه و قاعده

با نگاهی به رویدادهای فاجعة کربلا، حادثة عاشورا، هم واقعه و حادثه دلخراشی است و هم رفتار امام حسین(ع) در جریان نهضت عاشورا شیوه و قاعدة ماندگاری برای یادگیری انسان ها و بکارگیری تجربة آن در سایر عصرها و مکان هاست. واقعة اتفاق افتاده، کشته شدن دختر زادة رسول خدا و تعدادی از اصحاب اهل بیت علیهم السلام و اسارت زنان و کودکان خاندان پیغمبر به دست سپاهیان کوفه و به امر یزیدی است که به اسم جانشینی پیامبر بر مسلمانان حکومت می کرد. سنت و رفتار حسین ابن علی (ع) در تمام این ماجرا، رویه و قاعده ای است که نه زمان بردار و نه مکان بردار است. امام صادق(ع) می فرماید:"کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" هر روزی عاشورا و هر زمینی کربلاست.

مگر چه اتفاقی در کربلا افتاده است که این واقعه دارای چنین ویژگی های ماندگاری است؟ با مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید از طریق وراثت، شیوة حکومتی اسلام که بر مبنای ولایت و امامت تنظیم شده بود و پس از رحلت حضرت محمد(ص) با نادیده گرفتن غدیر به خلافت تغییر یافته بود با تحولی عظیم یکباره به یک سلطنت تمام عیار تغییر یافت. در این نظام حکومتی نه تنها مردم در روی کار آوردن زمامداران خود نقشی نداشتند بلکه اصحاب حل و عقد نیز نقش خود را از دست داده بودند و حکومت به شیوه ای موروثی از معاویه به یزید رسید. یزید هم که عملا سلطان بود، همة مردم تحت حاکمیت خود را به اطاعت از خویش با تمسک به آیة" اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولوالامر منکم" فرا می خواند. در چنین اوضاعی که برداشت از آیات الهی هم منحرف شده بود، قاعدة درست، همان شیوه ای بود که امام حسین (ع) با عدم بیعت با یزید آغاز کرد. امام حسین نه تنها حکومت یزید را به رسمیت نشناخت و از بیعت با وی سر زد بلکه اطاعت از وی را نیز جایز ندانست و با خروج از مدینه و اقامت در جوار کعبه و نیز در مسیر حرکت به سوی کوفه سایر مسلمین و همة مردم را به مخالفت و عدم پذیرش سلطنت و حاکمیت یزید فرا خواند. او به نقل از رسول خدا فرمود:"من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناکثا لعهدالله،مخالفا لسنته رسول الله یعمل فی عبادالله بالاثم والعدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله ان یدخله مدخله" یعنی "هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام های خدا را حلال می شمرد، پیمان خدا را می شکند، با سنت رسول خدا مخالفت می کند، در میان بندگان خدا با گناه و تجاوز رفتار می کند و او با کردار و گفتار خود بر این سلطان نشورد بر خداست که او را در جایگاه آن ستمگر درآورد." و چه گناهی برای یک حاکم و یک نظام حکومتی بالاتر از کشتن و ریختن خون بی گناهان و مخالفین خود با توجیه های مختلف است.

بنابراین باید به رفتار، منش و سیرة امام حسین(ع) در نهضت عاشورا توجه کرد. امام خمینی(ره) با تکیة بر همین قاعده بود که در عصر طاغوت و با اتکا به سیرة جدش و تکرار مرتب جملة "هیهات من الذلة" مخالفت با شاه و نظام شاهنشاهی و استبداد و دیکتاتوری را واجب و لازم دانستند و فتوای سرنگونی آن را با برپایی اعتراضات خیابانی و حرکت های مسالمت آمیز صادر کردند. پس واقعةکربلا و شیوة رفتار امام حسین (ع) در برابر خلیفة حاکم بر مسلمین، یک چراغ راه است، یک سیره است که در همة زمان ها و مکان ها باید از آن بهره برد زیرا ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه

نگاه فاجعه و حماسه

در فاجعه ای که عبیدالله ابن زیاد فرماندار کوفه در روز عاشورا در کربلا بوجود آورد پیروز صحنة عملیات جنگ یزید بود. او اعضای خانوادة 18 نفره امام حسین(ع)، تعدادی از خاندان بنی هاشم و همچنین اصحاب خانوادة پیامبر را که همگی در برابر قدرت حاکم ایستاده بودند را کشت و زنان و کودکانشان را به اسارت برد و به زندان افکند. یزید انجام این فاجعة دهشتناک را برای تثبیت پایه های قدرت و حکومت خود لازم می دانست، اما زینب کبری بر عکس وی، تسلیم نشدن در برابر خلافت سلطنتی را یک حماسة زیبا که در تاریخ جاودانه خواهد ماند ارزیابی می کرد و در سخنانی جاوید در مقابل یزید فرمود: ما رایت الا جمیلا. دختر امام علی(ع) معتقد بودکه حادثة کربلا و شهادت برادران و فرزندان و اقوامش یک مکتب عقلانی عاشقانه را در احیای دین رسول الله پایه گذاری خواهد کرد. زینب نگذاشت ماجرای عاشورا با کشته شدن امام حسین(ع) و یارانش به پایان برسد تا یزید برندة این بازی باشد و شهد این پیروزی را برای مدت زیادی بچشد. زینب با پیام رسانی مداوم خود این شیرینی را در کام یزید آن چنان تلخ ساخت که فرزند معاویه در برابر سخنان دختر علی(ع) درکاخ سبز خود شرمنده شد.

