شیدایی مفرت و نفرت و بیگانه بودن تندروهای آتش به اختیار با مفهوم درست نقد از یک سو و گسترش سایه شوم احساسات و تقلید کورِ منهای تحلیل از سویی دیگر بر همه وجوه اندیشه آنان غلبه کرده است و به همینخاطر همچنان مقهور احساسات و بیتوجه به تذکرات رهبری و به اصول نقد هستند.
به گزارش جماران؛ سید مهدی حسینی دورود – دینپژوه و فعال رسانهای– در یادداشتی نوشت:
هنوز یکماه نشده است که رهبری در مرقد مطهر امام خمینی (ره) به رفتارهای افراطی و بر هم زدن جلسات اعتراض کردند و گفتند:
"شنیدم، به من خبر دادند که امروز در اثنای سخنرانی جناب آقای حاج حسن آقای خمینی، کسانی سروصدا کردند. با این کار بنده مخالفم؛ با این نوع تخریبکردنها و سروصدا کردنها بنده موافق نیستم، من مخالفم، این را بدانند همه".
اما معالاسف عدهای از همان قماش در یزد مجلس سالگرد شهادت آیت الله صدوقی و سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین مسیح مهاجری را بر هم زده و مانع برگزاری این جلسه شدند.
مسیح مهاجری ذاتا صلح طلب و پایبند به آرمان عدالت و آزادی، امام و انقلاب و زبان گویای مردم است.
او به همان قدر که با استبداد و تندروی مخالف است به اعتدال و انصاف نزدیک است.
این دست ار بحرانهای اخلاقی-انسانی جامعهٔ ایرانی ناشی از غلبهٔ گفتمان و عملکرد دوران افراطگرایی سنتی دارد.
این سنت سیئه امروز، به نقطه یا مرحلهٔ تعیینکنندهٔ خود رسیده است و جامعه با بینظمی و بداخلاقی موجود و موسوم به «آتش به اختیار»، که از دین و تقدس و انقلابیگری برای توجیه عملکرد خود مایه میگذارد و مخالف خود را برنمیتابد، به شدت مخالف است.
انتظار میرفت افراطیون به جای "دهن کجی" به سخنان اخیر رهبری، به بیان و مشی مسالمتجو (خشونتپرهیز)ی و اصلاحگری خود روی آورده و به درخواست آیت الله خامنهای، برای پیرایش افکار و رفتار غیر انسانی و غیر مردمی و زشت خود گوش بسپارند و به آثار سوء زبان خشن و قاهرانه و دینهراس و نامتساهل اقتدارگرایانه خویش توجه نمایند.
شیدایی مفرت و نفرت و بیگانه بودن تندروهای آتش به اختیار با مفهوم درست نقد از یک سو و گسترش سایه شوم احساسات و تقلید کورِ منهای تحلیل از سویی دیگر بر همه وجوه اندیشه آنان غلبه کرده است و به همینخاطر همچنان مقهور احساسات و بیتوجه به تذکرات رهبری و به اصول نقد هستند.
براى اینان عشق و دوست داشتن اسلام و ایران معنی ندارد، برای آنها فقط مبارزه با مخالفان فکری خود و برهم زدن جلسات آنها و تخریب و منزوی ساختن آنها معنی دارد.
متاسفانه با گذشت ۱۴۰۰ سال از اسلام و حدود نیم قرن از انقلاب، هنوز هم در فضای ذهنی شعبان بی مخها، در بر همان پاشنه سابق میچرخد. هنوز هم استثمار و استضعاف فکری و افراط و خشونت و شبیه سازی و بداخلاقی به اسم اسلام و انقلاب در جامعه ما وجود دارد.
وظیفهٔ «ما»، مقابله با این افراط و تفریط فرهنگی تاریخی، برای تحقق تدریجی نظمی نوین با رفتار و مناسباتی معتدل و منطقی و انسانی و اسلامی و پیمودن راه رشدی موزون و پایدار است.