زینب خطاب به یزید فرمود:" پنداری اکنون که زمین و آسمان بر ما تنگ است و چون اسیران شهر به شهرمان می برند، در پیشگاه خداوند ما را ننگ است؟ و تو را بزرگواری است و آنچه کردی، نشانة سالاری؟ به خود می بالی و از کردة خویش خوشحالی که جهان تو را به کام است و کارهایت به نظام". یزید در مواجهه با زینب کبری(س) خطاب به این بانوی صبور می گوید: می بینی به چه روزی افتاده ای؟ به بردار زاده ات(امام سجاد) هم بگو به فکر این نوع کارها نباشد و ادامه می دهد: دیدی خداوند با برادرت حسین چه کرد؟ زینب در پاسخ به وی می فرماید:" ما رأیت الا جمیلا" جز زیبایی ندیدم. زینب، زیبایی حماسه آفرینی حسین ابن علی(ع) و یارانش را می دید و یزید کشتن وی را پیروزی خود می دانست. بنابراین آنچه اکنون پایدار و ماندگار است فداکاری و حماسه ای است که در نپذیرفتن حکومت جور از سوی امام حسین(ع) ایجاد شده است نه قساوت و فاجعه ای که یزید در کشتن و قلع و قمع مخالفین خود به وجود آورد.

نگاه اسطوره و اسوه

یکی از مولفه های شکل دهندة هویت انسان ها، اسطوره هایی است که برای خود انتخاب کرده اند. هر فرهنگی اسطوره های خاص خود را تولید می کند. اسطوره ها مولود محدودة جغرافیایی و زادة حیات تاریخی جوامع خود هستند. انسانها در همة فرهنگ ها نیاز به اسطوره دارند چرا که فقدان آن را چالشی هویتی می دانند. بسیاری از مردم جهان به بعد اسطوره ای قیام امام حسین(ع) و خاندان باوفایش اشاره می کنند و به آن توجه بیشتری دارند که در جای خود سخن درست و مطلب صحیحی است ولی امام حسین(ع) در عین قهرمانی و اسطوره بودن، اسوه و الگویی است که می تواند راهنمای بشریت به ویژه در دوران حاکمیت ظلم و جور باشد. همانگونه که خداوند پیامبر اکرم (ص) را الگو می داند و می فرماید: "و لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه" ، پاسداری از راه و روش پیامبر که امام حسین آن را در دوران خود انجام داد هم یک الگوی ماندگار است.

در جامعة بشری چگونگی رفتار امام حسین(ع) در برابر حاکمیتی مثل دستگاه یزیدکه از پایگاه خلافت رسول الله(ص) زیبایی و زلالی دین پیامبر رحمت را پایمال می کرد قابل تکرار است.گرچه در این دنیا هیچکس مثل امام حسین(ع) نمی شود ولی جباران و مستبدان زیادی بوده اند و هستند که جا پای سبک و سیرة یزید می گذارند و خود را معیار حق می شمارند و عملا طرفداران حق را به اتهام مخالفت با خود، به خاک سیاه می نشانند و با تیغ و درفش با حق طلبان و آزادیخواهان برخورد می کنند. آنها را برای مدت های طولانی زندان می کنند و حتی خانواده هایشان را به اسارت می برند و زبان حق گویان و عدالت خواهان را در گلو خفه می کنند تا صدا و فریادی بجز آنچه یزیدیان دوست دارند در بین مردم و در فضای جامعه پخش نشود و شنیده نشود.

در این شرایط است که اسطورة حسینی به عنوان اسوه و الگویی که می توان از آن پیروی کرد در بین ستمدیدگان و مظلومین و مغضوبین زمین مطرح می شود و صدای هل من ناصر حسینی پاسخ داده می شود.آنگاه می توان علاوه بر گریه کردن و ضجه زدن در عزا و ماتم حسینی بر حماسه آفرینی و جوانمردی امام حسین(ع) و یاران باوفا و خاندان عظمت آفرینش، اشک شوق هم ریخت و به آن الگو توسل جست . امام حسین(ع) انسانی فرا زمانی و فرامکانی و بشر مافوقی است که امروز هم شیوة وی بخوبی قابل طراحی و نشان دادن است. او می فرماید:"مثلی لا یبایع مثل یزید" یعنی انسان های چونان من با افراد و حاکمانی مثل یزید بیعت نمی کنند و حکومت ظلم و ناشایست را نمی پذیرند. به هر حال می توان از واقعة عاشورا و حماسة کربلا پلی به روزگار فعلی زد و در عین گریه بر فجایع رفته بر امام حسین و خاندان عصمت و طهارت(ع) ، به سیره و رفتار آنها هم در جهان پر از ظلم امروز نیز فکر کرد و منش وی را علیه حکام جور بکار گرفت.

نگاه ظاهری و نگاه باطنی

در تشنگی گرمای کربلا، امام حسین آب خواست اما نه با ذلت، او از دیگران کمک خواست اما نه از ترس، خیمه ها مورد هجوم قرار گرفتند و آتش زده شدند ولی صلابت زینب(س) همچنان دل دشمن را شکافت. امام حسین(ع) قیام کرد تا طومار خلیفه ای را در هم بپیچد که پایگاه امامتی را که جدش پی ریزی کرده بود به سلطنت فردی خویش تبدیل کرده بود و با غرور تمام و به طور مرتب از مردم اطاعت خویش را به عنوان اطاعت از خدا می خواست.

قاتلین امام حسین(ع) دین و معنویت داشتند ولی دین داری آنها ملعبة دست حاکمیت یزید بود. در حدیثی امام باقر(ع) می فرمایند: سی هزار سرباز ابن زیاد می خواستند با کشتن خانوادة پیامبر، مقرّب درگاه الهی شوند. یک سرباز ابن زیاد می گوید: من می خواهم با کشتن امام حسین(ع)، نماز رسول الله را زنده کنم. امروز هم ما نمونه این رفتار را در کشتارهای القاعده و طالبان در کشورهای اسلامی می بینیم. امام حسین(ع) می خواست معنویت و دین داری انسان ها در جهت تقویت تفکر سلطانی فردی مثل یزید قرار نگیرد. زینب کبری(س) برای نشان دادن عمق رفتار یزید با تسلیم نشدگان در برابر سلطنت، وی را این گونه بیان می کند: "آیا این از عدل است که تو زنان و کنیزانت را در پشت پرده قرار داده ای و دختران پیغمبر را از این سو به آن سو برانی؟" یعنی یزید معتقد به حجاب بود و در جلوی چشم اطرافیان نماز هم می خواند ولی مخالفت در برابر حکومت خود را حتی از خانوادة بنیانگذار دین اسلام و مفسرین وحی هم نمی پذیرفت.

نتیجه گیری

امام حسین(ع) برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد و برای لرزان کردن پایه های حکومت فاسد وقت خانه و کاشانه خود را رها کرد و علیه یزید به راه افتاد.

او فرمود:"انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی" یعنی من از روی ستیز و سرکشی و طغیان یا پیروی از هوای نفس بیرون نیامده ام و منظورم این نیست که در زمین فساد کنم یا به کسی ستم نمایم. منظور من فقط اصلاح امر امت اسلامی و جلوگیری از فساد است و آن که به سیرة جد و پدرم رفتار نمایم.

بنابراین سبط پیامبر(ع)، مسئلة اصلی جامعه مسلمین را چگونگی حاکمیت و ساختار حکومتی می دانست و معتقد بود اگر نظام حکومتی در یک جامعه درست شود سایر احکام فرعی اسلام مانند نماز و روزه و حج و زکات و حجاب نه با زور حکومت بلکه با علاقة مردم و به صورت مشتاقانه درست خواهد شد. از لحظه ای که امام حسین(ع) از مکه به سوی مدینه و سپس به سمت کوفه حرکت کرد سخنانی را خطاب به افراد مختلف و دشمنان خود بیان کرده است که برای همة پیروان حسینی باید سرمشق همیشگی باشد.

ایشان در بحبوحة جنگ با مأمورین حکومت یزید که خود را مسلمان می دانستند فرمود:" ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم".یعنی اگر به هیچ چیز از دین و معاد باور ندارید، لا اقل آزاده باشید.

آخرین سخن امام حسین(ع) هم خطاب به لشکر ابن زیاد این بود که:" فارجعوا الی عقولکم" یعنی به عقل هایتان رجوع کنید و نگویید هرچه از بالا بگویند ما به آن عمل می کنیم. پس نباید فقط در حادثة عاشورای سال 61 هجری ماند و متوقف شد بلکه از آن باید سکویی برای عبرت سازی و تجربه اندوزی ساخت و درس هایی برای بکارگیری در اصلاح وضع مسلمین در سرتاسر جهان آموخت. به هر حال سخن امام حسین(ع) برای مردم در همة زمان ها و برای همه مکان ها و در همه عصرها و برای همه نسل ها این است که "آزاده باشید". فاعتبروا یا اولی الابصار.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.